loading...
فرامادرانه
انشارات خورشید خانم

برای آشنایی بیشتر روی کتاب ها کلیک کنید.

http://s5.picofile.com/file/8120817918/skar.jpg

http://s5.picofile.com/file/8120817876/sakoochooloo.jpg

http://s5.picofile.com/file/8120817976/sdsh.jpg

admin بازدید : 165 چهارشنبه 22 مرداد 1393 نظرات (0)


معاون وزیر راه و شهر سازی:
احمد مجیدی در گفت‌وگو با خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم،‌ اظهار کرد: به طراح و سازنده هواپیما برای بازخوانی اطلاعات جعبه‌های سیاه هواپیما نامه نوشته‌ایم و طبق قانون اگر هواپیمایی سقوط کند برای بازگشایی جعبه‌های سیاه طراح، سازنده هواپیما، کشور ثبت کننده هواپیما، کشوری که احیانا در هواپیما اتباعی داشته و همچنین کشوری که هواپیما در آنجا سقوط کرده باید حضور داشته باشند.

وی با تاکید بر این‌که در کمیته بررسی سانحه برای بازخوانی اطلاعات جعبه‌های سیاه باید نمایندگانی از این 5 گروه حضور داشته باشند تصریح کرد: بازخوانی جعبه‌های سیاه دو هفته مهلت دارد و نامه‌ای به طراح و سازنده هواپیما نوشته‌ایم و گفته‌ایم اگر می‌خواهند کارشناسان خود را به ایران بفرستند و احتمالا این کار را انجام می‌دهند.

وی با تاکید بر این‌که جعبه‌های سیاه هواپیمای آنتونوف 140 برای بازخوانی اطلاعات به اوکراین ارسال نمی‌شود،‌گفت: با توجه به این‌که جعبه‌های سیاه فقط سوخته و سالم مانده  می‌توانیم در ایران اطلاعات آنرا بازخوانی کنیم.

معاون وزیر راه و شهرسازی با اشاره به این‌که قرار بود یک فروند هواپیمای ایران 140 دو تا سه هفته آینده با تامین قطعه وارد مدار شود، بیان کرد: چهار فروند هواپیمای دیگر آنتونوف 140 نیز در انتظار قطعه بوده و در حال تعمیر هستند.

به گفته مجیدی، تا بررسی کامل سانحه سقوط هواپیمای آنتونوف 140 پرواز این نوع هواپیما ممنوع است.


منبع وبسایت خبر گذاری تسنیم

admin بازدید : 270 پنجشنبه 08 خرداد 1393 نظرات (0)

«نتوانستم ديگر تاب بياورم، كنترلم را از دست دادم، فشار روحي و ترس از بي‌آبرويي باعث شد كه تصميم بگيرم دخترم را بكشم.» اينها اعترافات پدري است كه روز سوم خرداد امسال دخترش را به قتل رساند.


اين جنايت در حالي در استان كرمانشاه به ثبت رسيد كه علاوه بر ماجرايي كه در 13 تير پارسال روي داد و دختري به دست خانواده‌اش به قتل رسيد، هنوز مردم ماجراي قتل سه دختر به دست پدرشان كه فيلم آن دست به دست مي‌چرخيد را فراموش نكرده بودند.

چند روزي است كه ماجراي يك قتل خانوادگي و كشته شدن دختر 17 ساله در شهرك حسن‌آباد شهرستان كنگاور كرمانشاه دهان به دهان و محله به محله مي‌چرخد. هركس به نوعي از آن برداشت مي‌كند و سعي مي‌كند كه آن را در ذهن خودش توجيه كند اما در آمارها هنوز كرمانشاه و مردم آنجا درگير حادثه‌هاي اينچنيني هستند. اين حادثه درست پنج روز بعد ازقتل دو دختر جوان به دست پدرشان در تربت جام خراسان رضوي رخ داد؛ پدر بدبيني كه به دليل سوءظن، دو دخترش را به قتل رسانده بود. اين مرد كه بعد از كشتن دخترانش متواري شده بود بعد از دستگيري ادعا كرد كه ديگر از دست آبروريزي‌هاي آنها خسته شده بود به همين دليل تصميم گرفت تا دخترانش را به قتل برساند و به اين بي‌آبرويي پايان دهد. وي در ادامه اعترافاتش گفت: با همدستي پسرم اين كار را انجام دادم و او كمكم كرد تا دخترانم را به حوالي شهرستان‌مان بكشانم و بكشم.

قتل دختر 17 ساله چگونه برملا شد
سوم خرداد ماه امسال پليس در جريان يكي ديگر از اين نوع قتل‌ها قرار گرفت. بعد از اينكه ماموران به محل رفتند با جسد غرق در خون دختر جواني مواجه شدند كه با ضربات چاقو از پا درآمده بود.

در محل حادثه ماموران پليس با فردي مواجه شدند كه قصد داشت از صحنه جرم متواري شود. اين فرد كه خودش حال پريشاني داشت با تمام تلاشي كه مي‌كرد تا خود را بي‌گناه جلوه دهد توسط پليس دستگير شد. در بررسي‌ها از صحنه جرم مشخص بود كه دختر جوان با ضربات متعدد چاقو به سينه و گردنش كشته شده چرا كه روسري‌اي نيز به دور گردن اين دختر پيچيده شده بود كه نشان مي‌داد حتي قصد خفه كردن او را داشته است اما آثار درگيري بر بدن وي وجود نداشت.

