loading...
فرامادرانه
انشارات خورشید خانم

برای آشنایی بیشتر روی کتاب ها کلیک کنید.

http://s5.picofile.com/file/8120817918/skar.jpg

http://s5.picofile.com/file/8120817876/sakoochooloo.jpg

http://s5.picofile.com/file/8120817976/sdsh.jpg

admin بازدید : 173 سه شنبه 10 تیر 1393 نظرات (0)


شما هم اگر بیشتر از یک فرزند دارید،حتما  به این نکته توجه کرده‌اید که حساسیت‌هایی که در فرزند اول داشتید در فرزند دوم ندارید یا با خودتان فکر کرده‌اید که بزرگ‌ کردن فرزند دوم راحت‌تر از فرزند اول بوده است. آنچه مسلم است رفتار والدین با اولین فرزند خود با رفتاری که با فرزندان بعدی دارند، متفاوت است. به طور کلی والدین به اولین فرزند خود توجه بیشتری می‌کنند و با او بیشتر حرف می‌زنند، در مقابل از او توقع و انتظارات بیشتری هم دارند.

روانشناسان معتقدند، فرزندان اول و دوم از نظر شخصیتی با یکدیگر متفاوتند. برخی از این تفاوت‌ها به‌دلیل روش تربیتی متفاوتی است که والدین درپیش می‌گیرند و بخشی هم به خود بچه‌ها مربوط است. همین تفاوت‌ها باعث می‌شود ویژگی‌های شخصیتی منحصر به فردی را در بچه‌ها شاهد باشیم. بهتر است بیشتر با این تفاوت‌ها آشنا شوید و با علم بر آنها رفتار خود را تنظیم کنید.
 اولین فرزند یک زن و شوهر به طور طبیعی نوعی تجربه برای والدین جدید است، ترکیبی از غریزه و آزمون و خطا
شاید این موضوع باعث شود، والدین در بسیاری از موارد به کتاب‌ مراجعه کنند و براساس قوانین کتاب پیش بروند. به‌همین دلیل این احتمال وجود دارد که کودک بسیار کمال‌گرا بار بیايد و تلاش کند نظر پدر و مادرش را جلب کند. اما زمانی که پدر و مادر تصمیم بگیرند فرزند دوم داشته باشند به دلیل تجارب زیادی که در فرزند اول کسب کرده‌اند روش دیگری اتخاذ می‌کنند.

هرچند این امکان وجود دارد که به فرزند دوم کمتر توجه شود زیرا 2 فرزند در رقابت برای جلب توجه والدین هستند. آنها از فرزند دوم نمی‌خواهند کمال‌گرا باشد اما او ناخودآگاه در رقابت با فرزند بزرگ‌تر در اين موضوع قرار می‌گیرد.
فرزند اول مسئولیت‌پذیر است
ویژگی‌های فرزند اول: او مسئولیت‌پذیر، وظیفه‌شناس، منظم‌آگاه، محتاط وکنترل‌گر است
 گاهی در نقش موش آزمایشگاهی است: پدر و مادر در برخورد با اولين فرزند تجربه كافي ندارند و با توجه به ذوق و شوقي كه براي به دنيا آوردن او از خود نشان مي‌دهند گاهي روش‌هاي درست تربيتي را براي كودك اجرا نمي‌كنند و بعدها كه با مشكلات تربيتي فرزندشان روبه‌رو مي‌شوند، سعي مي‌كنند روش‌هايي را آموزش ديده و در خانه اجرا كنند.
 می‌خواهد بهترین باشد: او می‌خواهد در هر چیزی بهترین باشد و در به دست آوردن دل بزرگ‌ترها استاد است. او کمتر علاقه‌ای به بازی با همسالانش دارد. اگر تولد 6 سالگی‌اش، 6 نفر از دوستانش را دعوت کنید، احتمالا نیم ساعتی در گوشه‌ای کز می‌کند. درست است که آنها دوستان صمیمی او هستند اما او ماهیت محتاط بودن خود را در درونگرایی موقتش آشکار می‌کند، ولی زمانی که با محیط جدید آشنا شد، احتیاطش فروکش می‌کند.
 وقتی کنترلگر می‌شود: در برخورد با فرزند دوم او احساس می‌کند باید نقش کنترلگر را داشته باشد. او مدام تلاش می‌کند او را در آغوش بگیرد و برایش اسباب‌بازی فراهم کرده و در عوض برخی چیزها را از او دور کند تا جیغش دربیاید. این دقیقا یک عشق- نفرت خواهر برداری است.
زودتر زبان باز می‌کند: تحقیقات مختلف نشان داده،‌ فرزند اول نسبت به فرزندان بعدی زودتر به حرف می‌افتد و در عین حال زودتر راه می‌رود.
 در بزرگسالی هم کمال‌گرا باقی می‌ماند: او در بزرگسالی می‌خواهد بهترین ویراستار باشد یا حتی بهترین همسر که همه اینها به دلیل روحیه رقابت‌جویانه او نیست بلکه به این دلیل است که او کمال‌گراست و می‌خواهد در هر چیزی بهترین باشد.
فرزند وسط حرف گوش نمی‌دهد!
ویژگی‌های فرزند وسط: تاییدطلب، سرکش، داشتن مهارت در ایجاد ارتباط، با دایره وسیع ارتباط اجتماعی و صلح‌طلب
 بلاتکلیف است: فرزند وسط اغلب با خودش فکر می‌کند خب من که بچه اول نیستم،‌ ته‌تغاری هم که نیستم، پس من کی هستم. این مدل سلسله مراتبی باعث می‌شود، بچه‌های وسط بیشتر به سمت گروه همسالان شان علاقه نشان دهند.
 کار خودش را می‌کند: آنها تاحدودی سرکش هستند. مثلا اگر به او بگویید «برو لباس شنا بپوش می‌خواهیم برویم استخر» ممکن است نگاه خنثی به شما کند و بگوید «نه نمیام.» البته اگر فرزند اول پسر و فرزند دوم دختر باشد ممکن است او هم صفات فرزند اول را داشته باشد زیرا درست است که او فرزند دوم است اما اولین فرزند دختر است. برای همین شاید این صحنه را زیاد ببیند که او برای برادر یا خواهر کوچک‌ترش نقش مادر را بازی می‌کند و از او مراقبت می‌کند.
 توجه دیگران را جلب می‌کند: او زمانی که ببیند خواهر و برادر در حال انجام کاری هستند که توجه والدین را به خودشان جلب کرده‌اند، ‌فورا کاری می‌کند كه به او توجه نشان دهند ولو اینکه خودش را از روروک بیندازد.
 در بزرگسالی هم سر حرفش می‌ایستد: این سرکشی دوران کودکی در دوران بلوغ نیز دست از سر فرزند وسط برنمی‌دارد و گاهی ممکن است بحث آنقدر بین والدین و فرزند بالا بگیرد که او مجبور به ترک خانه شود. آنها همچنان دوست ندارند کسی به آنها بگوید چه‌کاری را انجام دهند و چه کاری را نه.

تریت کودک,تعلیم و تربیت کودک,تربیت بچه اول,روانشناسی کودک

فرزند آخر دولت خودمختار
ویژگی‌های فرزند آخر: دوستدار تفریح، ددری، توجه‌طلب و خودمحور

 خواهان کمترین مداخله است: فرزند آخر خانواده تمایل شدیدی به آزادی عمل در همه زمینه‌ها دارد و ترجیح می‌دهد والدین کمترین مداخله را در نگرش‌هایش داشته باشند. او می‌خواهد در کانون توجه باشد. اما در عین حال تا اسم «ددر» می‌آید سر از پا نمی‌شناسد و خود را آماده یک تفریح متفاوت می‌کند.
 وقتی لوس می‌شود: گاهي فرزند آخر به اين دليل كه مورد توجه تمام افراد خانواده قرار مي‌گيرد به ميزان بيش از حد نياز، توجه مثبت دريافت مي‌كند. بدون شک كودكان به توجه مثبت نياز دارند اما اين نكته را فراموش كنيد که توجه مثبت به كودك مانند دماي بدن است. گرما براي بدن لازم است، اما اگر دما بالا برود تبديل به تب مي‌شود و پايين بيايد تبديل به لرز.
  در بزرگسالی، همچنان بدون پیچیدگی: طبیعت ساده و بدون پیچیدگی فرزند آخر در دوران بلوغ نیز با او همراه خواهد بود. اگر دیگران انتظار جشنی بزرگ برای تولدشان داشته باشند، این افراد به یک تبریک نیز قانع هستند.
تمام توجه به تک‌فرزندها!
ویژگی‌های تک فرزندها: نسبت به سن‌شان بالغند، کمال‌گرا، وظیفه‌شناس،‌ سختکوش و رهبر هستند
زود تسلیم نمی‌شوند: تک فرزند بودن یک موقعیت منحصر به فرد در خانواده است. بدون هیچ خواهر و برادری برای رقابت،‌ فرزند به تنهایی تمام توجه پدر و مادر را نه به صورت مقطعی بلکه برای همیشه به خود جلب می‌کند. آنها تمام حمایت و توقعات را از والدین‌شان دریافت می‌کنند.
 شوخی‌طبعی‌شان،‌ متعجب‌تان می‌کند: آنها شوخ طبعی عجیبی دارند و اغلب دوپهلو با همسالان‌شان صحبت می‌کنند. طنزپردازی آنها ممکن است حتی بزرگسالان را هم شگفت‌زده کند. ممکن است وقتی راجع به علت مکیدن انگشت با او صحبت می‌کنید او شروع به کشیدن یک جدول 30 خانه‌ای کند و در آن روزهایی که این کار را نمی‌کند علامت بزند. بعد از یک ماه او دیگر هیچگاه انگشتش را در دهانش قرار نخواهد داد.
 در بزرگسالی همچنان موفقند: آنها وقتی بزرگ می‌شوند ممکن است برای رسـیدن بـه هــدف رنج زیـادی را متحمــل‌شوند و بـه طــرز معنى‌دارى از نظر تحصیلى و شغلى موفق هستند.

منبع:bartarinha.ir

 

admin بازدید : 147 شنبه 07 تیر 1393 نظرات (0)

خانواده جایی است که همه ما آن را درک کرده‌ایم و در آن رشدونمو یافته‌ایم، بنابراین مساله پراهمیتی است. نکته‌های بسیار زیادی هم وجود دارد که با رعایت آنها می‌توانیم یک خانواده سالم و خوشبخت داشته باشیم؛ مثلا اینکه سعی نکنیم در خانه فقط حرف، حرف یک نفر باشد، چرا که همه اعضای خانواده حق دارند نظراتشان را بیان کنند و با همدلی میان اعضای خانواده‌ می‌توان مشکلات را حل کرد و به آرامش رسید...


نهاد خانواده، جامعه نسبتا کوچکی را تشکیل می‌دهد که هریک از اعضای آن به نحوی بر دیگری تاثیر می‌گذارد. در چنین تاثیر متقابلی، مجموعه‌ای از اعتقادها، آداب، رسوم و ارزش‌های اخلاقی، عاطفی و اجتماعی شکل می‌گیرد. از طرفی رشد کودکان در این نهاد بیشتر متاثر از همین ارزش‌گذاری و گرایش‌های اخلاقی، عاطفی و اجتماعی است.

در هر صورت به نظر من زمانی می‌توانیم یک خانواده خوشبخت و در پی آن یک جامعه سالم داشته باشیم که همه افراد آن بتوانند نقطه‌نظرهای خود را با یکدیگر در میان بگذارند. چرا که امروز ما جوانان خوش‌فکر و بااستعداد زیادی داریم که با مشورت با آنها می‌توانیم آینده‌ روشنی داشته باشیم. چه خوب است والدین به فرزندانشان یاد بدهند هم آزادانه حرفشان را بزنند و هم انتقادپذیر باشند.

از سوی دیگر امیدوارم گسست نسلی و ارتباطی که در بعضی از خانواده‌ها وجود دارد از میان برود و افراد خانواده مانند گذشته‌ها قدر یکدیگر را بدانند و از کنار هم بودن لذت ببرند، چرا که بهترین خاطرات هر فردی به خانواده و دوران کودکی‌اش برمی‌گردد، پس بهتر است نگاه‌ تازه‌ای به خانه و خانواده داشته باشیم.

منبع:aftabir.com

 

admin بازدید : 37 جمعه 06 تیر 1393 نظرات (0)

یکی از دغدغه های مادران، آشنا کردن دختران با حجاب است، در این یادداشت چند پیشنهاد برای مادران در نظر گرفته شده است که امیدواریم سازنده باشد چرا که به نظر کارشناسان علوم دینی و روانشناسان برای عملی شدن این رفتار الهی می باید قدم های حساب شده برداشت تا شاهد اثرات زیبا و ماندگاری باشیم.


دخترانمان را چطور با حجاب آشنا کنیم؟
1- وجوب حجاب بر اساس نظر مراجع اتمام نه سال قمری است اما این سن برای شروعرعایت حجاب، بسیار دیر است. دختری که تا قبل از این سن آزادانه هر لباسی را می پوشید با رسیدن به این سن قطعا نخواهد توانست حجاب را در معنای مطلوبش رعایت کند پس آشنایی تدریجی با این امرضروری است مثلا در شش سالگی آستین حلقه ای یا دامن کوتاه نپوشد در هفت سالگی با پوششی مانند کلاه یا روسری های کوتاه و فانتزی موهایش پوشانده شود. حجابی که دست و پای او را نگیرد اما او را به پوشش نزدیک کند. مثلا خانواده ها باید به یاد داشته باشند که یکی از اشکالاتی که دختران در هنگام پوشیدن روسری دارند، احساس خفگی زیر گلو است که باید به آرامی وی را عادت داد.


عادت دادن کودک به حجاب بسیارمهم است ما نمی توانیم حجاب را به صورت فشرده اعمال کنیم ملایمت و لطافت و عادت دادن او بسیار اهمیت دارد.


 2- در این سنین کودکان در برابر حوادث و رفتار دیگران تاثیر پذیرترند، حجاب شرعی مادر، خاله، عمه و خانم های نزدیک به کودک و دوستانی که با آن ها روابط نزدیک داریم می تواند زمینه را برای محجبه بودن دختران فراهم کند.


یکی دیگر ازعوامل مخرب در این جا استفاده خانواده از شبکه های ماهواره ای است که به صورت مستقیم بر روح معنوی کودک اثرگذار است و یقینا بر روند مطلوب دینی خانواده موثر خواهد بود.


 3- بیان محاسن و فواید حجاب و مستور بودن زیبایی ها، رضایت خدا، سلامت فرد و اثرات زیان بار بدحجابی می تواند ما را در حصول نتیجه یاری کند.