مرد همچنان اصرار داشت كه صحنه جرم را جور ديگري نشان دهد اما مدارك و شواهد برعكس گفته‌هاي اين مرد بود. در بررسي‌هاي دقيق‌تر معلوم شد كه دختر جوان توسط همان پدري كه مي‌خواسته از محل متواري شود به قتل رسيده است.

با حضور بازپرس ويژه تحقيقات بيشتري به عمل آمد و در نهايت اين فرد به قتل دخترش اقرار كرد. او در بيان نحوه چگونگي وقوع قتل به ماموران گفت: شنبه بود، ديگر از كارهاي دخترم خسته شده بودم. خبر‌دار شده بودم كه چند روز قبل از اين حادثه نيز با دوستانش و چند پسر بيرون رفته بودند. مشكلات خانوادگي و فشارهاي ديگر نيز باعث شد تا تصميم بگيرم به زندگي او پايان دهم. بنابراين با چاقو ضربات متعددي به بدنش زدم. قصد داشتم با روسري‌اي كه دور گردنش پيچيده بودم خفه‌اش كنم كه با همان ضربه چاقو جانش را از دست داد.

شنيده‌ها حاكي از آن است كه دو روز قبل از اين حادثه، دختر 17 ساله همراه با دوستانش كه دوتن از آنها پسر بودند جهت گردش به اطراف شهر رفته بودند. در بازگشت ماموران ايست بازرسي آنها را دستگير مي‌كنند و دختر را تحويل خانواده‌اش مي‌دهند. 48 ساعت از اين موضوع نگذشته بود كه پدر، دخترش را با ضربات چاقو و ادعاي بي‌آبرويي مي‌كشد.

يك ماجراي مشابه
يك سال قبل يك دانشجو به نام دنيا بر اثر ضرب و جرح شديد ناشي از دعواي خانوادگي، دچار خونريزي مغزي شد و جان خود را از دست داد. اين دختر كه توسط پدر و برادرانش براي دست كشيدن از ادامه تحصيل در اتاق زنداني شده بود چندين بار تلاش كرده بود تا خود را از حبس خانگي نجات دهد كه هر بار با خشونت بيشتري روبه رو شد تا اينكه سرانجام در چهارم تيرماه 92 به سبب خونريزي مغزي جان خود را از دست داد.

مردم هنوز قتل سه دختر را فراموش نكرده‌اند
اين قتل در حالي رخ داده است كه مردم كرمانشاه هنوز قتل سه دختر نوجوان توسط پدرشان را از ياد نبرده‌اند. مهتاب 19 ساله، مهسا 16 ساله و لادن 12 ساله، شهريورماه سال 1390در حالي كه براي خريد عروسي و گردش همراه پدر خود به زيارتگاه روستايشان واقع در تختگاه عادل‌خان درمنطقه دالاهو رفته بودند، بر اثر شليك گلوله پدر به قتل رسيدند. پدر اين سه دختر كه به اتهام حمل مواد مخدر و سلاح به حبس ابد محكوم شده بود براي مراسم عروسي مهتاب، دختر بزرگش از زندان مرخصي گرفت. روز حادثه هم به بهانه خريد، سه دخترش را از خانه بيرون برد. ولي بعد از گذشت ساعتي با عجله به خانه برگشت و خبر قتل سه دخترش را به زنش داد و فرار كرد. البته پدر، كشتن دخترانش را حاصل بي‌پولي و جلوگيري از بي‌آبرويي عنوان كرده است.

در روز آن حادثه مهتاب و دو خواهر ديگرش كه از گردش با پدر خوشحال و از قضا مشغول فيلم گرفتن از اين جمع خانوادگي نيز هستند، به يك‌باره قرباني شليك گلوله پدر مي‌شوند. در ابتدا پدر به شوخي عنوان مي‌كند كه اشهدتان را بخوانيد ولي بعد شليك دو گلوله كافي است كه شوخي را تبديل به يك قتل كند. مهتاب كه در ابتدا شوك‌زده شده تنها از اين اتفاق فيلم مي‌گيرد ولي بعد با جيغ زدن و دويدن قصد دارد از دست پدر فرار كند كه مورد اصابت گلوله قرار مي‌گيرد و كشته مي‌شود.

 

admin بازدید : 223 پنجشنبه 08 خرداد 1393 نظرات (0)

شوهر زن جوان وقتی از رابطه همسرش با کارمند مخابرات مطلع شد، با کمک برادران همسرش، مرد خیانتکار را به طرز فجیعی به قتل رسانده و سپس متواری شدند.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، یکی از روز های بسیار سرد زمستانی سال 1390 فردی با نگرانی به پلیس آگاهی مراجعه کرد و خبر مفقودی برادرش را، با دستور دادستان دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان بناب، ارایه کرد که پس از تشریفات اداری برای رسیدگی و تحقیقات پرونده ای تشکیل شد.
 
پس از تحقیقات مقدماتی مشخص شد مفقودی که  یکی از مدیران شهرستان بودند عصرروز قبل برای شرکت در جلسة اداری با خودروی شخصی خود از خانه خارج شده و دیگرمراجعت نکرده است؛ در ضمن تلفن همراهش را نیز خاموش کرده است
 
پس از هماهنگی های قضایی مکالمات تلفن همراه وی اخذ شده و مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد تلفن همراه  پس از دو فقره تماس کوتاه در یکی از شهرستان های همجوار خاموش شده است. در عین حال پیامک و مکالمه یکی از شماره تلفن ها شک برانگیز بود و می توانست سرنخی به دست دهد.
 