 4- استفاده از آیات معرفی زنان صالح و برتر اسلام و بیان زندگانی ایشان به عنوان الگو

 5- همزمان با تکلیف دختران، بلوغ جسمانی هم اتفاق می افتد. این امر او را درگیر ظاهرش خواهد کرد. براین اساس او بیشتر از گذشته به فکر نمایاندن زیبایی ها و پوشاندن بدشکلی های موقتی اش خواهد افتاد. والدین آگاه باید با تهیه لباس های زیبا و شاد و متفاوت با رنگ های متنوع و استفاده ازخلاقیت، میل به آراسته بودن او را درک کنند به طوری که موجبات محدودیت او را فراهم نکنند و آزادی و شور و شوق کودکی او را مد نظر قرار دهند. مثلا از انواع چادرهای رنگی آذین شده با تور و روبان یا مانتو های زیبا با دکمه های رنگارنگ استفاده کنند تا دختر بداند، حجاب زیبایی های او را کم نکرده است.


می توانید برای انتخاب رنگ لباس و یا چادر، از او نظر خواهی کنید. دختر بچه ها لباس های چین دار و دنباله دار را بسیار دوست دارند. سعی کنید در حجاب و پوشش آنچه را که او دوست دارد انجام دهید و تنها شرط شما، پوشش اسلامی باشد. سلیقه خود را به هیچ عنوان بر فرزندتان تحمیل نکنید.

 

6- یکی از روش های تشویق، دادن پاداش است به طوری که روانشناسان بر این باورند که تقویت های بیرونی مانند جایزه موجب ایجاد تقویت های درونی مانند میل به داشتن حجاب خواهد شد. بر این اساس برای رعایت حجاب فرزندتان هدیه های هر چند کوچک اما مستمر تهیه کنید.


7- هر سال، روزجشن تکلیف کودکتان مراسمی کوچک به پا کنید چون آن روز تولدی دیگر است و به او یادآوری کنید درطول سالی که گذشت در چه زمینه هایی قوت یا ضعف داشته و قرار است چگونه باشد.


منبع :sarsaraa.ir

 

admin بازدید : 37 جمعه 06 تیر 1393 نظرات (0)

یکی از دغدغه های مادران، آشنا کردن دختران با حجاب است، در این یادداشت چند پیشنهاد برای مادران در نظر گرفته شده است که امیدواریم سازنده باشد چرا که به نظر کارشناسان علوم دینی و روانشناسان برای عملی شدن این رفتار الهی می باید قدم های حساب شده برداشت تا شاهد اثرات زیبا و ماندگاری باشیم.


دخترانمان را چطور با حجاب آشنا کنیم؟
1- وجوب حجاب بر اساس نظر مراجع اتمام نه سال قمری است اما این سن برای شروعرعایت حجاب، بسیار دیر است. دختری که تا قبل از این سن آزادانه هر لباسی را می پوشید با رسیدن به این سن قطعا نخواهد توانست حجاب را در معنای مطلوبش رعایت کند پس آشنایی تدریجی با این امرضروری است مثلا در شش سالگی آستین حلقه ای یا دامن کوتاه نپوشد در هفت سالگی با پوششی مانند کلاه یا روسری های کوتاه و فانتزی موهایش پوشانده شود. حجابی که دست و پای او را نگیرد اما او را به پوشش نزدیک کند. مثلا خانواده ها باید به یاد داشته باشند که یکی از اشکالاتی که دختران در هنگام پوشیدن روسری دارند، احساس خفگی زیر گلو است که باید به آرامی وی را عادت داد.


عادت دادن کودک به حجاب بسیارمهم است ما نمی توانیم حجاب را به صورت فشرده اعمال کنیم ملایمت و لطافت و عادت دادن او بسیار اهمیت دارد.


 2- در این سنین کودکان در برابر حوادث و رفتار دیگران تاثیر پذیرترند، حجاب شرعی مادر، خاله، عمه و خانم های نزدیک به کودک و دوستانی که با آن ها روابط نزدیک داریم می تواند زمینه را برای محجبه بودن دختران فراهم کند.


یکی دیگر ازعوامل مخرب در این جا استفاده خانواده از شبکه های ماهواره ای است که به صورت مستقیم بر روح معنوی کودک اثرگذار است و یقینا بر روند مطلوب دینی خانواده موثر خواهد بود.


 3- بیان محاسن و فواید حجاب و مستور بودن زیبایی ها، رضایت خدا، سلامت فرد و اثرات زیان بار بدحجابی می تواند ما را در حصول نتیجه یاری کند.


 4- استفاده از آیات معرفی زنان صالح و برتر اسلام و بیان زندگانی ایشان به عنوان الگو

 5- همزمان با تکلیف دختران، بلوغ جسمانی هم اتفاق می افتد. این امر او را درگیر ظاهرش خواهد کرد. براین اساس او بیشتر از گذشته به فکر نمایاندن زیبایی ها و پوشاندن بدشکلی های موقتی اش خواهد افتاد. والدین آگاه باید با تهیه لباس های زیبا و شاد و متفاوت با رنگ های متنوع و استفاده ازخلاقیت، میل به آراسته بودن او را درک کنند به طوری که موجبات محدودیت او را فراهم نکنند و آزادی و شور و شوق کودکی او را مد نظر قرار دهند. مثلا از انواع چادرهای رنگی آذین شده با تور و روبان یا مانتو های زیبا با دکمه های رنگارنگ استفاده کنند تا دختر بداند، حجاب زیبایی های او را کم نکرده است.


می توانید برای انتخاب رنگ لباس و یا چادر، از او نظر خواهی کنید. دختر بچه ها لباس های چین دار و دنباله دار را بسیار دوست دارند. سعی کنید در حجاب و پوشش آنچه را که او دوست دارد انجام دهید و تنها شرط شما، پوشش اسلامی باشد. سلیقه خود را به هیچ عنوان بر فرزندتان تحمیل نکنید.

 

6- یکی از روش های تشویق، دادن پاداش است به طوری که روانشناسان بر این باورند که تقویت های بیرونی مانند جایزه موجب ایجاد تقویت های درونی مانند میل به داشتن حجاب خواهد شد. بر این اساس برای رعایت حجاب فرزندتان هدیه های هر چند کوچک اما مستمر تهیه کنید.


7- هر سال، روزجشن تکلیف کودکتان مراسمی کوچک به پا کنید چون آن روز تولدی دیگر است و به او یادآوری کنید درطول سالی که گذشت در چه زمینه هایی قوت یا ضعف داشته و قرار است چگونه باشد.


منبع :sarsaraa.ir

 

admin بازدید : 208 جمعه 23 خرداد 1393 نظرات (0)

 اگر والدین که الگوهای عملی برای کودکان و نوجوانان هستند، برای نماز اهمیت ویژه‌ای قائل شوند و در این اندیشه پایدار و ثابت‌قدم بمانند، فرزندان ایشان نیز به سوی نماز گرایش پیدا می‌کنند

شروع نماز در سنین کودکی سبب می‌شود که کودک این صفت حسنه را به‌صورت عادتی معمول و سازنده در جسم و روان خود، ملکه کند و جزو برنامه‌های همیشگی زندگی خود، قرار دهد و درنتیجه از همۀ فواید نماز، در بعد سلامت روانی در آینده برخوردار شود. به‌علاوه، با شروع نماز در دوران کودکی، مفاهیمی مثل خدا و مذهب و دستوراتی مثل تعالیم اسلامی، چنان در ذهن پذیرنده و شفاف کودک که هنوز سنگینی و تیرگی گناهان ظرفیت‌های فکری و مغزی او را آلوده نکرده است، جای می‌گیرد که امکان شک و تردید در این زمینه برای او در آینده بسیار کاهش می‌یابد.

جدای از فراگیری اعمال ظاهری نماز، کودک باید بداند که در ورای این اعمال چه اعتقاد و احساسی نهفته است و چه چیزی موجب می‌شود که مسلمانان هر روز 5 بار به سوی کعبه حرکاتی را انجام دهند که ممکن است در نظر او بی‌معنی جلوه کند. این مقصود را باید با آموزش‌های ساده و توضیح مفهوم تشکر و سپاس‌گزاری و کاربرد آن برای کودکان مشخص کرد (باهنر، 1388: 263).


برخی از افراد نماز کودکان را نوعی سرگرمی می‌دانند و آن را فاقد ثواب و اجر الهی می‌شمارند. حال آنکه چنین نیست و قطعاً عبادت در کودکی نیز حسناتی به همراه دارد. خوب است بدانیم که واجبات بزرگ‌سالان و اعمال مستحبی آنان برای کودکان مستحب است و گناهان آن‌ها برای کودکان مکروه است و مباحات برای هر دو مباح به حساب می‌آید (ایمانی، 1382: 10تا 17).

اگر والدین که الگوهای عملی برای کودکان و نوجوانان هستند، برای نماز اهمیت ویژه‌ای قائل شوند و در این اندیشه پایدار و ثابت‌قدم بمانند، فرزندان ایشان نیز به سوی نماز گرایش پیدا می‌کنند و به آن رو می‌آورند. وقتی کودک از همان آغاز کودکی خویش، بارها و بارها مشاهده کند که پدر و مادر مهربان و دلسوز و محبوب او در خانه، سفر، گردش، میهمانی، کار و در هر وضعیتی به ندای اذان و اقامۀ نماز بیش از هر چیز دیگر اهمیت می‌دهند و بزرگترین رسالت خود را به هنگام اذان، تحت هر شرایطی نمازخواندن و سخن‌گفتن با خدا می‌دانند، بدون تردید، نگرش و روش برداشت آن‌ها از نماز نیز چنین خواهد بود (بافکار، 1386: 56). برای نماز‌خوان‌کردن کودکان می‌توان از روش‌های زیر استفاده کرد:

1. انگیزش
این روش در مراحل ابتدایی نمازگزاری فرزندان بسیار کارساز است. تشویق، تأیید، پاداش و هدیه‌دادن، از ابزارهای این روش است که والدین می‌توانند در تربیت دینی و جذب فرزندانشان به نماز از آن بهره بگیرند. در مراحل اولیۀ نمازگزاری، وقتی کودک روی زمین دراز می‌کشد و صورت خود را به سجاده و مُهر می‌مالد، به جای آنکه پای او را گرفته، حالت او را به صورت سجدۀ بزرگ‌سالان درآوریم، بهتر است همان رفتار کودکانۀ او را تشویق و تأیید کنیم. تشویق، سبب می‌شود که این رفتار مطلوب بارها و بارها تکرار شود.

2. عبادت جمعی و تأثیر آن در نمازخوانی فرزندان
برای آنکه پدر و مادر از پس نقش الگویی و آموزشی خود به‌خوبی برآیند، بهتر است به همراه فرزندان و دیگر اعضای خانواده، فریضۀ نماز را به‌صورت دسته‌جمعی به جا آورند. بدین‌ترتیب، هم امکان سهل‌انگاری در نماز به کمترین اندازه می‌رسد و هم فریضۀ دینی به شکل گروهی و منظم انجام می‌گیرد. همچنین این کار سبب افزایش ارتباط عاطفی و روحیۀ هم‌دلی و هم‌بستگی میان اعضای خانواده می‌شود.

3. پرهیز از رفتارهای ناخوشایند
والدین برای واداشتن کودکان به نماز نباید رفتارهای ناخوشایند از خود نشان دهند تا کودک از انجام فرایض دینی زده نشود. مانند:

ـ اعمال قدرت و مجبورکردن کودک به نماز؛

ـ گرفتن وقت تفریح کودک مانند: وقت بازی و تماشای فیلم، به‌انگیزۀ نمازخواندن آن‌ها؛

ـ مقایسۀ فرزندان خود با سایر کودکان نمازخوان؛

ـ دعوت کودک به نماز در زمانی که به تازگی تنبیه شده است؛

ـ خسته‌کردن کودک یا نوجوان با برنامه‌های اضافی و تعقیبات نماز.

4. گفت‌وگو با فرزندان
اگرچه در تربیت الگویی، والدین باید بیشتر بکوشند به‌طورغیرمستقیم با رفتار خویش، فرزندان خود را به نماز و یادگیری آن علاقه‌مند کنند، گاهی آن‌ها به‌سادگی و آسانی حاضر به اصلاح رفتار خویش دربارۀ نماز نیستند. ازاین‌رو، والدین باید با دلیل و استدلال قوی بتوانند از راه گفت‌وگو و بحث‌کردن به شکلی محرمانه، رفتار او را اصلاح کنند (بافکار، 1386: 56).

5. تبشیر و انذار
یکی از روش‌های تربیتی پیامبران الهی برای هدایت مردم به سوی ارزش‌های الهی، بشارت‌دادن بوده است؛ یعنی به مردم بشارت می‌داده‌اند که بعد از انجام این تکالیف چه عطایایی نصیب شما می‌شود. با استفاده از این روش و بشارت‌دادن فرزندان به عواقب نیکوی اقامۀ نماز، می‌توان گامی مهم برای نمازخوان‌کردن کودکان برداشت.


انذار را به خبردادنی که همراه با ترساندن باشد، معنا کرده‌اند. مقتضای عدل الهی این است که پیش از وقوع مجازات، آگاهی کافی دربارۀ آن ایجاد شود؛ زیرا کسی حقیقتاً بایدمجازات شود که از روی آگاهی و عمد به کار خلاف دست زند. بر حسب طبیعت انسانی و اقتضای سن، والدین می‌توانند فرزند را از عاقبت ترک نماز و سبک‌شمردن آن انذار کنند و به سوی نماز سوق دهند. به نظر می‌رسد روش تبشیر و انذار برای کودکانی که معنای آن را درک می‌کنند، مناسب است و برای کودکان در سنین پایین کارایی ندارد (خلجی، 1384: 48).

6. هماهنگی خانه و مدرسه و جامعه در آموزش مسائل دینی
یكی از عوامل مؤثر در تكوین شخصیت علمی و معنوی و جسمی كودك، ایجاد هماهنگی و همكاری مثبت و سازنده بین خانه و مدرسه و جامعه است. برای رسیدن به اهداف تربیت دینی و ترویج فرهنگ نماز، همكاری همۀ ارگان‌ها و نهادها، به‌ویژه نهادهای فرهنگی و تربیتی ضرورت دارد. خانه و مدرسه و جامعه در انجام‌دادن وظایف تربیتی و پرورش مسائل دینی، مكمل یكدیگرند.


لازم است، تلاش دست‌اندركاران تعلیم و تربیت بر این باشد كه پیوندی واقعی (نه ظاهری و صوری) بین خانه و مدرسه و جامعه ایجاد كنند. با این‌گونه پیوند، هم خانه به فضایی اسلامی و آكنده از ارزش‌های معنوی تبدیل می‌شود و هم مدرسه، نقش سازنده و هدایتگری درزمینۀ ارزش‌های دینی می‌یابد. ازاین‌رو، با هماهنگی و یكسانی فضای حاكم و ارزش‌های معنوی و دینی در خانه و مدرسه، بسیاری از تعارضات و مشكلاتی كه ممكن است برای كودكان درنتیجۀ ناهماهنگی بین خانه و مدرسه و جامعه ایجاد شود، برطرف می‌شود (مطهری، 1379: 21).

منبع: farhangnews.ir


 

admin بازدید : 171 جمعه 23 خرداد 1393 نظرات (0)

آیا تا به حال شده است خواهر و برادری را ببینید که با هم دعوا نکنند؟ به ندرت اتفاق می افتد که خواهر و برادری با هم دعوا نکرده باشند. معمولا خواهر و برادرها، به خصوص در دوران کودکی و نوجوانی، به دلیل خاصی برای شروع دعوا نیاز ندارند؛ کوچکترین و بی اهمیت ترین موضوعات می توانند جنگ بزرگی میان آنها به راه بیندازند اما جالب اینجاست که بیشتر این دعواها به همان سرعت که شروع می شوند، به همان سرعت هم پایان می یابند.

اما گاهی همین دعواهای بی اهمیت کودکانه در روحیه آنها چنان تاثیری می گذارد که تا پایان عمر در خاطر آنها باقی می ماند. گاهی بحث های ساده کودکانه می تواند مشاجرات بزرگ و مهمی را میان پدر و مادر به وجود آورد. بسیار مهم است که والدین مراقب باشند دلیل بروز اختلاف میان فرزندانشان نشوند و ارتباط پاک، صمیمانه و کودکانه آنها را خدشه دار نکنند. یکی از مهمترین وظایف والدین آن است که هر چه سریع تر و با روشی کاملا منطقی و عادلانه، به اختلافتات میان فرزندانشان خاتمه دهند.

در این مطلب به چند مورد از مهمترین دلایل اختلافات خواهر و برادرها و نیز نکات مهمی که والدین در چنین مواردی باید به خاطر داشته باشند، اشاره می کنیم.

تفاوت های شخصیتی
هر کودکی شخصیت منحصر به فردی دارد و با خواهر و برادرهایش متفاوت است. یکی از آنها در درس هایش بسیار قوی است، در حالی که دیگری در فعالیت های ورزشی قوی تر عمل می کند. هیچ دلیلی ندارد که فرزندان یک خانواده، علایق مشترک و مشابهی داشته باشند. یکی از مهمترین دلایل اختلافات و بحث های خواهر و برادرها همین تفاوت در علایق و توانایی هاست.

تفاوت های شخصیتی موجب می شود والدین خواسته یا ناخواسته به مقایسه فرزندانشان بپردازند. این کار بسیاری اوقات مهمترین دلیل بروز حسادت میان فرزندان می شود. اگر حس حسادت در فردی ایجاد شود و در او باقی بماند، آن فرد در تمام طول عمر و در برقراری رابطه با دیگران با مشکلات بسیاری مواجه خواهد شد.

چرا خواهر و برادرها با هم دعوا می کنند؟
بسیار مهم است که والدین به تفاوت های میان فرزندانشان واقف باشند و آنها را با تمام ویژگی های شخصیتی شان دوست داشته باشند و آنها را بپذیرند. هرگز سعی نکنید فرزندانتان را مشابه یکدیگر بار بیاورید و از آنها نخواهید مانند خواهر و برادرشان رفتار کنند. هرگز فرزندانتان را با یکدیگر مقایسه نکنید؛ مقایسه والدین مهمترین دلیل دعواهای فرزندان است. به آنها بیاموزید در هر شرایطی به یکدیگر احترام بگذارند و اختلافاتشان را از راهی غیر از خشونت حل کنند.

فرزندانتان از شما الگوبرداری می کنند. اگر آنها ببینند که پدر و مادرشان اختلافات را به شیوه ای منطقی و مسالمت آمیز حل می کنند و هرگز با هم بحث و دعوا نمی کنند یا همواره به هم احترام می گذارند و به هم توهین نمی کنند، می آموزند که باید از همین روش برای حل اختلافاتشان استفاده کنند.

وسایل مشترک
یکی دیگر از موارد دعوای خواهر و برادرها وسایل مشترک آنهاست. وسایلی مانند اسباب بازی، لوازم التحریر و کتاب و ... بسیاری اوقات خواهر و برادرها وسایل مشترکی دارند که هر دو باید از آنها استفاده کنند. دعوا زمانی شروع می شود که هر دو نفر بخواهند در یک زمان از آن وسیله مشترک استفاده کنند یا زمانی که یک نفر وسیله مشترک را خراب کند. در این زمان جنگ بزرگی آغاز می شود، هیچ کدام حاضر نمی شوند وسیله را به دیگری بدهند یا هیچ کدام مسئولیت خراب کردن وسیله را به عهده نمی گیرند.

در چنین مواردی والدین باید بسیار مراقب باشند و از هیچ کدام از فرزندانشان جانبداری بیجا نکنند. همواره در برخورد با فرزندانتان عدالت را در نظر بگیرید و بکوشید آنها را آرام کنید.

نابرابری
اگر والدین نتوانند میان فرزندانشان برابری و مساوات برقرار کنند، مشکلات بسیاری بروز می کند. شاید شما به عنوان پدر یا مادر احساس کنید همواره میان فرزندانتان مساوات را رعایت کرده اید و هرگز فرقی میان آنها نگذاشته اید اما اگر همچنان میان فرزندان شما اختلاف بسیاری وجود دارد و آنها معتقدند که شما بین آنها و خواهر و برادرشان فرق می گذارید، بد نیست کمی دقیق تر شوید و بیطرفانه قضاوت کنید.

کودکان بسیار حساس و دقیق هستند، یک بوسه، در آغوش گرفتن طولانی تر یا کوتاه تر، تنبیه و تشویق، پول، خوراکی و مقدار غذایی که برای هر کدام از فرزندانتان در ظرف می ریزید همه از مواردی هستند که شاید شما خودتان متوجه نباشید اما فرزندان شما به آنها بسیار توجه دارند و در صورتی که کوچکترین تفاوتی در آنها ببینند، بسیار ناراحت می شوند و حس می کنند والدین آنها، خواهر یا برادرشان را بیشتر دوست دارند.

این موارد موجب می شود فرزند شما ناراحت شود و ناراحتی اش را در دلش بریزد و بعد در مورد کوچکترین و بی اهمیت ترین مسئله ممکن با خواهر و برادرش دعوا کند و عقده هایش را بر سر او خالی می کند.

تفاوت سنی
همانطور که می دانید هر سنی شرایط خاص خودش را دارد. همین شرایط در صورتی که فرزندان شما در دو گروه سنی مختلف باشند، می تواند موجب بروز اختلافات و دعواهای متعددی شود؛ برای مثال فرزند بزرگتر شما می تواند به تنهایی به خرید برود؛ در حالی که فرزند کوچکتر شما اجازه ندارد تنها بیرون برود یا خرید کند؛ زیرا به تنهایی بیرون رفتن هنوز برای او بسیار زود است اما او نمی تواند این مسئله را درک کند، بنابراین احساس می کند شما میان او و خواهر یا برادرش فرق می گذارید یا اینکه فرزند کوچکتر شما در مقایسه با خواهر یا برادر بزرگترش به مراقبت و توجه بیشتری نیاز دارد و همین مسئله موجب می شود فرزند بزرگتر شما احساس کند شما او را به اندازه خواهر یا برادر کوچکترش دوست ندارید.

تنها راهی که والدین در چنین شرایطی دارند این است که با منطق خاص مناسب سن فرزندانشان با آنها صحبت کرده و آنها را توجیه کنند. در چنین مواردی هم می توانید سعی کنید کمی بیشتر مساوات را رعایت کنید. اگر فرزند کوچکترتان را بغل می کنید و به تختخوابش می برید، حتما فرزند بزرگترتان را نیز در آغوش بگیرید و او را ببوسید.

تلویزیون
تفاوت در شخصیت کودکان موجب می شود هر کدام بخواهند برنامه خاصی را از تلویزیون تماشا کنند که دیگری آن را دوست ندارد و همین موضوع موجب بروز اختلاف میان آنها می شود. بسیاری از خانواده ها نمی توانند در خانه دو تلویزیون یا بیشتر داشته باشند؛ هر چند که حتی در این صورت هم فرزندان با هم بر سر مکان تماشای تلویزیون دعوا می کنند.

رقابت
کودکان عاشق تعریف و تمجید شنیدن از والدینشان هستند؛ اما متاسفانه تعریف و تمجیدهای شما هم می تواند موضوع اختلاف فرزندانتان شود. فرزندان شما معمولا بر سر این موضوع که کدام یک باهوش تر، زرنگ تر، سریع تر، مسئول تر و ... هستند، رقابت دارند و همین تلاش برای بهتر و برتر بودن موجب می شود با هم اختلاف پیدا کنند. شما باید همواره مراقب باشید که از فرزندانتان به طور یکسان تعریف کنید و بکوشید تا جو رقابتی میان آنها ایجاد نکنید.

توجه والدین
کودکان عاشق توجه والدین هستند و برای جلب توجه والدین شان هر کاری می کنند. اگر والدین، به عمد یا غیرعمد، به یکی از فرزندان بیش از دیگری توجه کنند، آسیب های جدی به فرزند دیگرشان می زنند. زمانی که یکی از فرزندان بیمار است یا از دیگری ضعیف تر یا کوچکتر است، والدین به او بیشتر توجه می کنند و این موضوع فرزند دیگر را بسیار آزار می دهد. دقت کنید هرگز زمانی که به یکی از فرزندانتان توجه و محبت می کنید، دیگری را نادیده نگیرید تا سلامت روانی فرزندتان به خطر بیفتد.

ناامیدی
هر فردی در طول زندگی با شرایط دشواری مواجه می شود و هر فردی با این شرایط دشوار به شیوه خاص خودش روبرو شده و واکنش های متفاوتی به آن نشان می دهد. این مسائل می تواند روحیه فرد را تحت تاثیر قرار دهد و او را ناامید و افسرده کند و تفاوتی ندارد که این فرد، بزرگسال باشد یا نوجوان یا کودک.

گاهی اوقات دعواهای میان فرزندان شما به دلیل ناامیدی و شرایط روحی نامناسب فرزند شماست که در این موارد باید سعی کنید او را درک کنید و به خواهر و برادرش نیز بیاموزید که در چنین مواقعی چگونه باید رفتار کنند تا خواهر یا برادرشان سریع تر به شرایط عادی بازگردد.

مقدار غذا
مقدار غذای بچه ها نیز یکی دیگر از دلایل دعوای آنها است. یک قاشق بیشتر بستنی یا چند تکه سیب زمینی سرخ شده بیشتر اگرچه به نظر شما ساده و بی اهمیت است، اما گاهی برای فرزند شما چنان مهم و بزرگ می شود که یک جنگ واقعی میان آنها به پا می کند.

به این نکات ساده دقت کنید، از فرزندتان بخواهید خودش مقدار غذا را انتخاب کند، هنگامی که می خواهید برای فرزندانتان غذا بکشید هر بار اول برای یکی از آنها غذا بریزید تا این مورد ساده نیز موجب اختلاف آنها نشود.

مکان
خواهر و برادرها مدت زمان زیادی را در کنار هم می گذرانند، هر کسی به فضای خصوصی نیاز دارد؛ فرقی نمی کند در چه سنی باشد؛ چون همه گاهی نیاز به تنهایی دارند و دوست دارند با خودشان خلوت کنند. اگر فرزندان شما یک اتاق مشترک دارند، این وظیفه شماست که گاهی برای فرزندتان شرایطی را فراهم کنید که هر کدام از آنها گاهی بتوانند با خودشان تنها باشند و به امور شخصی شان بپردازند. حتما به فرزندانتان بیاموزید هرگز به وسایل شخصی یکدیگر دست نزنند و برای استفاده از وسایل خواهر یا برادرشان حتما از او اجازه بگیرند.

منبع:مجله موفقیت


admin بازدید : 245 چهارشنبه 14 خرداد 1393 نظرات (0)

کودکان امروزی، دیگر مانند گذشته رفتار نمی کنند؛ به همین دلیل والدینه ناچارند بارها و بارها یک درخواست یا دستور را تکرار کنند و باز هم هیچ تضمینی وجود ندارد که آنان کار خواسته شده را انجام دهند. شاید بتوان گفت که امروزه، والدین بیشتر به حرف های فرزندشان گوش می دهند.

کودکان بیشتر اوقات درخواست های والدین شان را نادیده می گیرند و تنها زمانی که خودشان بخواهند، کاری را انجام می دهند. همین مسئله در اغلب اوقات، مشکل ساز می شود و حتی اختلافات متعدد و فراوانی را میان پدر و مادر به وجود می آورد.

اگر شما هم فرزندی دارید، شاید بگویید هر راهی را که به ذهنم می رسید امتحان کرده ام. مثلا بارها روش هایی مانندتنبیه، هدیه، تکرار فراوان درخواست ها، قهر و نادیده گرفتن کودک، مقایسه او با دیگر کودکان و بسیاری روش های دیگر را به کار برده ام اما برای کودکان امروزی، هیچ روشی جواب نمی دهد و برای کودک من هیچ کدام اثربخش نبوده است.

برای والدین بسیار دشوار است که بتوانند فرزندشان را مسئولیت پذیر و مؤدب تربیت کنند.در این مقاله توصیه هایی ارائه شده است که به شما کمک می کند ارتباط بهتری با کودکتان داشته باشید و با او به گونه ای رفتار کنید که خواسته هایتان را عملی کند.

داد نزنید
فریاد زدن در هیچ موقعیتی و هنگام مواجه شدن با هیچ فردی، نتیجه مطلوبی به بار نمی آورد؛ به خصوص زمانی که مخاطب شما یک کودک یا حتی یک نوجوان باشد. تنها تاثیر فریاد کشیدن این است که در آن لحظه کودک می ترسد و شاید سکوت کند یا به اجبار خواسته شما را انجام دهد اما اندکی بعد کودک همه چیز را فراموش می کند به غیر از فریادی که می شنود و می آموزد که خودش هم در مواقع ضروری می تواند فریاد بکشد و به این ترتیب به خواسته اش برسد.

کودکم به حرفم گوش نمی دهد
به یاد داشته باشید باید به گونه ای رفتار کنید که دوست دارید فرزندتان آنگونه باشد. همواره با کودکتان آرام و با احترام صحبت کنید و رفتار عصبی و تند نداشته باشید. شوخی و خنده و حتی لحن طنز در مورد کودکان و نوجوانان بسیار اثرگذار است و موجب می شود تا فرزندتان کاری را که از او خواسته اید، انجام دهد.

برایش دلیل بیاورید
اگر کودکتان کمی بزرگتر است، از احساساتتان برایش توضیح دهید و بگویید به چه دلیل انتظار دارید تا او خواسته تان را عملی کند. اگر کودک حاضر نمی شود کاری را که از او خواسته اید انجام دهد، با او از در منطق وارد شوید و دلیلش را با مهربانی و ملایمت برایش توضیح دهید. او بایدبداند چرا کار خاصی را که دوست ندارد، باید انجام دهد.