با این پیش زمینه از همسر مفقودی که در یکی از ادارات شاغل  بود، در مورد خصوصیات اخلاقی و رفتاری مفقودی تحقیق به عمل آمد.
 
در جریان این تحقیقات مشخص شد که مفقودی بسیار تند مزاج بوده و روابط زناشویی برایش بسیار اهمیت داشته؛ با این حال در چند ماهِ اخیر، پیش از مفقود شدن، نسبت به وظایف زناشویی کم حوصله بوده و مکالمه های تلفنی اش شک برانگیز شده بود.
 
در نخستین اظهاراتش، همسر مفقودی چنین خبر داد که مخفیانه گوشی اش را تفتیش کردم. متوجه شدم تمامی پیامک هایش پاک شده است؛ همین شک و سوءظن ام را بیشتر برانگیخت. 
 
آخرین صاحب تلفنی که با مفقودی در ارتباط بود، در ادامه تحقیقات، شناسایی شده و به آگاهی فراخوانده شد. صاحب تلفن همراه مذکور هم در بازجویی گفت که من از شماره یاد شده استفاده نمی کنم و مدتی است که این تلفن در دست همسر برادرم است.
 
پس از این اطلاع بلافاصله خانه زن برادر مالک خط، شناسایی و مشخص شد کسی در خانه نیست. با احتمال اینکه فرد مفقود شده ممکن است به علت رابطه نامشروع به قتل رسیده باشد، پرونده ابعاد جدی تری به خود گرفت و در همان شب،پلیس آگاهی شبستر خبر پیدا شدن خودروی رها شده مفقودی در یکی از شهرستان های همجوار گزارش شد که در بررسی خودرو هیچ اثر و مدرکی به دست نیامد.
 
در ادامه تحقیقات،خانه مادر فرد مشکوک در یکی از روستا های اطراف شناسایی شد و از او درباره این مورد تحقیق و پرسش شد.
 
وی در پاسخ اظهار داشت: دخترم به اتفاق داماد و پسرم به تهران رفته اند که این موضوع به نظر می رسید واقعیت ندارد و به همین دلیل تصمیم به بازجویی گرفته شد و وی در بازجویی خبرداد دخترش در خانه پدربزرگش در روستا پنهان شده است.
 
به دنبال این خبر فرد مشکوک به پلیس آگاهی احضار و مورد تحقیقات و بازجویی های فنی قرار گرفت. نامبرده در نخستین بازجویی راز ارتباط تلفنی خود با فقدانی را این گونه توصیف کرد و گفت : چند روز پیش مریض شدم و به خانه مادرم به روستا رفتم و از آنجایی که تلفن خانه مادرم قطع شده بود؛ با تلفن همراه خودم با اداره مخابرات برای رفع قطعی تلفن تماس گرفتم؛ و بعدها نیز چندین بار مشکل را پیگیری کردم. بعد از چند روز پیامکی خالی از شماره ای ناشناس که بعداً مشخص شد مفقودی است؛ دریافت کردم. همین کم کم باعث آشنایی مان شد که نامبرده اصرار بر رابطه داشت.  
 
حوالی عصر روز واقعه بود که من تنها در خانه نشسته بودم که تلفن همراهم به صدا درآمد، نامبرده بود و اصرار داشت که اگر تنها هستم نزدم بیاید ، من هم قبول کردم مدتی بعد او آمد و با هم رابطه برقرار کردیم. وی ساعتی در خانه ما بود که ناگهان در حیاط باز شد،اما من در ورودی را قفل کرده بودم ، خودم را جمع و جور کرده و در را باز کردم. شوهرم بود. برای سرکشی به کبوترش آمده بود.

 شوهرم کمی کنار کبوترها ماند و چون هوا سرد بود به داخل خانه آمد که خودش را گرم کند. من فکر می کردم همین که گرم بشود می رود اما انگار شک کرده بود. بعد از مدتی چراغ روشن اتاق خواب او را به اتاق خواب کشاند. در آنجا با مفقودی مواجه شد. بقیه اش را واقعاً نمی دانم. من ترسیده بودم و او مرا در اتاقی انداخت و در را قفل کرد. سپس موضوع را به برادر، مادر و دایی ام اطلاع داد و پس از حضور آنان در خانه من به همراه مادرم از خانه خارج شده و به روستا رفتم.  
 
حوالی صبح از به قتل رسیدن مفقودی مطلع شدم. بعد از قتل هم برادرم به اتفاق شوهرم برای خروج از کشور به یکی از شهر های مرزی متواری شدند. به دنبال این اعتراف با ردیابی و راهنمایی برادر یکی از متهمان متواری و به کار بردن شگرد های روانشناسانه نامبردگان از خروج از کشور منصرف شده و به یکی از شهرستان های همجوار عزیمت و پس از شناسایی محل اختفاء آنان دستگیر و مورد تحقیق و بازجویی قرار گرفتند.  
 
مرد نامبرده اظهارات همسرش را تایید و سپس محل اختفای جسد شناسایی و کشف شد که در اجرای دستور مقامات قضایی برای انجام معاینات پزشکی به پزشکی قانونی استان ارسال شد و کلیه متهمین پس از جمع آوری دلایل و مدارک موجود و ردیابی های مخابراتی جمع آوری شده و برای سیر مراحل قانونی به مراجع قضایی معرفی و با قرار بازداشت موقت روانه زندان شدند. 
 