هرگز کودکتان را با دیگر کودکان مقایسه نکنید
این کار نتیجه عکس می دهد و موجب می شود کودکتان احساس خجالت و سرخوردگی کند. کوکان از اینکه با همسالانشان مقایسه شوند، متنفرند. به یاد داشته باشید انسان ها در هر سنی که باشند، با یکدیگر متفاوتندو هر کدام ویژگی های خاص خود را دارند؛ پس مقایسه کردن، هیچ تاثیر مثبتی در روابط میان شما و فرزندتان ندارد و تنها موجب می شود تا میان شما فاصله بیشتری به وجود آید. می توانید کمی بیشتر با علایق فرزندتان آشنا شوید و با استفاده از آنها فرزندتان را به انجام کارهای مختلف تشویق کنید.

خواسته هایتان را با لحن کودکانه مطرح کنید
یعنی مانند کودکان صحبت کنید. این تفاوت در رفتار و گفتار شما موجب می شود توجه فرزندتان بیشتر جلب شود و چون از اینگونه لحن صحبت لذت می برد و تکرار آن را دوست دارد،کاری را که از او خواسته اید قطعا انجام می دهد.

کودکان از گروه همسالان و هر فردی که بیشتر شبیه آنها باشد، بیشتر الگوبرداری می کنند و حرف شنوی دارند. شما با نظرات کودکتان آشنا هستید و زمانی که کاری از او می خواهید، می توانید با توجه به نظرات و عقاید او برایش دلیل بیاورید و او را قانع کنید.

زمانی که کودک نقاط مشترکی میان خود و والدینش می بیند، بیشتر به حرف های آنها گوش می دهد و حتی سعی می کند به والدین خود نزدیک تر شود.

خودتان حرف گوش دهید و آرام باشید
فرزندتان از شما الگوبرداری می کند و زمانی که می بیند شما با همسرتان یا خود او آرام و مؤدب صحبت می کنید و وقتی کاری از شما خواسته شود آن را انجام می دهید، می آموزد که مانند شما رفتار کند.

کمتر «نه» بگویید
نه گفتن های مکرر به کودک میان شما و فرزندتان فاصله ایجاد می کند؛ شاید شما می خواهید فرزند بسیار مؤدب و نمونه ای تربیت کنید اما هر چه بیشتر با او مخالفت می کنید، این کار را بهتر به او آموزش می دهید و در نتیجه بیشتر شاهد مخالفت و بدرفتاری های فرزندتان خواهید بود.

سعی کنید پاسخ های مثبت را با پاسخ های منفی جایگزین کنید؛ البته این نکته به هیچ وجه به این معنی نیست که شما باید تمام خواسته های فرزندتان را عملی کنید. در رفتارتان متعادل باشید، نه همیشه مثبت و نه همیشه منفی.

اگر صبح فرزندتان از شما درخواست کرد که با دوستانش بازی کند و شما صلاح نمی دانستید، می توانید به او بگویید الان نمی توانی با دوستانت بازی کنی اما بعدازظهر و بعد از انجام تکالیفت می توانی این کار را انجام دهی.

با او ارتباط برقرار کنید
راه هایی را بررسی کنید که منجر به برقراری ارتباط با فرزندتان می شود؛ لحن صحبتف نوع کلمات و حتی زبان بدن شما تاثیر مهمی در روابط شما با فرزندتان دارد؛ پس باید با لحن ملایم و صدایی آرام صحبت کنید، لبخند بزنید و مهربان باشید.

زمانی که کاری از فرزندتان می خواهید، از فاصله دور با او صحبت نکنید، نزدیک او بروید و در حالی که او را نوازش می کنید، درخواست تان را مطرح کنیدو از کلمات و جملات ساده و کوتاه استفاده کنید و با کنایه و پیچیده صحبت نکنید. زیرا کودک شما جملات ساده را متوجه می شود نه جملات پیچیده و کنایه آمیز را.

اگر فرزندتان کاری را که از او خواسته اید انجام نداد، غر نزنید؛ بلکه طوری وانمود کنید که احساس می کنید او انجام آن کار را فراموش کرده است؛ پس بار دیگر با لحن خوب و آرام درخواستتان را مطرح کنید. بدون شک رعایت نکات ذکر شده، ارتباط شما با کودکتان را بهبود می بخشد و موجب می شود او بیشتر به حرف های شما گوش دهد و خواسته شما را عملی کند.

 

منبع : مجله موفقیت

admin بازدید : 180 سه شنبه 13 خرداد 1393 نظرات (0)

فرزند شما چند ساعت از روزش را با پدرش می‌گذراند؟ چقدر با پدرش دمخور است و از او تاثیر می‌گیرد؟ چقدر شما اجازه می‌دهید که پدرش با روش‌های خاص خود فرزندتان را بزرگ کند؟ برخلاف آن که بیشتر مردم مادر را مسئول تربیت فرزند می‌دانند، محققان می‌گویند کودکانی بهترین مهارت‌های اجتماعی را در خود پرورش می‌دهند که پدرانشان تعامل مثبتی با آنها دارند و اجازه می‌دهند که کودک خود مسیر بازی را تعیین کند.
برخی پدران در نقش راهنمایان عاطفه هستند. آنها عواطف منفی کودک را نادیده نمی‌گیرند یا با آن مخالفت نمی‌کنند، بلکه به فرزندانشان نشان می‌دهند که آنها را درک و سپس آنها را راهنمایی می‌کنند تا نسبت به احساسات منفی خود واکنش مناسبی نشان دهند.پدرها از طریق بازی بر فرزندانشان تاثیرات چشمگیری می‌گذارند. آنها معمولا بازی‌هایی را انجام می‌دهند که با فعالیت بدنی و هیجان بیشتری همراه است.
همچنین پدرها بیشتر با صداهای ضربه‌ای توجه نوزاد را جلب می‌کنند و شلوغ‌بازی‌های بیشتری در بازی‌ها انجام می‌دهند که این نوع روش شلوغ و بی‌نظم پدر در بازی راه مهمی را باز و به کودک کمک می‌کند تا درباره عواطف بیاموزد. طبق بررسی‌ها، کودکانی کم‌ترین نمرات و بدترین روابط اجتماعی را دارند که پدرانشان سرد، قدرت‌طلب، ستیزه‌جو و مداخله‌گر بودند. در یک تحقیق پژوهشگران متوجه شدند پدرانی که طی یک تمرین بازی ویدئویی فرزندانشان را مسخره و تحقیر می‌کردند و برای اشتباهاتشان آنها را سرزنش می‌کردند یا کنترل بازی را خود به دست می‌گرفتند و به کودکان‌ نشان می‌دادند که بی‌کفایت هستند، فرزندانشان بیشتر از بقیه دچار مشکل بودند. این بچه‌ها با دوستانشان رفتارهایی ستیزه‌جویانه داشتند، در مدرسه ناموفق‌تر از دیگران بودند و مسائلی داشتند که معمولا به بزهکاری و خشونت در آنان منتهی می‌شد.

منبع:aftabir.com

admin بازدید : 237 سه شنبه 13 خرداد 1393 نظرات (0)

 به شما شاد باش می گوییم که خانه تان سرشار از شور زندگی است. دو فرزند پسر داشتن به این معناست که شما باید انسان قوی و با حوصله ای باشید. بعضی اوقات زمانی که روی کاناپه منزل خود در حال استراحت هستید آرزو می کنید این کاش دختر داشتید و زندگی تان آرام و بدون دغدغه بود ولی غصه نخورید چون دختر داشتن هم به این سادگی ها که فکر می کنید نیست.
والدین همیشه سعی می کنند برای اولین کودک خود بهترین کارها را بکنند و به خاطر کوچکترین کارهای مثبت فرزند اول خود، بهترین تشویق ها را در نظر می گیرند و شیرین کاری های کودکانه او را تا سال های سال و شاید هم تا آخر عمر خود، در ذهن دارند. به همین جهت پسر اول شما پیشرفت بهتری نسبت به بقیه فرزندان دارد. معمولا او سریع تر و بهتر راه می افتد یا شروع به حرف زدن می کند، این نکات همان جنبه های مثبت کودکان اول خانواده است.
اما جنبه های منفی! برای پسر اول، تنها یک الگو وجود دارد و آن الگو، پدر و مادرش هستند. از این رو او تمایل دارد همانند والدینش اهداف بزرگی در سر داشته باشد و چون رسیدن به این اهداف در توان سن و سال او نیست معمولا با شکست روبرو می شود.
کوین له من، محقق کودکان اعتقاد دارد فرزند اول ایده آلیست و کمال طلب است و همه چیز را در حد کامل و بی نقص می خواهد و خواسته هایش را مطابق خواسته های والدین خود در نظر می گیرد و چون این خواسته ها و آرزوها برای وی دست نیافتنی است، دچار سرشکستگی و پوچی می شود. پسر اول خانواده دوست دارد همیشه نقش پدر و مسوول را برای برادر کوچکش بازی کند و شما معمولا مجبورید در مقابل این رفتار مسوولانه و البته سختگیرانه او واکنش نشان دهید؛ زیرا او به واسطه درست و غلط هایی که از شما آموخته با برادرش بسیار سختگیرانه رفتار می کند. پسر اول در قیاس با بقیه فرزندان برای آینده اش بیشتر نگران است.
شما همیشه صداقت داشتن و راستگویی را به پسر دوم خود یادآوری می کنید، درحالی که پسر اول شما بدون تذکر به این ارزش ها پایبند است. مطمئن باشید حداقل یکی از پسرانتان صاحب ثروت فراوانی خواهد شد که احتمالا او فرزند اول شماست، به شرطی که خودتان یک انسان مقتصد و حسابگر باشید، پس او نیز از شما الگو می گیرد طوری که حاضر نیست در شرایط سخت هم از کسی پول قرض بگیرد. او در مقایسه با برادر کوچک خود روابط محدود و منظم تری با جامعه دارد و بسیار پرتلاش تر از فرزند دوم شما خواهد بود.
پسر دوم از طرفی متکی به خانواده و مطیع دستورات والدین است و از طرفی در حال مبارزه و به رخ کشیدن توانایی هایش به برادر بزرگ است. او بدون حمایت دیگران می تواند به آرزوهایش جامه عمل بپوشاند و در این راه کمتر به ناراحتی و سرگشتگی دچار می شود. پسر کوچکترتان به دنبال توجه بیشتر پدر و مادر و به اصطلاح کمی لوس است. در قیاس با برادرش به دیگران بیشتر اعتماد می کند و این احتمال وجود دارد که در این رابطه با مشکلاتی هم روبرو شود.
فرزند دوم شما دارای ایده های بکر و البته گاهی خطرناک است ولی پافشاری خاصی نیز نشان نمی دهد. هیچ چیز وی را دستپاچه و مضطرب نمی کند. البته این قضیه نسبی است و در جوانی هم این روحیه را حفظ کرده و شادتر زندگی می کند. برای او زندگی کردن در حال مهم است و شعار او همیشه این است؛ امروز را خوش است.
1- پسر اول با تولد برادر کوچکتر خود، احساس می کند والدینش به او کم توجه و کم علاقه شده اند پس باید او را توجیه کنید که این احساس غلط است و در این رابطه با جملاتی مثل: «من تو را بیشتر دوست دارم» یا «تو برای من مهمتری، چون پسر ارشد من هستی» از او دلجویی کنید.
2- پسرانتان را به رقابت و مسابقه تحریک نکنید. فقط آنها را در جهت نشان دادن توانایی های متمایزشان تشویق و حمایت کنید. ببینید هر کدام در چه زمینه ای استعداد دارند و آنها را در همان زمینه تشویق کنید.
3- در حد امکان به هر دو پسر خود فضای آزاد و محیطی مستقل، برای بازی کردن یا انجام امور شخصی بدهید زیرا استقلال فرزندان شما در آینده باعث نزدیکی بیشتر آنها به یکدیگر خواهد شد. حواستان باشد که فرزندانتان با چه کسانی دوستی و مراوده دارند.
4- پسر بزرگتر شما به واسطه سن بیشترش اجازه دارد شب ها کمی دیرتر به رختخواب برود و می تواند نسبت به برادرش زمان بیشتری را به تماشای تلویزیون بنشیند، پس سعی کنید انصاف را رعایت کرده و نسبت به سنشان از آنها انتظار داشته باشید.
5- پسربچه ها دوست دارند گاهی با هم زورآزمایی کنند، به برادر بزرگتر بیاموزید که به خاطر قدرتمندتر بودنش، کمی ملایم تر رفتار کند.

 

منبع : مجله موفقیت

admin بازدید : 241 جمعه 09 خرداد 1393 نظرات (0)

 

یکی کمه، دوتا غمه

می‌گویند تک‌فرزندها مغرورند، لوساند، خودخواهند، در عین‌حال شاگردان زرنگی هستند. امروزه تعداد خانواده‌هایی که تنها یک فرزند دارند بسیار زیاد شده است اما آیا واقعاً تک‌فرزندی به نفع فرزند ماست یا نه؟!

یکی‌یک‌دونه‌ها در پیداکردن دوست مشکل دارند

تک‌فرزند بودن به این معنی نیست که نتوانید با دیگران ارتباط برقرار کنید. تعداد تک‌فرزندانی که در برقراری ارتباط با همسن و سالان خود دچار اشکال می‌شوند یا نمی‌توانند در یک گروه دوام بیاورند بسیار زیاد است اما به هرحال تمامی تک فرزندان این طور نیستند و این مسئله به شخصیت و تربیت آن کودک بستگی دارد. بازبودن خانواده و میزان تبادلات افراد خانواده با سایرین در این میان نقشی مهم بازی می‌کند.

تک‌فرزندی که تعطیلات را با دخترعموها و پسرخاله‌ها می‌گذراند، دوستانش را به خانه دعوت می‌کند و به منزل آنها می‌رود و ... در برقراری ارتباط با سایر همسن و سالانش مشکل ندارد. اما تک فرزندی که در خانه حبس می‌شود و والدین او تمایلی به برقراری ارتباط با سایرین ندارند، مسلماً لوس و مغرور و گوشه‌گیر خواهد بود. دوستان به طور حتم جایگزینی برای خواهر یا برادر نیستند اما به هر حال می‌توانند همراه تک‌فرزند ما ساعات خوشی را بسازند.

یکی یک‌دونه‌ها اهل رقابت نیستند

یکی از مشکلات اساسی که تک‌فرزندان با آن روبه‌رو می‌شوند ناتوانی در بحث کردن و دفاع ار علایق یا حتی انتخاب است. البته در صورتی که والدین بیش از حد کودک را به خود وابسته نکنند و اجازه بدهند مربیان مهد و مدرسه کار خود را انجام دهند، خیلی سریع این دانش‌آموزان نیز برای جلب توجه معلم و به دست‌آوردن جایگاهی در گروه دوستان تلاش خواهند کرد.