کشف و دستگیری متهمین پرونده فوق بازتاب گسترده ای در محافل عمومی و سیاسی شهرستان داشت که در کمترین زمان ممکن به نتیجه رسیده بود و این باعث خوشحالی مردم و اثبات اقتدار نیروی انتظامی و پلیس آگاهی شد.

 

admin بازدید : 199 شنبه 03 خرداد 1393 نظرات (0)
مه آفرید خسروی یکی از متهمان اصلی پرونده فساد کلان بانکی سحرگاه شنبه اعدام شد.

به گزارش ایرنا ،دادسرای عمومی و انقلاب تهران اعلام کرد، حکم محکومیت به اعدام محکوم علیه زندانی مه آفرید امیرخسروی فرزند منصور، سحرگاه روز شنبه، سوم خردادماه 1393 در محل زندان اوین اجرا شد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دادسرای عمومی و انقلاب تهران،حکم محکومیت به اعدام محکوم علیه زندانی مه آفرید امیرخسروی فرزند منصور از بابت افساد فی الارض از طریق شرکت در اخلال در نظام اقتصادی کشور با تبانی و فساد در شبکه بانکی و توسل به روش های متقلبانه و مجرمانه و اخذ میلیاردها تومان وجوه غیرقانونی و شرکت در پولشویی و پرداخت رشوه صورت گرفت.

حکم صادره در دیوان عالی کشور تأیید و امروز اجرا شد.

 

admin بازدید : 229 شنبه 03 خرداد 1393 نظرات (0)

به گزارش  باشگاه خبرنگاران، ساعت 9:10 ، 27 اردبیهشت ماه زن جوانی به نام سمیه ضمن مراجعه به کلانتری 135  آزادی نزد ماموران رفت و خود را پزشک معالج معرفی کرد و عنوان داشت:  فردی به هویت منصور حدود 4 سال می شود که تحت درمان من قرار دارد.
 
وی ادامه داد: در این چهار سال من با منصور رابطه دوستانه بر قرار کردم ولی اوایل امسال بود که من به عقد مردی از بستگانمان در آمدم و رابطه ام را  با منصور به پایان رساندم.
 
شاکی افزود: ولی منصور به این رابطه  پایان نداد و شروع به اخاذی و مزاحمت برای بنده نمود که در همین راستا روز گذشته منصور خودروی شخصی را به سرقت برده و متواری شده است.
 
به دنبال اظهارات شاکی ماموران تجسس کلانتری اقدامات گسترده اطلاعاتی خود را در راستای شناسایی و دستگیری منصور آغاز کردند تا این که در آخرین روز اردبیهشت شاکی با ماموران تماس گرفت و اظهار داشت: متهم جهت دریافت مبلغی پول به جهت بازپس دادن خودرو قرار است تا دقایقی دیگر به درب من مراجعه کند.
 
به دنبال این موضوع ماموران بلافاصله به سمت شهرک اکتابان رفتند و زمانی که به درب منزل شاکی رسیدند، متهم را در حالی که قصد فرار از طریق پشت بام را داشت، دستگیر و اسلحه پلاستیکی او را که جهت اخاذی از شاکی استفاده می نمود، کشف وضبط کردند.
 
رئیس کلانتری 135 آزادی سرهنگ حجت الله مرادی درباره این خبر به باشگاه خبرنگاران، گفت: متهم جهت سیر مراحل قانونی و کشف سایر جرایم در اختیار کارآگاهان پنجم پلیس آگاهی قرار گرفت.  

admin بازدید : 211 یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

پرونده قتل نوعروس جوان که در درگیری با شوهرش مرگ مغزی شده و خانواده‌اش اعضای بدن او را اهدا کرده ‌بود، در دادگاه کیفری‌ استان تهران مورد رسیدگی قرار گرفت.

نماینده دادستان تهران در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده در جایگاه قرار گرفت و گفت: متهم که حامد نام دارد یک سال قبل با واردآوردن ضرباتی بر بدن تازه‌عروسش نرگس او را به قتل رساند. هرچند متهم در مراحل اولیه بازجویی قتل را انکار کرد اما نظریه پزشکی قانونی نشان می‌دهد قاعده جمجمه دچار شکستگی است. این نظریه متهم را وادار به اعتراف کرد و او توضیح داد با واردآوردن سیلی به صورت مقتول سرش به دیوار برخورد کرد و مرگ مغزی شد.  در ادامه پدر و مادر مقتول در جایگاه حاضر شدند.

 

آنها درخواست صدور حکم قصاص کردند. مادر مقتول گفت: دخترم مشکل جنسیتی داشت و حامد هم این موضوع را می‌دانست با این حال پذیرفت که با هم ازدواج کنند البته دخترم عمل کرده و مشکلش حل شده‌ بود با این حال واقعیت را به شوهرش گفت. سه هفته از ازدواجشان گذشته ‌بود که یک روز حامد را برای ناهار دعوت کردم او و دخترم در اتاق صحبت می‌کردند و من هم در آشپزخانه بودم صدای مهیبی شنیدم وارد اتاق شدم و دیدم حامد پتو را روی دهان دخترم گذاشته و می‌خواهد او را خفه کند بعد هم حال نرگس بد شد، او را به بیمارستان بردیم و در آنجا دچار مرگ مغزی شد. من و پدرش هم به‌عنوان ولی‌دم تصمیم گرفتیم اعضای بدنش را اهدا کنیم. همه اعضای بدن دخترم به‌جز مغزش اهدا شد حتی چشم‌هایش را اهدا کردیم.