یکی‌یک‌دونه‌ها درس‌خوان‌ترند

تاکنون هیچ تحقیقی نشان نداده که نمرات تحصیلی تک‌فرزندها بهتر از سایر دانش‌آموزان است. شاید نمرات تحصیلی تک‌فرزندها بهتر از نمرات دانش‌آموزانی باشد که 3 تا 4 خواهر و برادرند اما نسبت به دانش‌آموزانی که تنها یک خواهر یا برادر دارند بیشتر نیست. اگر همه بررسی‌ها نشان دهد که وضعیت تحصیلی تک‌فرزندها بهتر است، امری طبیعی است زیرا آنها در مرکز توجه والدین قرار دارند و فراموش نکنیم که تک‌فرزندها در مقایسه با سایر کودکان زودتر از سن‌شان بزرگ می‌شوند و مانند والدین یاد می‌گیرند چطور بحث کنند و موضوعات را جدی بگیرند اما این به آن معنی نیست که دچار خطاهای کودکانه نمی‌شوند!

 

یکی یک‌دونه‌ها عاشق نمی‌شوند

تفاوتی که بین تک‌فرزندها با سایر کودکان است اینکه آنها تنها حاکمان قلب والدین‌شان هستند. البته خانواده‌هایی هم هستند که به دلیل مشغله زیاد کاری، چندان توجه زیادی حتی به تک‌فرزند خود ندارند اما به هرحال چون هرگز به دلیل آمدن خواهر یا برادر دیگری احساس حسادت نمی‌کنند، مجبور نیستند برای جلب‌کردن توجه والدین تلاش زیادی بکنند. این موضوع را از یاد نبریم که در مرکز توجه‌بودن باعث می‌شود در آینده برای دست آوردن عشق دیگران تلاشی نکنیم!

یکی‌یک‌دونه‌ها وابسته‌ترند

این موضوع حقیقت دارد چون آنها تنها فرزند خانواده هستند، ‌والدین تمام سعی‌شان را می‌کنند تا آنها را حمایت کرده و پیش ببرند. البته در برخی خانواده‌ها هم دقیقاً برعکس است یعنی والدین برای پیشگیری از وابسته شدن کودک به آنها، او را خیلی سریع رها می‌کنند تا مستقل شوند. تک فرزندها معمولاً به دلیل حسی که والدین به آنها دارند یا بسیار موفق می‌شوند و می‌درخشند یا کاملاً برعکس لوس و تنبل از آب درمی‌آیند.

یکی‌یک دونه‌ها خود محورندترند

شاید شما هم دیده باشید که وقتی کودکی لوس یا خودخواه تلقی می‌شود فوراً دلیل این خصوصیت را به تک‌فرزند بودن او نسبت می‌دهند. انگار تک‌فرزند بودن می‌تواند به کل، شخصیت‌ یک فرد را تغییر دهد. این موضوع حقیقت ندارد. به صرف داشتن خواهر یا برادر، قرار نیست تک فرزند لوس، خجالتی، خودخواه یا پررو و ... شود. شخصیت یک کودک را رفتار والدین می‌سازد. امروز تک‌فرزندها مانند تک فرزندان دیروز لوس نیستند چون بسیاری از مادرها خارج از خانه کار می‌کنند و فرزندان خود را به مهد یا پرستار می‌سپارند. بزرگ‌شدن فرزندان آنها با سایر کودکان باعث می‌شود تا حد زیادی اجتماعی و شبیه به سایر کودکان شوند.

 

 6توصیه برای اینکه تک‌فرزند، زندگی بهتری داشته باشد

1-      او را تشویق کنید که با سایر همسن و سالانش رابطه برقرار کند

فرزند شما نیاز دارد که با سایر همسن و سالانش رابطه برقرار کند و در جمع آنها پذیرفته شود. سعی کنید دوستان او را به منزل دعوت کنید یا او را در فرهنگسراها یا کلاس‌های آموزشی- تفریحی ثبت‌نام کنید.

2-      در موقع لزوم او را مواخذه کنید

باید او را به خاطر کار خطایی که کرده مواخذه کنید؟ پس این کار را انجام دهید. هرچه بیشتر با او مدارا کنید از نظر احساسی حساس‌تر می شود و شاید در آینده‌ای نزدیک تحمل پذیرفتن احساسات منفی یا رفتارهای خشن را نداشته باشد. اجازه بدهید او نیز مانند سایر کودکان تنبیه شود و نا امیدی را تجربه کند.

3-      گاهی با او مخالفت کنید

تک‌فرزند شما نباید جایگاهی بیش از یک کودک داشته باشد. آنقدر به او بها ندهید که تبدیل به رئیس خانه شود. نه حرف او باید بتر و بالاتر از حرف شما باشد نه اجازه هرکاری را دارد. این شما هستید که به عنوان والد باید برای  او تصمیم صحیح را بگیرید.

4-      جای او آرزو نکنید

ما همیشه برای فرزندان‌مان بهترین‌ها را آرزو می‌کنیم به‌ویژه اگر تنها یک فرزند داشته باشیم. سعی نکنید آروهای‌تان را به فرزندتان تحمیل کنید. اینکار باعث می‌شود او فکر کند که باید به آنچه شما می‌خواهید برسد و اگر شکست بخورد احساس کند شما را نا امید کرده است. اجازه بدهید خود او به آرزوهایی که در سر دارد برسد و سر راهش موانع خیلی بزرگ قرار ندهید.

5-      اجازه بدهید خودش باشد

عقیده خود را هرگز به فرزندتان تحمیل نکنید و هرگاه او از عقیده خود حرف می‌زند او را ابله نخوانید. اجازه بدهید خودش باشد. اگر او به ورزش علاقه‌مند است اما شما بیزارید، اینتفاوت بین شماست. سعی نکنید او را شبیه به خود بار بیاورید.

6-      برقراری ارتباط را به او آموزش دهید

ارتباط برقرارکردن برای تک‌فرزندها کمی سخت است. به او بیاموزید که تمامی افراد نیاز به برقرارکردن ارتباط دارند و برای اینکه در زندگی موفق باشد باید روابط صحیح برقرار کند. به او بیاموزید برای یافتن تایید دیگران گاهی باید از خود گذشت در عین‌حال گاهی نیز برای تایید دیگران نباید خود را فدا کرد. وقتی فرزند شما مفهوم برقراری ارتباط را بفهمد دوستان خوبی پیدا خواهد کرد.

تک‌فرزندی خوب است؟

تک‌فرزند بودن خوبی‌ها و بدی‌های خاص خود را دارد. تک‌فرزندها هرگز حس شیرین حسادت به خواهر و برادر را درک نمی‌کنند اما تنها بودن آنها به معنی داشتن شخصیتی خاص نیست. از نظر روان‌شناسان بسیاری از آنها نیز مانند سایر کودکان برای رقابت انگیزه دارند و برخلاف تصور عامه مردم به راحتی ازدواج می‌کنند و معمولاً حتی علاقه‌ای به تک‌فرزند داشتن نداشته باشند. تک‌فرزند داشتن نه بهتر و نه بدتر از چندفرزند داشتن است. هرچند اگر امکان چند فرزند داشتن وجود داشته باشد، منطقی‌تر است چند فرزندی را انتخاب کنیم. هر فرزند جایگاه خود را نزد والدین دارد و هیچ فرزندی نه جایگاه دیگری را برای والدین می‌گیرد و نه شبیه دیگری است!


admin بازدید : 254 جمعه 09 خرداد 1393 نظرات (0)

وجود خانه‌ای تمیز با حضور کودکان امکانپذیر نیست؛ با این حال، بچه‌ها قادر به یادگیری برخی مهارت‌های پایه‌ای هستند که به تمیز و مرتب ماندن خانه کمک می‌کند. در این نوشتار چند کار روزانه که هر کودکی باید بیاموزد، ذکر شده است.

لباس شویی:

کودکان از سن 2 سالگی می‌توانند دسته بندی کردن را بیاموزند. در واقع، برای بچه‌های کوچک، اغلب دسته بندی کردن وسایل مانند بازی است. بچه‌های بزرگ‌تر می‌توانند قرار دادن لباس‌ها در جایشان را یاد بگیرند. آنهایی که به سن مدرسه رسیده‌اند می‌توانند تا کردن لباس‌های شسته شده و نیز پر و خالی کردن ماشین لباسشویی و خشک کن را تحت نظارت بزرگتر‌ها یاد بگیرند. بین 8 تا 10 سالگی بیشتر کودکان به اندازه کافی رشد کرده‌اند ناتمام مسئولیت پر کردن ماشین لباسشویی و همچنین تمیز کردن آن‌ها را برعهده گیرند.
 
ظرف شویی:

ظرف شویی کاری روزمره و دشوار است که انگار هرگز پایانی ندارد. کودکانی که به درستی آموزش دیده باشند، در این امر می‌توانند کمک بزرگی باشند.

شما چه استفاده از ماشین ظرفشویی را به فرزندان خود آموزش بدهید چه ظرف شستن با دست را، بهترین راه برای شروع اسکاچ کشیدن و آب کشی است. حتی بچه‌های 6-5 ساله هم می‌توانند بیاموزند که چگونه بشقاب‌های خود را تمیز و آب کشی کنند.8-7 ساله‌ها می‌توانند در خشک کردن و قرار دادن ظروف در جایشان کمک کنند. در سن 9 سالگی، آن‌ها برای یادگیری شستن انواع ظروف یا چیدن آن‌ها در ماشین ظرفشویی آمادگی دارند. از آموزش اصول ایمنی به آن‌ها خاطرجمع شوید. به فرزندتان نشان دهید چگونه چاقو‌ها را به کناری بگذارد.

 مرتب کردن تختخواب:

آموختن این کار مهارتی ارزشمند است و هرگز به آن معنا نیست که فرزند شما همیشه باید این کار را انجام دهد؛ فقط کافی است آن را یاد بگیرد. خیلی ساده از زمانی که نوپا هستند به آن‌ها نشان دهید که چگونه تختشان را مرتب کنند؛ سپس کم کم به آنان اجازه دهید که خودشان آن را مرتب کنند. وقتی کودکان کوچک هستند این آزادی را دوست دارند که بالش‌ها و اسباب بازیشان را هر طور که دوست دارند بچینند. والدین می‌توانند این کار را با انتخاب رواندازی ساده‌تر برای بچه‌ها آسان کنند. وقتی فرزندان به سن مدرسه رسیدند، هرگز با اضافه کردن چیزی به تختشان این کار را برای آن‌ها سخت نکنید. والدین باید ملحفه‌ها، بالش‌ها و پتوهای اضافی را، به ویژه اگر استفاده‌ای برای کودک ندارند، حذف کنند.
 
جارو و تی زدن زمین:

این کار به نظر ساده می‌آید. تنها کاری که باید انجام دهید، حرکت دادن جارو و تی روی زمین است اما همیشه آنقدر ساده نیست و به تمرین نیاز دارد. وقتی یک جارو به بچه بدهید، آشغال‌ها به جای اینکه در یک جا جمع شوند به اطراف پراکنده می‌شوند. با وجود تمام وسایل جدید برای رفت و روب، کودکان در سن 8-7 سالگی می‌توانند جارو کردن زمین را بیاموزند.

حدود 10-9 سالگی بهترین سن برای یادگیری تی کشیدن زمین است؛ زیرا برای نظافت بدون نظارت زیاد، به اندازه کافی بزرگ شده‌اند. به آن‌ها بیاموزیدکه چگونه آب را برای نظافت آماده کنند و چگونه آب تی را بگیرند، چه موقع سر تی را آبکشی کنند، با لکه‌های سخت چه کار کنند، چگونه تی و سطل را آب بکشندو اینکه چگونه تی را نگه دارند.

حذف موارد اضافی:

یکی از مفید‌ترین مهارت‌هایی که می‌توان به فرزندان یاد داد، مهارتی است که شاید برای بزرگتر‌ها هم مشکل باشد. آموزش حذف چیزهای بلااستفاده به فرزندان از سن کم می‌تواند موجب شکل گیری عادتی در آنان شودکه تمام عمر همراه‌شان باشد. به بچه‌ها این امکان را بدهید که شما را حین جمع آوری وسایلتان تماشا کنند. پرسش‌های خود را در مورد اینکه چه چیزی را نگه دارید و چه چیزهایی را نه، با آن‌ها در میان بگذارید. به کودکان انگیزه اهدای چیزهای بدون استفاده به افراد بی‌بضاعت را بدهید.


منبع : darichekhabar.ir

 

admin بازدید : 159 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

اگر شما تازه پدر شده اید و یا منتظر تولد فرزندتان هستید شاید تصورات كمی ‌از پدر بودن داشته باشید. این تصورات از تجربیات شما با پدرتان و توقعاتی كه جامعه از یك پدر دارد منشا می‌گیرد. متاسفانه تعداد كمی‌ منابع برای كمك به مردان امده‌اند تا نظریه هایشان را عنوان كنند و یا داستانهای عمومی‌ را بیازمایند. با این وجود شما هر چه بیشتر توقعات نگفته پدر بودن را می‌فهمید و بررسی میكنید شانس بیشتری دارید تا والدینی شوید كه انتظارش را دارید.

 

شاید بزرگترین تصور غلط این باشد كه تنها یك تعریف برای پدر خوب وجود دارد. شما نظریه شخصی خودتان را كه معتقدید پدر بودن یعنی مواجه شدن با نیازهای خود و دیگر اعضای خانواده پیش بگیرید. در اینجا پنج تصور عمومی‌ وجود دارد:

 

تصور1: فقط احساسات مادران مهم است

همسرشما از تغییرات جسمانی دوران بارداری شگفت زده می‌شود و توجه به جریان تولد باعث میشود كه بفهمی ‌مادر تنها كسی است كه احساساتش مهم است. نگرانی شما در مورد سلامت جسمی‌ و روحی مادر در این زمان و درمدت زمان بعد از زایمان و همچنین احساسات شخصی خودتان مهم است.

 

صحبت هیجان انگیز درباره پدر شدن برای كسی كه منتظر تولد فرزندش است امری ساده است. بسیار دشوار است كه نظر یكسان درباره دو احساس مهم و اجتناب ناپذیر ترس و تصورداد. ایا من هنگام تولد فرزندم ضعیف خواهم بود؟ ایا در كار دكتر مشكلی پیش خواهد امد؟ روابط من و همسرم چه تفاوتی پیدا خواهد كرد؟ ایا من میتوانم روال عادی زندگی را در پیش گرفته و پدری كه می‌خواهم باشم؟

 

همسر شما نیاز دارد كه احساسات شما را بشنود و شما نیاز دارید كه احساساتتان را بیان كنید. بعضی از مردان ترس از بارداری همسر و پدر شدن را پنهان می‌كنند زیرا نمی‌خواهند نگرانیهای همسرشان را بیشتر كنند. از تحت فشار بودن او نترسید. بیشتر زنان چنین عكس العملی را درك می‌كنند و می‌دانند پدر شدن باعث ایجاد نوعی تردید در مردان می‌شود. سهیم كردن همسر یا شریك زندگیتان در دلهره ای كه دارید باعث نزدیكتر شدن شما به یكدیگر می‌شود. شما همچنین میتوانید به سراغ پدرانی بروید كه تازه صاحب فرزند شده‌اند یا كتابی در مورد پدر شدن مطالعه كنید یا در كلاسها یا گروههایی برای غلبه بر ترس از پدر شدن شركت كنید. به خودتان اجازه دهید تا هم احساساتتان را از اسیب پذیری و هم از هیجان بیان كنید. با بیان نگرانی و احساسات خود در طول دوران بارداری همسرتان و قبل از زایمان شما با باور غلط فقط احساسات همسرتان مهم است مقابله می‌كنید و پایه و اساس یك پدر مؤثر بودن را گسترش می‌دهید.

 

تصور2: نوزادان تازه متولد شده نیازی به وجود پدران خود ندارند.

وابستگی شدید بین همسرتان و نوزاد به خصوص اگر به او شیر میدهد می‌تواند برای شما تعجب اور باشد كه ایا فرزند شما نیازی به شما دارد یا نه. شما یك شخص بسیار مهم در زندگی او هستید و بودن با شما مایه راحتی و ارامش برای او است. برای نزدیك شدن به فرزندتان او را بغل كنید به پشتتان سوار كنید و برای او صدا در بیاورید اما صبر كنید تا شكمش سیر شود در این صورت تمام توجهش را جلب خواهید كرد. گرفتن او بعد از غذا به همسرتان نیز این فرصت را میدهد تا انرژی از دست رفته بعد از شیر دادن را جبران كند. شما میتوانید در غذا دادن به فرزندتان به همسرتان كمك كنید. وقتی همسرتان شیر در شیشه می‌ریزد یا وقتی كه تصمیم می‌گیرید مكمل غذایی بدهید یا دستور غذایی را جایگزین شیر مادر كنید. و یا می‌توانید با مشاركت در كارهای خانه با همسرتان به طور غیر مستقیم به فرزندتان كمك كنید. كم كردن حجم كار همسرتان باعث میشود كه او زمان بیشتری را در اختیار فرزندتان باشد. به خاطر داشته باشید كه شما یك تفاوت كلی پیدا كرده‌اید.

 

تصور3: مردان جوان نمی‌دانند چگونه از كودكان خردسال مراقبت كنند.

این یك دروغ بزرگ است كه پدران را از داشتن رابطه نزدیك با فرزندانشان دور میكند و باعث ایجاد نگرانی بیش از اندازه مادرانی می‌شود كه بیم این دارند كه مردان توانایی نگهداری از بچه ها را ندارند. حتی دكتر اسپاك متخصص اطفال و نویسنده در اخرین كتاب خود به این نكته اشاره كرده كه مردان موضوع بحث " ناشی بودن " پیرامون كودكان هستند. ایشان در ویرایشهای بعدی نظر خود را تغییر دادند و شما هم باید این كار را بكنید. ما می‌دانیم كه پدر اكنون می‌تواند اولین پشتیبان كودك باشد. پدر و مادر بودن چیزی است كه هر كسی از والدین خود می‌اموزد. اگر شما برای فرزند خود وقت بگذارید نسبت به نیازهای او حساس خواهید شد. برای رسیدن به این منظور گاهی وقتها از همسرتان بخواهید كه از اتاق خارج شود یا وظیفه بچه داری را به تنهایی به عهده بگیرید. اجازه دهید تا همسرتان بفهمد شما توانایی انجام كارها را دارید.

 

fath-1.jpg

 

تصور4: مردانی كه كودكان خود را كانون توجه قرار می‌دهند نمی‌توانند در محیط كار با ان كنار بیایند.

مردان كار را مهمترین منبع ثروت و اعتبارخود می‌دانند. مردانی كه نمی‌توانند در كار خود موفق شوند خانواده را قربانی كرده و یا در رده بعد از كار خود قرار می‌دهند. اما ما در اغاز راه یك تحول بزرگ فرهنگی قرار داریم. بعضی از مردان معنی والد بودن را می‌فهمند به همین دلیل كیفیت پدر بودن انها هم افزایش می‌یابد. بعضی از مردان بودن در كنار خانواده را به سوداوری در كسب و كار ترجیح می‌دهند زیرا انها ارزش تكامل را در پدر بودن می‌دانند نه اینكه نمی‌توانند به سر كار خود بروند. بیشتر مردان احساس می‌كنند كه پدر خوب بودن نشانه تكامل در زندگی است و سعی می‌كنند ان را بر هر كاری مقدم بشمارند.

 

تصور5:شما مقدر شده اید كه چگونه با تصورات غلط پدری مقابله كنید.

وقتی كه شما خودتان پدر میشوید پدرتان به یك الگوی مهم برایتان تبدیل می‌شود. بسیار طبیعی است كه به گذشته خود برگردید و جا پای پدرتان بگذارید. اما پدر شما نمی‌تواند به عنوان الگوی اولیه شما قلمداد شود بلكه میتواند بر روند پدر بودن شما تاثیر داشته باشد. به كسانی كه در طی سالها از انها تاثیر پذیرفته‌اید از جمله معلمان ، مربیان ، دوستان ، دایی ، عمو ، برادر و دیگران بنگرید و پس از ان شخصیت اصلی یك پدر را از خود نشان دهید. تحقیقات مختلف در جهان نشان داده است كه یك الگوی مشخصی برای پدر بودن وجود ندارد. فرهنگهای مختلف پدر بودن را به روشهای مختلفی تعریف میكنند. در بعضی فرهنگهای افریقایی " پدر " یعنی یك گروه از مردان نه یك شخص بخصوص. در هر فرهنگ پدر یك معنی خاصی دارد. در فرهنگ ما یك پدر خوب بودن یعنی حمایت خانواده در خانه غذا و تحصیلات. شاید ان اندازه كه ما برای فرزندانمان وقت می‌گذاریم پدر ما برایمان وقت صرف نكرده باشد اما به هر حال انها هم همان كاری را كه فكر می‌كردند بهترین است در حق ما كرده‌اند ودر یك زمان هم به خانواده رسیده‌اند و هم در جامعه فعالیت كرده‌اند. شما هم باید بهترینها را در حق خانواده‌تان انجام دهید. سعی كنید پدر بودن را مانند یك نقشی كه برای ان تربیت شده‌اید ببینید. شما می‌توانید نكات مثبت موجود در خانواده خود را گرفته و با اضافه كردن نكاتی دیگر یك پدر خوب باشید.

 

چگونه میتوان با تصورهای غلط پدر بودن مقابله كرد؟

1. تاثیرات پدر بودن را بر روی خودتان نشان دهید. احساسات خودتان را با همسرتان و كسانی كه به زودی صاحب فرزند خواهند شد در میان بگذارید.

 

2. با فرزند نوزاد خود از همان اغاز تولد بازی كنید او را در اغوش بگیرید و با او صحبت كنید.

 

3. یاد بگیرید كه چگونه پوشك او را عوض كنید، او را حمام دهید به او غذا دهید و در واقع قسمتی از زندگی روزمره او باشید.

 

4. با خود فكر كنید كه چه شغلی را برگزینید تا بتوانید برای فرزندتان هم وقت بگذارید. این تجربه‌ای است كه همیشه اتفاق می‌افتد. (بودن با فرزند)

 

5. با خود فكر كنید كه با توجه به وجود پدرتان، معلمان، مربیان، دوستان و اشنایان چه تعریف مشخصی از یك پدر می‌توانید داشته باشید. هر كسی كه بر شما تاثیر گذاشته باشد می تواند یك الگوی مناسب باشد.

 

منبع : سیمرغ

 

 

 

admin بازدید : 240 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

بزرگ کردن و تربیت نیکوی فرزندان، سخت ترین و مهمترین کاری است که والدین انجام می دهند. در این کار مهم لازم است هر دوی والدین، همکاری کنند. شاید اغلب افراد گمان کنند که بزرگ کردن فرزندان، به خصوص دختر، وظیفه ی مادر است ! اما در این مقاله می خواهیم  به نقش و وظایف خطیر یک پدر در تربیت دختر خود بپردازیم.
 
پدرهای دختران خوشبخت!
در اینکه نقش مادر در تربیت و الگودهی به دخترش مهم است، شکی نیست. مادران، الگو دهندگان خوبی برای دخترشان هستند و لذا باید چند قدم از او جلوتر باشند تا دخترشان مسیر را ببیند. اما شما به عنوان یک پدر باید برای  دختران، یک حامی فوق العاده باشید. شما باید پنج قدم عقب تر از او حرکت کنید تا اگر خواست بیفتد ماقب او باشید! قدم به قدم با دخترتان بزرگ شوید. به او جرأت و شهامت، اعتماد به نفس، راهنمایی، کمک و حمایتی را بدهید که نیاز دارد.
 
گام اول- بهترین آموزش ها را به او بدهید
می گفت «دخترم تازه دیپلم گرفته است. می خواهم او را به یک دوره آموزش کامپیوتر بفرستم. زیرا پس از دو یا سه سال آموزش می تواند شغل خوبی برای خودش پیدا کند که درآمد قابل توجهی هم داشته باشد. از اینکه به دانشگاه برود و بعدا با مدرک بخواهد دنبال کار بگردد خیلی بهتر است!»

شاید شما هم برخی از پدرانی را دیده باشید که عقیده ای شبیه به این داشته باشند. واقعاً چرا بعضی ها دوست دارند فرزندشان آنقدر سریع بزرگ شود که وقتی به عقب بر می گردد احساس پشیمانی کند که چرا نگذاشته اند متناسب با سن و علاقه ی خودش، آینده اش را رقم بزند؟

برخی از والدین، کودکان خود را از 3-4 سالگی، در کلاس آموزش زبان ثبت نام می کنند. برخی دیگر، اصرار دارند که فرزندشان در سن 5 سالگی، آموزش های مدرسه را آغاز کند و ...

باور کنید فرزندتان بعداً  ازینکه بهترین روزهای بازی و کودکی اش را در راه کلاس زبان یا آموزشهای پیش از موعد، تلف کرده اید از شما تشکر نخواهد کرد! اگر کودکتان، باهوشتر از همسالانش باشد، بعدا خودش جلو خواهد زد، پس نیاز نیست زودتر شروع کنید. اگر هم هوشی معمولی دارد، فشارهای اینچنینی، سبب زخم معده، ناراحتی های روحی، اضطراب و مشکلاتی از قبیل شب ادراری، ناخن جویدن، تیک عصبی، پرخاشگری شدید در نوجوانی و ... خواهد شد.

پدر دختر 8 ساله ای که در کلاس سوم ابتدایی درس می خواند، تعریف می کرد: «روزی او را دیدم که با خودش حرف میزد و می گفت: بابا خیلی خوشبخت است. به خانه می آید، چای می نوشد، تلویزیون تماشا می کند، روزنامه می خواند، شام می خورد و می خوابد! اما من را ببین! باید تکالیفم را انجام دهم، مشق بنویسم، برنامه درسی ام را برای فردا آماده کنم، و همیشه باید از مادر و معلمم بترسم که مبادا نمره ی بدی بگیرم.»

«روزی عروسم را دیدم که بر سر دخترش فریاد می کشد چرا به جای نمره 19، هفده گرفته است؟»

دختری که مدام در ترس است چه نمره ای می گیرد؟ از اینکه مجبور است تکالیفش را بدون علاقه و میل انجام دهد ولی پدرش تلویزیون می بیند و ... چنین دختری واقعاً وقتی مادر شود، می تواند از کودکی اش با افتخار برای فرزندش تعریف کند؟

شما ترجیح می دهیددخترتان نمره 17 بگیرد ولی خانه هر روز پر از خنده های شادی آفرین او باشد یا نمره 19 و 20 بگیرد ولی افسرده و مضطرب، ساکت بنشیند؟

نمره ی معدل دیپلم دخترتان مهمتر است یا اینکه او توانایی معاشرت صحیح با عمو و دایی و پدربزرگ، مادر بزرگش را داشته باشد؟

رشته ی تحصیلی دخترتان مهمتر است یا مهارت او در انتخاب دوستانی شایسته ؟
اشتباه نکنید! منظور ما این نیست که تحصیلات مهم نیست! نه! اتفاقاً برعکس! ادامه تحصیل و موفق بودن در آن، دارایی با ارزشی است که می تواند دخترتان را کاملتر و شادتر کند و آینده ی بهتری را برایش رقم بزند. اما به شرطی که مهارت های مهمتری که روح و روان او را سالم نگه می دارد و به او توانایی زندگی و معاشرت بهتر می دهد را پیش از آن به او آموخته باشید! این وظیفه ای است که از عهده ی پدر یک دختر، بهتر بر می آید تا مادر او.
مرد مهم زندگی او – یعنی پدرش- باید زیبایی او را تحسین کند، به او بگوید که باهوش و داناست، اخلاق او را دوست بدارد و دخترش بتواند عشق خود را به او ابراز کند. دختری که چنین محبتی را در زندگی خود تجربه نکرده باشد، بسیار محتمل است که بعدها با مقداری لفاظی عاشقانه از مردی دیگر، به دنبال سیراب کردن این عطش خود باشد

گام دوم – موفقیت چیست؟
تاکنون درباره موفقیت، تعاریف متعددی ارائه شده است که با هم متفاوتند. بسیاری از مردم، ظاهراً خوشبخت و موفق هستند ولی در درون، واقعاً بیچاره و درمانده می باشند. در روانشناسی معاصر، موفقیت، نگرشی ذهنی است که نه تنها شامل عوامل بیرونی می شود، بلکه باید در احساس و اندیشه های یک فرد موفق موج بزند.

شما به عنوان یک پدر باید به دخترتان بیاموزید که عاقل باشد، مردم را درک کند، برداشت درستی از دنیای اطرافش داشته باشد و عاقبت اندیشی نماید. او نمی تواند این مطالب را در دانشگاه بیاموزد! مشاهدات خود را با او در میان بگذارید، کتاب هایی را که خوانده اید، به او نشان دهید و درباره اش با او حرف بزنید. به او اجازه دهید مرتکب اشتباهات کوچک شود و بعد به او کار درست را آموزش داده و سپس از او بخواهید که آن کار را دوباره انجام دهد. به او اجازه دهید به اردو با دوستانش برود، او را به محل کارتان ببرید تا شرایط یک محیط جدی را ببیند، با خانمهای همکارتان صحبت کند، مراقب او باشید و به او اجازه دهید تا تجربه کند. البته بدیهی است که در آموختن تجربیات خود به او، و نیز میزان آزادی و اختیاری که در اختیار وی قرار می دهید، توجه به سن، شخصیت و روحیه  وی بسیار ضروری است. دختر شما قطعاً در آینده به داشتن پدری چون شما که موفقیت در ریزه کاریهای زندگی را عملاً آموخته است، افتخار خواهد کرد!
 
گام سوم – امید دل دخترتان باشید
گاهی اوقات دخترها با پدرشان رابطه ی صمیمی ندارند. این مسئله برای آینده ی احساسی دخترتان، خطرناک است! دختری که عشق و محبت را از جانب پدرش دریافت نکند، احساس حقارت خواهد کرد. مرد مهم زندگی او – یعنی پدرش- باید زیبایی او را تحسین کند، به او بگوید که باهوش و داناست، اخلاق او را دوست بدارد و دخترش بتواند عشق خود را به او ابراز کند. دختری که چنین محبتی را در زندگی خود تجربه نکرده باشد، بسیار محتمل است که بعدها با مقداری لفاظی عاشقانه از مردی دیگر، به دنبال سیراب کردن این عطش خود باشد.