 

سپس حامد در جایگاه حاضر شد او اتهام قتل را رد کرد و گفت: 9 ماه قبل از اینکه با نرگس ازدواج کنم با او آشنا شدم در این مدت با هم ارتباط داشتیم و همان ابتدا به من گفت مشکل جنسیتی دارد و دو عمل انجام داده و یک عمل دیگر هم باید انجام بدهد. من دوستش داشتم و به خاطر علاقه‌ای که به او داشتم تصمیم گرفتم با نرگس ازدواج کنم. در عمل سومش خودم کنارش بودم حتی دکتر گفت می‌توانیم بچه‌دار شویم اما باید همسرم به شدت تحت مراقبت باشد. به هرحال به خواستگاریش رفتم و با هم ازدواج کردیم برای اینکه مشکلی پیش نیاید نرگس مشکلش را به مادرم هم گفت. او زن بسیار خوبی بود اما مشکل ما این بود که خیلی حساس بود و فکر می‌کرد من با کسی رابطه دارم. روز حادثه وقتی مرا برای ناهار دعوت کرد ماشینم خراب شد و چند ساعتی دیر رسیدم. خیلی عصبی بود به من گفت دروغ می‌گویی ماشینت خراب است در این ساعات با دختری بودی گفتم اشتباه می‌کنی و حاضرم وسیله خراب ماشین را به تو نشان بدهم آنقدر عصبی بود که قابلمه چدنی غذا را بلند کرد و به سر من کوبید با هم بگومگو کردیم می‌خواستم از خانه بیرون بروم تا این بحث تمام شود فحش‌های بدی به من می‌داد من هم عصبی شدم و گفتم طلاقش می‌دهم. بعد گفت پدرش با من کار دارد به طبقه پایین رفتم تا با پدرش صحبت کنم.

 

در اتاق نیمه ‌باز بود یکدفعه دیدم نرگس به زمین افتاد وارد اتاق شدم و دیدم یک‌طرف بدنش لمس شده او را به بیمارستان رساندیم گفتند فشار خونش بالاست و به مغزش فشار آورده ‌است. فشار خون زنم 26 بود پزشک به من گفت می‌دانستی همسرت مشکل عروقی دارد و فشارش بالا می‌رود گفتم نه تا به حال نمی‌دانستم. زنم به هوش آمد اما دوباره بیهوش شد مدتی بیهوش ماند و بعد گفتند احتمال مرگ مغزی وجود دارد مادر نرگس داد و فریاد کرد که دامادم او را زده‌ است اما دکترش گفت اینطور نیست فشار بالای دخترت باعث مرگ مغزی‌اش‌ شده ‌است. متهم ادامه داد: من نمی‌خواستم اعضای بدن زنم اهدا شود و بدون اجازه من این کار را کردند می‌خواستم زنم را به بیمارستان خصوصی ببرم شاید بشود او را برگرداند به خاطر درگیری که در بیمارستان داشتم بازداشتم کردند و بعد هم گفتند پدر و مادرش رضایت دادند و اعضای بدنش اهدا شده ‌است. همه این حرف‌ها را در دادسرا هم توضیح دادم اما آنها مرا تحت‌فشار گذاشتند تا اعتراف کنم زنم را زده‌ام.

 

سپس وکیل مدافع متهم در جایگاه حاضر شد، او گفت: مدارک پزشکی مقتول نشان می‌دهد او به خاطر فشار بالای خون دچار پارگی عروق مغزی و خونریزی وسیع مغزی شده ‌است. پزشک معالج او در ابتدا این موضوع را تایید کرده ‌است مقتول به‌هوش آمده و بعد دوباره بیهوش شده ‌است و تا آن زمان شکستگی جمجمه را تشخیص ندادند. ممکن است شکستگی جمجمه حین عمل جراحی برای اهدای عضو انجام گرفته ‌باشد و این موضوع ربطی به موکل من ندارد. می‌شد پزشک معالج مقتول را دعوت و در مورد این موضوع از او تحقیق کرد. کسی ندیده‌ است که موکل من ضربه‌ای به همسرش زده ‌باشد ضمن اینکه این زن سابقه فشارخون بالا نیز داشت. هیات قضات بعد از پایان جلسه رسیدگی برای تصمیم‌گیری درخصوص پرونده وارد شور شدند.

 

 

admin بازدید : 260 یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

یک تبهکار در نقش خواننده پاپ به خواستگاری فریبکارانه دختران دم بخت می‌رفت تا با فیلم‌هایش آنان را تحت سلطه خود قرار دهد.

به گزارش ایران، اواخرفروردین ماه سال جاری دختر دانشجویی با مراجعه به دادسرای شهرری پرده از سرنوشت سیاه خود برداشت. وی به بازپرس «امیر شریفی» گفت: یک سال پیش بود که تلفن همراهم زنگ خورد، از آنجا که شماره ناشناس بود جواب ندادم، وقتی دیدم دست‌بردار نیست و مرتب به تلفن‌همراهم زنگ می‌زند به ناچار جواب دادم، آن سوی خط مرد ناشناسی خود را «پویا فیروزفر» خواننده پاپ معرفی کرد.