اطمینان حاصل کنید که با دخترتان، یک رابطه ی صمیمی دو طرفه دارید. اگر شما در کودکی تان، با پدر خود راحت نبوده باشید، شاید این کار برایتان سخت باشد ولی باور کنید غیرممکن نیست. این اطمینان را به او بدهید که هروقت بخواهد، همراهش خواهید بود. مطمئناً جنبه هایی از زندگی هست که او دوست دارد در موردش با شما صحبت کند نه با مادرش. در چنین مواقع حیاتی، همراهش باشید.

به یاد داشته باشید که در این ارتباط دو طرفه، سکوت، معجزه ی بسیار بیشتری نسبت به سخن گفتن دارد. به حرفهایش گوش دهید. شاید او تنها بخواهد حرف دلش را بزند و افکار درونی اش را با شما در میان بگذارد.

از فرصت های کوچک برای ایجاد این صمیمیت، استفاده کنید. اگر دخترتان، جمعه ها صبح کلاس دارد او را با اتومبیل به آنجا برسانید. طول مسیر، فرصت طلایی است! از آن استفاده کنید و دخترتان را متوجه این نکته کنید که از اینکه صبح های جمعه را با او هستید، خوشحالید نه اینکه مدام غر بزنید که تو روز تعطیل مرا خراب کردی!  امتحان کنید . مطمئن باشید هم شما و هم دخترتان از آن سود می برید.

 

منبع : تبیان

 

admin بازدید : 236 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 کودک بودن گاهی اوقات بسیار ناامیدکننده می شود، به همین دلیل در اینجا از نحوه تقویت اعتماد به نفس صحبت کرده ایم. کودکان و بچه های پیش دبستانی می بینند که خواهر و برادرهای بزرگتر و والدین آنها هر کاری را به راحتی انجام می دهند و این شاید آنها را ناامید کند.

با در نظر گرفتن این مطلب که اعتماد به نفس از توانایی و مهارت در چیزی می آید، چند راه برای قویتر کردن فرزندانتان معرفی می کنیم که از طریق آنها می توانید حس ناامیدی و ناراحتی کودک از ناتوانی در انجام بعضی کارها را از بین ببرید.

1. بگذارید خودش کارهایش را انجام دهد.
گاهی پدر و مادر برایشان راحت نیست که دخالت نکنند و هنگامی که کودک در تلاش است کاری انجام دهد زود به کمک او می شتابند. گاهی از این که فرزندتان در انجام کاری وقت زیادی تلف می کند و نمی تواند فوراً آن را انجام دهد خسته می شوید. ولی باید اجازه دهید او این تجربه ها را پشت سر بگذارد و با کمک کردن به او در واقع به نفع او کاری نکرده اید. باید بگذارید او شانس یادگیری درس هایی در خصوص این کارها را داشته باشد و به او فرصت بدهید تا ببیند خودش چه کار می تواند بکند. این به او قدرت می دهد.

2. بگذارید تقلا کند.
پدر و مادرها دوست دارند موفقیت فرزندانشان را ببینند و اغلب برایشان سخت است که ببینند کودک در حال تقلا است. ولی باید در مقابل این وسوسه مقاومت کنید و به او کمک نکنید و بگذارید تلاشش را بکند. به او فرصت بدهید تا با مشکلات روبرو شود و آنها را خودش حل و فصل کند. به این فکر کنید که وقتی کودک به تلاش و چالش با مشکلات ادامه می دهد درس مهمی می گیرد و یاد می گیرد که نباید تسلیم شود و باید ناامیدی و ناراحتی را تحمل کند تا به هدفش برسد.

البته هیچکس نمی خواهد که فرزندش ناراحتش شود و این ناراحتی به او فشار بیاورد، ولی کمی ناامیدی هم باعث می شود که کودک مقاومت بیشتری داشته باشد. وقتی دیدید که لازم است مداخله کنید و به او کمک کنید، سعی کنید خودتان کاملاً کنترل را در دست نگیرید و فقط کمی راهنمایی اش کنید، مثلاً اگر در حال بازی با پازل است، کمک شما نباید حل کردن کامل پازل باشد، بلکه فقط باید او را راهنمایی کنید. وقتی برای موفقیت در هر کاری به فرزندتان کمک می کنید، در شرایط سخت و دشوار او احساس ناتوانی خواهد کرد.

3. از او کمک بخواهید.
برای بچه های 2 تا 4 ساله هیچ چیز مانند کمک خواستن از آنها، حس خوبی به آنها نمی دهد. به او بگویید: «میای به مامان کمک کنی؟ من نمی تونم این کارو انجام بدم.» به او کاری را بسپارید که واقعاً بتواند انجام دهد، مثلاً بگذارید دستمال سفره ها را روی میز بچیند.

4. برایش نقش بازی کنید.
مثلاً تظاهر کنید که در کاری مهارت ندارید و نمی توانید آن را انجام دهید و از او بخواهید که به شما کمک کند. مثلاً اگر پازل بازی می کنید، به او بگوئید که نمی دانید قطعات پازل باید کجا قرار گیرند و بگذارید که او مداخله کند و به بزرگسالی که ظاهراً پازل بلد نیست کمک کند. این به او کمک می کند که بفهمد می تواند کارهایی را انجام دهد که بزرگترها از انجام آن عاجزند.

بچه ها نه تنها می توانند مسئولیت پذیر باشند، بلکه این برای آنها بسیار مفید است. با این کارها می توانید باعث شوید که کودک حس کند یکی از اعضای مفید خانواده است و توانایی های او مهم هستند. این موجب کاهش ناامیدی کودک و افزایش مهارت و اعتماد به نفس او می شود.

admin بازدید : 355 پنجشنبه 25 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 دروغ بین سنین 3 تا 4 سال

در این سن است که کودک دروغ گفتن را شروع می‌کند. این موضوع بیان گر این نکته است که شخصیت انسان از همان ابتدا حتی نزد پدر و مادرش نیز شفاف نیست و هیچ کس قادر به شناخت کلی طرف مقابلش نیست. دروغ گفتن بچه ها در این سن ، فقط به عنوان یک سرگرمی و امتحان کردن پدرو مادر است، زیرا هنگامی که بچه های این سن دروغی را می‌گویند و والدین متوجه دروغ شان می‌شوند برای آنها بمانند یک تفریح است.

 

دروغ در سنین 7 سالگی 

در این سن بچه ها در دروغ گفتن پیشرفت زیادی می‌کنند و یاد می‌گیرند همه فکر هایی را که دارند و یا تمام کارهایی را که انجام میدهند را نباید به پدرو مادر خود بگویند و برای آنها توضیح بدهند. اما آنها هنوز در دروغ گفتن نوپا هستند و از تغییر صدای و رنگ صورتشان می‌توان فهمید که دروغ می‌گویند. و مهم تر از همه تربیت خانواده‌ها و رفتاری که والدین در برابر بچه ها با یکدیگر دارند نقشی بسزا در این امر دارد.

گاهی والدین خودشان به فرزندانشان دروغ گفتن را یاد می‌دهند برای مثال : " مادریا پدر به فرزندش می‌گوید این مطلب را به کسی نگویی یا اگر کسی ازت چیزی پرسید یک دروغی بگو " ما خودمان فرزندانمان را به دروغ تشویق می‌کنیم و بعد که آنها در این کا ر خبره می‌شوند و به راحتی دروغ می‌گویند از آنها گله می‌کنیم ...از دروغ گویی تا افسانه بافی راه زیادی نیست!!

دروغ گفتن كودكان، دلیل‌های بسیار متفاوتی دارد. در میان كودكان كم‌سن ‌و ‌سال‌تر، دروغ‌گویی معنایی مشابه آن‌چه بزرگترها می‌شناسند، ندارد بلكه بیشتر جنبه‌ی خیال‌بافی دارد. بنابراین، قصد آنان هرگز فریب دادن دیگران نیست. درحقیقت، ریشه‌ی بیشتر دروغ‌ها به‌دلیل احساس ناامنی و وحشت از مجازات و تنبیه است، بنابراین، چنان‌چه كودك به‌خاطر راست‌گویی، درباره‌ی اتفاقی ناخوشایند یا ناشایست، از سوی مادر و پدر و یا بزرگترها تنبیه نشود، به دروغ‌گفتن پناه نمی‌آورد.

اما عمده‌ترین دلیل در سنین بالاتر، فشار بزرگترها به آنان برای گفتن جزئیات دقیق یك ماجراست. این تحت فشار قراردادن، كودكان را وادار به گفتن دروغ می‌كند و از این‌جا كودكان، دروغ‌گویی را یاد می‌گیرند‌ چراكه دروغ گفتن، آنان را از تنبیه‌شدن باز‌می‌دارد و آنان، این نكته را به تجربه و بر اثر رفتار اشتباه بزرگترها آموخته‌اند. پس کودک برای گریز از تنبیه شدن و مجازات، دروغ تحویل می‌دهد.

 

انواع مهم دروغ‌گویی در كودكان را به صورت زیر می‌توان دسته‌بندی كرد:

 

 

 

  1-دروغ برای جلب توجه

 

زمانی كه كودك، توجه مثبت دیگر افراد مانند هم‌سن‌وسالان و به‌خصوص مادر و پدر خود را دریافت نمی‌كند، با دروغ‌گویی و بزرگ جلوه‌دادن خود، سعی در جلب این توجه خواهد كرد. فراموش نكنید كه برای کودکان، گرفتن و جلب توجه مادر و پدر و بزرگ‌ترها‌ حتی از نوع منفی آن، بهتر از فقدان هرگونه توجهی است.

 

 

 

2ـ دروغ‌های خیال‌بافانه

 

این نوع دروغ‌گویی، مخصوص كودكان كم‌سن‌و‌سال‌تر و خیال‌پرداز است. این نوع خیال‌بافی‌ها و غیرواقعی بودن آن‌ها را هرگز نباید به روی آنان آورد و به‌عبارتی، به‌جای هرگونه توجه و تمركز، باید از كنار آنان گذشت.

 

 

 

3ـ دروغ‌بازی

 

 این نوع دروغ، شبیه نوع قبلی یعنی دروغ‌های خیال‌بافانه است كه با آن، كودكان سعی دارند دیگران حوادث تخیلی یا بازی‌های آنان را باور كنند.

 

 

 

 4ـ دروغ مبهم

 

 كودك وقتی ناتوان از ابراز احساس‌ها و فکرهای خویش است، با سرهم‌بندی و به‌هم چسباندن جمله‌هایی، سعی در بیان آن احساس‌ها دارد‌ اما بزرگ‌ترها تصور می‌كنند كه او در حال دروغ‌گویی است.

 

 

 

5ـ دروغ انتقام‌جویانه

 

این نوع دروغ، از نفرت و خشم كودك ناشی می‌شود.

 

 

 

6ـ دروغ محدود و ساختگی

 

این نوع دروغ، بیشتر وقت‌ها از ترس تنبیه، تهدید و توهین مادر و پدر و یا مربیان و بزرگترها صورت‌می‌‌‌گیرد.

 

 

 

 7ـ دروغ خودخواهانه

 

این دروغ، حساب شده است و جهت فریب دادن دیگران صورت‌می‌‌گیرد و به‌طور معمول برای به‌دست آوردن یك‌چیز یا وضعیت مطلوب از سوی كودك، ابراز می‌شود.

 

 

 

 8ـ دروغ مصلحتی

 

 كودكان، این نوع دروغ‌گویی را به حساب خودشان برای مراقبت از دوستی كه در یك وضعیت مشكل قراردارد و تحت فشار است، بیان می‌كنند.

 

 

 

9ـ دروغِ عادتی یا عادت‌شده

 این نوع دروغ‌ها به دلیل نتیجه گرفتن‌های قبلی از دروغ‌هایی است كه پیش از این، ابراز شده و به‌عنوان یك الگوی رفتاری در دسترس اوست و برایش كاركرد داشته است.

مادر و پدر باید از همان سنین اولیه با ظرافت و هوشیاری، متوجه این رفتار از سوی كودك خود باشند. اگر از همان دوران اولیه، كودك را به‌خاطر دروغ‌گویی‌اش مورد طعن، مخالفت و یا استهزا و تنبیه قرار‌ندهید بلكه با آرامش، مهربانی و صبوری با او در این‌باره صحبت كنید، او نیز به‌تدریج از این نوع رفتار دست بر‌می‌دارد، ضمن آن‌كه باید برخورد مادر و پدر به‌گونه‌ای باشد كه به كودك، احساس شرم و یا گناه تلقین نكنند بلكه زمینه‌های بروز رفتار را از میان بردارند.

 مادر و پدر باهوش، باید كودك خود را نه با دعوا و مشاجره و تنبیه بلكه با بیان مثال‌های خنده‌دار و شاد، از عواقب نامطبوع دروغ‌گویی آگاه كنند. کودک با هدایت و رهبری صحیح از سوی پدر و مادر، خود را از دروغ‌گویی بی‌نیاز دیده، بنابراین، این عمل را به‌عنوان یك الگوی رفتاری، به‌كلی از دست خواهد داد‌ چراكه راه‌های بهتری برای جلب توجه خویش و یا بیان و ابراز احساس‌ها و عواطف‌ خود پیدا می‌كند. به بیان دیگر، او كم‌كم می‌آموزد و در خود، آن را تثبیت می‌كند كه نه از ترس تنبیه و قانون و یا مجازات ‌بلكه به‌دلیل كنترل از درون و وجدان فردی‌اش، از دروغ‌گفتن پرهیز كند.

 

مفهوم حقیقت را آموزش دهید 

از همان کودکی (۲ تا ۵سالگی) هنگام بازی کردن با کودک، تماشای تلویزیون یا هنگام کتاب خواندن تفاوت میان حقیقی و غیرحقیقی بودن را به کودک بیاموزید. این فرصت ها می توانند مقدمه ای برای شروع بحث هایی در درک مفهوم حقیقت باشند. آیا اگر یک سگ زیر غلتک آسفالت برود، مثل کاغذ پهن می شود و بعد به حالت اول برمی گردد و می دود؟ یا اینکه بابا گفت چه بچه شیرینی! می خورمت... شوخی بود و نمی خواهد تو را بخورد.

 

لاف زدن و پز دادن را دروغ گفتن ندانید

به فرزندتان کمک کنید تفاوت رویا و واقعیت را دریابد و بدون اینکه او را دروغگو بخوانید، سعی کنید روی لاف زدن او اسم بگذارید. مثلا وقتی فرزندتان در مورد ماشین کنترلی پرنده اش با دوستانش حرف می زند و آن را توصیف می کند، می توانید به او پیشنهاد دهید که به دوستانش بگوید شوخی کرده و واقعیت را توضیح دهد. یادتان باشد همه بچه ها گاهی «چاخان» می کنند ولی نگذارید لاف زدن آنها با این توجهات زیاد و رفتارهای غلط به یک مشکل تبدیل شود.