زمانی که به وی گفتم مزاحم نشود، ادعا کرد قصد مزاحمت ندارد و نیتش خیر است!
این مرد شیاد که به‌خوبی با کلمات بازی می‌کرد خیلی زود توانست اعتماد مرا نسبت به خود جلب کند.

 از آن روز به بعد هر از گاهی تلفنی حرف می‌زدیم تا این‌که با اصرارش سر قرار رفتم. «پویا» با ابراز علاقه زیادی گفت می‌خواهد به خواستگاری‌ام بیاید. من ساده‌لوح هم غافل از نقشه شوم وی پذیرفتم و خواستم که مهلت بدهد تا موضوع را با پدر و مادرم در میان بگذارم. هنوز سه ماه از آشنایی من و پویا نگذشته بود که وی در تماس تلفنی گفت با خودرویش تصادف کرده و نیاز به سه میلیون تومان پول دارد.

از آنجا که من به وی علاقه‌مند شده بودم و تحمل نداشتم ناراحتی‌هایش را ببینم، بدون این‌که مادرم خبردار شود طلاهایش را برداشتم و به پویا دادم تا خسارت را بپردازد.

دختر جوان ادامه داد: این پایان درخواست‌های پویا نبود، وی به بهانه‌های مختلفی از من پول و طلا می‌گرفت و کار به جایی کشید که دیگر نمی‌توانستم پولی برایش تهیه کنم.

وقتی به پویا گفتم که نمی‌توانم پول تهیه کنم چهره واقعی وی را دیدم. پویا فیلم سیاهی از من داشت و تهدید کرد در اینترنت پخش خواهد کرد.

وقتی دیدم که آبرویم در خطر است به ناچار از دوستانم برایش پول تهیه کردم و به وی تحویل دادم اما دست‌بردار نبود تا این که چاره‌ای ندیدم جز این که از پویا که با دروغگویی مرا فریب داده، شکایت کنم.

با ادعاهای تلخ دختر دانشجو، بازپرس «شریفی» به تیمی از کارآگاهان پلیس امنیت پایگاه 9 دستور داد برای دستگیری خواستگار و خواننده دروغین وارد عمل شوند.

همزمان با تجسس‌ها، تیم پلیسی و قضایی با دختران دیگری روبه‌رو شد که با همین روش شکار شده بودند.

کارآگاهان پلیس امنیت به سرپرستی سرهنگ «نیک قلب» برای دستگیری خواستگار شیاد دست به تحقیق تخصصی زدند. کارآگاهان با راهنمایی دختران فریب خورده سرانجام موفق شدند 23 فروردین امسال در یک قرار صوری مرد تبهکار را در تهران به کمینگاه بکشانند.

مأموران در ادامه تحقیقات میدانی پی بردند که این خواستگار دروغین «قاسم» نام دارد و با مشخصات جعلی و همچنین با شماره تلفن همراه طعمه‌هایش با دیگر دختران تماس برقرار می‌کرد.

این مرد فریبکار در شعبه اول بازپرسی دادسرای شهرری به خاطر فریب،کلاهبرداری و اغفال سیاه طعمه‌هایش تحت بازجویی قرار  گرفت.

«سکینه» 16 ساله یکی از فریب‌خوردگان است، وقتی در برابر بازپرس پرونده ایستاد، گفت: 13 آبان ماه سال 91 بود که زنگ تلفن همراهم به‌صدا درآمد، از آنجا که همزمان منتظر تماس همکلاسی‌ام بودم، فکر کردم دوستم‌است چرا که شماره تلفن‌ها خیلی شبیه هم بود. وقتی جواب دادم دیدم یک مرد غریبه است، قطع کردم اما پی درپی شماره‌ام را می‌گرفت؛ پافشاری‌هایش باعث شد که گوشی را بردارم.

وقتی جوابش را دادم وی ادعا کرد که به صدایم علاقه‌مند شده است، با چرب زبانی مرا فریب داده و گفت در تهران زندگی می‌کند و دانشجوی موسیقی است و مادرش فوت شده و به تنهایی زندگی می‌کند و از وضعیت مالی خوبی برخوردار است.

ما با هم هرازگاهی تلفنی حرف می‌زدیم تا این‌که پویا گفت می‌خواهد برای دیدن من به اردبیل بیاید. اردیبهشت‌ماه سال 92 بود که پویا همراه زن دیگری برای دیدن من به اردبیل آمد.
وقتی از او پرسیدم این زن کیست؟ در جواب گفت در خیابان با او آشنا شده و برای این‌که کسی به ما شک نکند با خود آورده و در ازای این کار 50 هزار تومان به وی داده است.

پویا همان جلسه اول که همدیگر را دیدیم ادعا کرد از دست پلیس به‌خاطر اقساط ماهانه فرار کرده و نیاز به هفت میلیون تومان پول دارد.

چون من به او وابسته شده بودم، همان لحظه گردنبند طلایم را به وی دادم. چهار ماه بعد آمد و دوباره گفت بینی یکی از همکلاسی‌هایش را شکسته و نیاز به دو میلیون  پول دارد. باز هم دومیلیون دیگر به وی دادم. برای بار سوم تماس گرفت و گفت با خودرو تصادف کرده و پنج میلیون تومان باید خسارت بدهد. وقتی گفتم ندارم، تهدید کرد فیلم سیاهی را که از من تهیه کرده در اینترنت پخش خواهد کرد و حتی موضوع رابطه پنهانی‌مان را به پدرم اطلاع می‌دهد.

از آنجا که این مرد تبهکار قبلاً به بهانه این‌که می‌خواهد از من خواستگاری کند شماره تلفن همراه پدرم را از من گرفته بود، وقتی دیدم آبرویم در خطر است، ترسیدم و به‌خاطر حفظ آبرو طلاهای مادرم را سرقت‌کرده و در اختیارش گذاشتم تا شاید دست از سرم بردارد اما بی‌فایده بود و هر روز مرا تهدید می‌کرد تا این‌که به ناچار موضوع سرقت از خانه‌مان و ماجرای کلاهبرداری‌های این مرد را به مادرم گفتم. این در حالی بود که تا آن زمان پدر و مادرم تصور می‌کردند دزد به‌خانه‌مان آمده و طلاهایمان را به سرقت برده است.

وقتی مادرم از ماجرا باخبر شد برای طرح شکایت به دادسرای اردبیل رفتیم و چند وقت پیش متوجه شدیم که این مرد شیاد علاوه بر من از دختران دم بخت دیگری نیز به همین شگرد کلاهبرداری کرده و در شهرری به دام افتاده است، برای ادامه شکایت به شهرری آمدم.

این خواننده دروغین در بازجویی‌ها به کلاهبرداری و تهیه فیلم سیاه از هشت دختر دم بخت در تهران و شهرهای دیگر اعتراف کرد و گفت تاکنون 60 میلیون تومان با این روش کلاهبرداری کرده است.

پویا در خصوص یک زن که در اخاذی‌ها وی را همراهی کرده است، مدعی شد آن زن مادرش است اما از اخاذی‌های وی بی‌اطلاع بوده و هیچ نقشی ندارد.

بازپرس امیر شریفی از شعبه اول دادسرای شهرری خواستار انتشار عکس این تبهکار شد تا چنانچه دختران جوان دیگری در خواستگاری‌های دروغین وی گرفتار شده‌اند به دادسرا یا پلیس امنیت پایگاه نهم پایتخت مراجعه کنند.

 

اخبار ,اخبار حوادث ,خواستگاری‌ شیطانی

admin بازدید : 217 پنجشنبه 25 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

به گزارش شهروند، مرد جوان وقتی از ماموریت دوهفته‌ای‌اش به مالزی بازگشت صحنه‌ای را دید که نمی‌توانست آن را باور کند!

با حمله این مرد خشمگین، همسرش که با رویی خندان به پیشباز وی رفته بود راهی بیمارستان شد.

مسئولان یکی از بیمارستان‌های پایتخت وقتی دیدند که زن ۲۸ساله‌ای با کتک‌های شوهرش به‌شدت آسیب دیده‌ است پلیس را در جریان قرار دادند.

دقایقی بعد، ماموران کلانتری بر بالین زن گریان حاضر شدند و شنیدند وی از سوی شوهرش کتک خورده و از وی شکایت دارد.

این زن گفت: ۴ سال پیش با مدیر امور مالی یک شرکت خصوصی که از دوستان شوهرخواهرم بود آشنا شده و با وی ازدواج کردم. هر دو هم‌سن و سال هستیم و خیلی زود به همدیگر علاقه‌مند شدیم. خانه‌ای در بالای شهر داریم و از لحاظ مالی زندگی‌مان ایده‌آل است.

وی افزود: شوهرم هیچ‌گاه مخالفتی با خواسته‌هایم نداشت حتی وقتی از وی خواستم به این زودی‌ها بچه‌دار نشویم پذیرفت. هروقت به هر میزان پول لازم داشتم به من می‌داد و اصلا نمی‌پرسید چه کرده‌ام. من نیز با دوستانم به گردش و حتی مسافرت می‌رفتم و شاید در مدت یک ماه دو بار آرایشگاه بودم اما هیچ مخالفتی نمی‌دیدم.

زن که بغض کرده بود،‌ ادامه داد: دو هفته پیش شوهرم به همراه مدیران شرکت به مالزی رفتند و من برای این‌که وی را غافلگیر یا به قول امروزی‌ سورپرایز کنم برنامه‌ریزی کردم تا زیر دست یک جراح پلاستیک تغییراتی را در چهره‌ام انجام دهم و مقداری خودم را لاغر کنم. همان فردای سفر شوهرم زیر تیغ جراحی رفتم و نه‌تنها بینی‌ام بلکه گونه‌هایم، دور چشم‌ها و... را عمل زیبایی کردم و بعد در خانه منتظر ماندم تا ورم‌های بعد از عمل جراحی از بین برود.

دو هفته کافی بود تا به چهره تغییریافته‌ام برسم. شوهرم شب گذشته از ماموریت مالزی بازگشت و این درحالی بود که در آخرین تماس تلفنی کلی ابراز دلتنگی کرده بود و وعده سوغاتی‌های عالی هم از وی گرفته بودم. در خانه ثانیه‌شماری می‌کردم تا او از راه برسد. وقتی زنگ خورد خواهرم که خانه ما میهمان بود در را باز کرد و من در اتاقم منتظر شدم تا شوهرم وارد خانه شود تا باز هم غافلگیرش کنم. او داخل آمد و من با کلی شادی و با حالتی خندان از اتاقم خارج شدم و به سمتش دویدم. او ابتدا شوکه شد بعد قدمی به عقب برداشت اما خیلی زود فهمید که من همسرش هستم و عمل جراحی زیبایی انجام داده‌ام. درحالی‌که تصور می‌کردم شوهرم مثل همیشه خوشحال شود و به تعریف و تمجید از من بپردازد ناگهان کیف و سوغاتی‌ها را روی زمین انداخت و به من حمله‌ور شد. وی خیلی من را کتک زد. تنها توانستم از در به بیرون فرار کنم و خواهرم هم لباس‌هایم را پشت‌سرم آورد و من را به بیمارستان رساند. آخرین حرفش هنوز در گوشم است که فریاد زد حق بازگشت به خانه‌اش را ندارم.

با این ادعاها و تشکیل پرونده قضایی، بازپرس دادسرای ناحیه یک تهران دستور داد تا شوهر زن بازداشت شود. این مرد شیک‌پوش وقتی پیش روی تیم تحقیق ایستاد، گفت: من شوهر بدی نبودم که حالا متهم به همسرآزاری باشم. به نظرم آزار دادن روحی گناه بیشتری نسبت به آزارهای جسمی و کتک زدن دارد و حالا همسرم مجرم است و من بی‌گناهم!

وی افزود: ۴ سال پیش من با دختری ساده، مهربان، بامنطق آشنا شدم و با هم ازدواج کردیم. افتخارم این بود که همسرم ایده‌آل است تا این‌که برای فرار از تنهایی‌اش خودم پیشنهاد دادم به باشگاه برود و همان بلای جان من شد.

همسرم جنبه این آزادی را نداشت. هر روز تغییر کرد. حتی دست‌پختش که روزی بین فامیل به آن می‌بالیدم خراب شد اما چون دوستش داشتم اعتراضی نکردم و همیشه حمایتش کردم.

وی افزود: زنم حتی برخلاف روزهای نخست که اصرار داشت بچه‌دار شود دیگر تمایلی به مادر بودن نداشت و چند باری شنیدم که می‌ترسید زیبایی‌اش به‌خطر بیفتد. من تنها ظاهری از او در خانه‌ام داشتم و به همان دل خوش کرده بودم تا این‌که از سفر کاری مالزی به خانه برگشتم و دیدم همسرم کل صورت و اندامش را زیر تیغ جراحی پلاستیک سپرده و دیگر همان ظاهر را هم از من گرفته است.

مرد گفت: او دیگر همسرم نیست چراکه من دختری با شکل و قیافه‌ای دیگر و منطق و منش دیگری انتخاب کرده بودم  که حالا دیگر از آن خبری نیست. به‌خاطر همین اجازه ندارد به خانه‌ام برگردد و طلاقش خواهم داد.

این مرد خشمگین ادامه داد: مهریه‌اش و اگر الان دیه‌ای هم دارد می‌پردازم و مطمئن هستم از یک زندان نجات خواهم یافت.

وقتی این زن و شوهر پیش روی بازپرس پرونده قرار گرفتند زن درحالی‌که سر به زیر انداخته بود، گفت: من شوهرم را دوست دارم. این مرد حق دارد. همه نوع حمایت از من کرد. الان دو هفته‌ای است که به این رفتارش فکر می‌کنم و مطمئن هستم خیلی عصبانی شده بود که به من حمله کرد. حتی اگر نخواهد با من زندگی‌اش را ادامه بدهد من شکایتی ندارم اما اگر من را ببخشد قول می‌دهم اگر ظاهرم تغییر کرده است باطنم را به همان روزهای نخست ازدواجمان برگردانم و احساس می‌کنم در خانه‌مان جای یک بچه خیلی خالی است.

مرد نیز که دیگر زیاد خشمگین نیست، گفت: شاید  اگر زودتر به همسرم اعتراض و محدودترش می‌کردم کار به این‌جا نمی‌کشید. من اصلا اهل دعوا نیستم و آن روز واقعا دلم را شکست و کنترل خود را از دست دادم. حالا که همسرم می‌گوید همان همسر ۴سال پیش من می‌شود به او می‌گویم که دوستش دارم و امیدوارم او هم مرا ببخشد.

بنا بر این گزارش، پرونده‌ این دعوای خانوادگی باتوجه به پایان خوش آن در همان مرحله اول دادرسی مختومه شد.

admin بازدید : 243 چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از ایرنا، طبق گزارش ها، دو دانش آموز 10 ساله انگلیسی تلاش کردند با مسموم کردن قهوه آموزگار خود وی را به قتل برسانند.

admin بازدید : 149 پنجشنبه 07 فروردین 1393 نظرات (0)

تهران- ایرنا-فرمانده انتظامی شهرستان کنگان در استان بوشهر گفت: یکی از کارکنان وظیفه شناس یگان امداد این فرماندهی یک مسافرنوروزی را در آب های ساحلی کنگان از مرگ حتمی نجات داد.

admin بازدید : 248 پنجشنبه 07 فروردین 1393 نظرات (0)

معاون مرکز مدیریت حوادث و فوریت‌های پزشکی قم بیان کرد: همچنین ساعت 11 و 45 دقیقه چهار خودرو در اتوبان قم تهران تصادف کردند که در این حادثه هفت نفر مجروح شدند.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 480
  • کل نظرات : 36
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 8
  • آی پی امروز : 71
  • آی پی دیروز : 24
  • بازدید امروز : 81
  • باردید دیروز : 27
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 81
  • بازدید ماه : 190
  • بازدید سال : 6,896
  • بازدید کلی : 412,670
  • کدهای اختصاصی
    دریافت کد حرکت متن چت روم

    قالب