باعث دروغگویی نشوید

گاهی والدین پس از مشاهده اعمال ناشایست کودک، برخورد تندی دارند و طوری از او توضیح می خواهند که مجبور به دروغگویی می شود اما هیچ وقت سوال نکنید؛ به جای اینکه بپرسید تو شیشه مربا را شکستی و به دلیل فریادی که می زنید، ترس ایجاد کنید، بگویید: «واقعا عصبانی شدم چون رفتی روی کمد و شیشه مربا رو شکستی!»

 

جریمه دروغگویی با جریمه کار نادرست متفاوت است

به کودک توضیح دهید اگر راست بگوید، کمتر عصبانی می شوید چون دروغگویی جریمه اش را ۲ برابر می کند و واقعا به حرفتان پایبند باشید. اگر نوجوان شما به جای رفتن به منزل دوستش، از جای دیگری سردر آورده و می خواهید او را تا ۲ روز از بیرون رفتن از خانه محروم کنید، توضیح دهید اول به دلیل رفتارت ۲ روز محرومی و بعد به دلیل دروغگویی ۲ روز دیگر هم جریمه می شوی. با این کار خواهد فهمید با راستگویی، جریمه اش نصف زمانی می شود که دروغ بگوید. از اجرای مجازات دروغگویی کوتاه نیایید.

 

راستگویی اش را تحسین و تقویت کنید

متناسب با سن کودک، صداقت او را تحسین کنید. فرض کنید کودک ۴ ۳ ساله شما شیشه مربا را شکسته، مکث کوتاهی می کند و به جای اینکه بگوید «من نکردم» می گوید: «ببخشید». در این صورت فورا بگویید از راستگویی ات خوشحالم و بعد از تحسین رفتار او، جریمه شکستن شیشه مربا را تعیین کنید. اگر فرزند شما به خانه می آید و در مورد اینکه کجا بوده راست می گوید، به او اطمینان دهید به عنوان پاداش این راستگویی، از این پس اجازه می دهید همراه دوستانش بیشتر بیرون برود. به آرامش بدهید تا از ترس مجبور به دروغگویی نشود. اگر قبل از اینکه بفهمید، در مورد کاری که کرده به شما گفت، او را کمتر از حالت معمول تنبیه کنید. در مورد این ارفاق مراقب باشید تا بچه ها برای فریبتان از این روش استفاده نکنند، به خصوص در صورتی که سابقه دروغگویی دارند.

 

کمک گرفتن از متخصص و مشاور

بچه های بزرگ تر از ۱۰ سالی که مدام دروغ می گویند باید از نظر مشکلات عاطفی و روانی بررسی شوند. برخی از آنها می دانند دارند رویابافی می کنند اما اصلا از این موضوع ناراحت نیستند. این گروه هم به پیگیری نیاز دارند.

 

منبع : ارتقا سلامت

 


 

admin بازدید : 179 پنجشنبه 25 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 راههای تربیت اسلامی کودکان

طبق مطالعه ای كه تأثیرات دین را بر رشد و ارتقای كودكان بررسی كرده است، مشخص شده كودكانی كه والدین مذهبی دارند بهتر از دیگر كودكان رفتار می‌كنند و خود را با شرایط تطبیق می‌دهند.

در مطالعه ای که بر روی بیش از 16 هزار كودك كه بیشتر آنها در سال‌های اولیه ی تحصیل بودند خواستند ارزشیابی كنند كه كودك چه‌قدر بر خود كنترل دارد، چند وقت یك‌بار رفتار ضعیف یا نامناسب از خود نشان می‌دهد و آیا به‌خوبی به همسالانش احترام می‌گذارد و با آنها تعامل دارد یا نه؟ محققان نمرات به‌دست آمده را با اظهارات والدین مبنی بر این‌كه چند وقت یك‌بار به مكان‌های مذهبی می‌روند، آیا در مورد دین با كودكشان صحبت می‌كنند یا خیر و آیا بر سر مسائل دینی در خانه مشاجره می‌كنند یا نه، مقایسه كردند.

نتیجه این بود: كودكانی كه والدینشان به‌طور مرتب در مراكز دینی شركت داشتند (به‌خصوص وقتی هر دوی آنها بسیار مرتب به این مراكز می‌رفتند) و با كودكشان در مورد دین صحبت می‌كردند، نسبت به كودكانی كه والدینشان مذهبی نبودند، هم از طرف والدین و هم از طرف مربیان نمره ی بهتری در مورد كنترل بر خود، مهارت‌های اجتماعی و تمایل به یادگیری كسب كردند.

همچنین این پژوهش نشان داد هنگامی كه والدین غالباًً بر سر مسائل مذهبی بحث و مشاجره می‌كردند، كودكان بیشتر مشكل داشتند.

محققان در توجیه این یافته‌ها می‌گویند: آموزش‌های مذهبی و تربیت اسلامی کودکان به سه دلیل می‌تواند برای كودكان خوب باشد؛ اول این‌كه گروه‌های مذهبی از والدین حمایت اجتماعی می‌كنند و این برای رشد مهارت‌های آنان مفید است. كودكانی كه بـه این گروه‌های مذهبی آورده می‌شوند وقتــی همـان حرف‌های والدین شــان را می‌شنوند كه بزرگســـالان دیگر هـم آنها را تأیید می‌كنند، حرف‌های والدین شـان را در خانـه عمـیق‌تر درك می‌كنند.

دوم این‌كه در تربیت اسلامی کودکان انواع ارزش‌ها و هنجارهایی كه در گروه‌های مذهبی مبادله می‌شود، اغلب به فداكاری و طرفــداری از خانـواده گرایش دارند. این ارزش‌ها در شكل‌گیری ارتباط والدین با كودكان و در نتیجه رشد كودكان در واكنش به این ارتباط بسیار بسیار مهم هستند .

در آخر سازمان‌های مذهبی مهارت‌های والدین را با معانی مقدس عجین می‌كنند.

تربیت اسلامی کودکان چگونه باید انجام پذیرد؟
والدین در راستای پرورش مذهبی کودکان باید از برخی رفتارها که به ظاهر برای پرورش مذهبی، ولی در واقع مانع چنین هدفی هستند، پرهیز کنند که موارد ذیل نمونه ای از راههای تربیت اسلامی کودکان می باشد می باشد:

1- پرهیز از به کارگیری مفاهیم منفی: به منظور پرورش کودک و تربیت اسلامی کودکان باید به حلاوت ها و زیبایی های دین تأکید کرد. کودکان باید با محبت و عشقی که خداوند به همه انسان ها مخصوصاً کودکان دارد، آشنا شوند. چون تصویر اولیه ای که والدین از بالاترین موضوع مذهبی، یعنی خداوند ایجاد می کنند، در گرایش کودک به مذهب اثر شگرفی دارد. بسیاری از والدین در برابر شیطنت های کودکان، مشکلات رفتاری و حتی رفتارهای طبیعی آن ها که خارج از حوصله خودشان است، به استفاده ابزاری از مفاهیم مذهبی روی آورده و خداوند را متهم می کنند که کودکان شلوغ را عذاب می کند و تصویر یک موجود شکنجه گر را از خداوند در ذهن کودک ترسیم می کنند؛ در حالی که عذاب خداوند برای مکلف گناه کار است نه کودکان.

2- تربیت اسلامی کودکان با پرهیز از اجبار در رفتارهای مذهبی: بررسی ها نشان می دهد که بیش تر مخالفان مذهب، از دو گروه می باشند، گروه اول: کسانی که در دوران کودکی و نوجوانی از آگاهی و تربیت مذهبی مناسب برخوردار نبوده اند. گروه دوم: کسانی هستند که تربیت مذهبی آن ها در کودکی با خشونت و سخت گیری همراه بوده است و در حالی که مساله ای را نمی فهمیده اند، آن ها را وادار به عمل کردن به آن می کردند. لذا والدین متدین نباید فرزندان خود را در انجام عبادات و رفتارهای دینی تحت فشار قرار دهند. آن ها باید کلیات دین را بگویند و رفتارها را به او آموزش دهند و در امور جزئی نیز به طور نامحسوس، رفتار و اعمال فرزندان خود را کنترل کنند.

3- پرهیز از انتقاد و سخت گیری: برای دست یابی به تربیت اسلامی کودکان، نباید کودکان و نوجوانان را در معرض انتقاد و ایرادهای فراوان قرار داد و آن ها را به صورت منفی با مذهب و ارزش ها آشنا کرد. شخصیت مذهبی کودک زمانی شکل می گیرد که متناسب با خواسته ها و روحیات و کشش های درونی او رفتار شود و آن در صورتی است که انگیزه های مذهبی به همراه امید و احساس های مثبت به او منتقل شود، نه سخت گیری و انتقاد؛ چرا که انتقاد زیاد از آن ها در هر زمینه ای که باشد، آنان را به سرکشی وامی دارد و تذکر فراوان، موجب پیدایش لجاجت و مقاومت می شود.

حضرت علی (علیه السلام): الا فراط فی الملامة یشب نیران اللّجاج؛ زیاده روی در ملامت، آتش لجاجت را شعله ور می کند.

انتقاد و سخت گیری بی مورد نه تنها تربیت اسلامی کودکان را مورد خدشه قرار می دهد، بلکه موجب مشکلات روحی و روانی نیز می گردد.

4- پرهیز از استدلال های فراتر از توانایی های ذهنی کودک و نوجوان:

شیوه تبلیغ انبیا این بود که با هر فردی به اندازه درک و فهم خود او سخن می گفتند، توجه به این مساله لازم است که کودکان هنوز به دوره تفکر مذهبی شخصی نرسیده اند و ذهن آن ها قدرت کافی برای درک مسائل و ادله پیچیده را ندارد و از هر استدلالی برای اثبات خداوند و یا هر جنبه ای از دین که فراتر از توانایی های ذهنی آن ها باشد، برداشت های ساده، مطلق و غیرواقعی خواهند داشت و اغلب از معنای ظاهری جملات فراتر نخواهد رفت. وقتی هم که در درک مساله شکست بخورند این شکست را متوجه استدلال و بطلان اصل مساله می دانند.

5- جلوگیری از ادامه و تثبیت تفکر خام مذهبی برای تربیت اسلامی کودکان:

کودکان در سنین خردسالی از طریق تخیل، نمادسازی و الگوسازی به تفکر می پردازند. آن ها برای بیان احساس ترس و اضطراب خود، آن را به شکل غول و هیولا به تصویر می کشند و موجودات خوب و دوست داشتنی را به صورت فرشته و امثال آن ترسیم می کنند، به منظور نزدیک تر کردن درک و تفکر کودکان به حقایق چنین مفاهیمی، باید آن ها را به تجارب محدود کودکانه خودشان ارجاع داد؛ به عنوان مثال وقتی کودک از والدین خود درباره مکان، اندازه و شکل خداوند سوال می کند باید در پاسخ او با بیان های سلبی گفته شود: خدا مثل ما نیست که دست و پا داشته باشد، در خانه ای زندگی کند یا قابل دیدن و لمس کردن باشد.

چنین پاسخی هم به زدوده شدن مفاهیم خام موجود در ذهن کودک کمک می کند و هم سوال و کنجکاوی و میل درونی کودک به کشف حقایق دینی باقی مانده و ادامه آن به کشف درونی دین منجر خواهد شد.

 

منبع : بیتوته

 

admin بازدید : 192 یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

بلوغ یک دوره مشخص است که از طریق بعضی تغییرات در تکامل و رشد پسران نوجوان شناخته می‌شود. این تغییرات در زمان دیگری در طول حیات فرد اتفاق نمی‌افتند و ویژگی‌های خاصی دارند که با شناخت آنها و انتقالشان به پسران نوجوان می‌توان به آنها کمک کرد تا این دوران را به آرامی سپری کنند. در این زمینه با دکتر صفوی، روانپزشک گفت‌وگویی انجام شده که حاصل آن را در پی می‌خوانید.

دکتر صفوی، روانپزشک معتقد است از سن 10 تا 12 سالگی باید مسائل مربوط به بلوغ به پسران نوجوان آموزش داده شود و اطلاعاتی در زمینه بهداشت و تغییرات فردی از طریق والدین در اختیار آنها قرار گیرد. بلوغ زودرس در پسران در نه سالگی و بلوغ دیررس در 13 سالگی آغاز می‌شود. ولی در کل فرایند بلوغ به دو تا پنج سال زمان برای کامل‌شدن نیاز دارد.

مهم‌ترین تغییرات دوران بلوغ
در دوران بلوغ، پسران نوجوان با تغییرات مختلفی مانند کلفت شدن صدا، بزرگ شدن بینی و رویش مو در صورت و مساله احتلام شبانه روبه‌رو می‌شوند. احتلام شبانه که اصولا با خارج شدن منی در هنگام خواب برای پسران نوجوان اتفاق می‌افتد اولین علامت بلوغ است.

تقسیم‌بندی مراحل بلوغ
این روانپزشک با بیان اینکه بلوغ دوره نسبتا کوتاهی است و از دو تا چهار سال طول می‌کشد، دوران آن را به سه مرحله قبل از بلوغ، بلوغ جنسی و بعد از بلوغ تقسیم می‌کند: در مرحله قبل از بلوغ که با رویش مو در اعضای بدن همراه است از 10 تا 12 سالگی شروع می‌شود که بهترین مرحله برای آموزش اطلاعات دوران بلوغ به پسران نوجوان است.
ارائه اطلاعات در زمینه مسائل دوران بلوغ به دختران و پسران باید توسط والدین همجنس آنها صورت بگیرد و در صورت نبود والدین، پدربزرگ یا مادربزرگ باید این وظیفه را بر عهده بگیرند و در صورت نبود آنها نیز باید انتقال این اطلاعات توسط روانپزشک انجام شود. بهتر است به نوجوانان دختر و پسر در خصوص مسائل بلوغ جنس مخالف نیز در حد لازم اطلاعات داده شود.


نوسان شدید هورمون‌ها در بدن نوجوان در دوران بلوغ وی را تحریک‌پذیرتر، پرخاشگرتر و افسرده‌تر می‌سازد. بالارفتن و پایین آمدن سطح هورمون‌ها در شروع دوران بلوغ دیده می‌شود، ولی به زودی ثابت می‌شود. بنابراین بین هورمون‌ها و دمدمی بودن نوجوان فقط در اوایل دوران نوجوانی و زمانی که سطح هورمون‌ها دارای نوسان است رابطه وجود دارد. پس می‌توان گفت هورمون‌ها فقط دراوایل دوران بلوغ موجب دمدمی بودن نوجوانان می‌شوند.

مرحله بلوغ جنسی
در مرحله بلوغ جنسی سلول‌های جنسی ایجاد شده و اسپرم‌های زنده در ادرار پسران نوجوان یافت می‌شود. آغاز این مرحله از 13 سالگی است. در مرحله بعد از بلوغ نیز صفات ثانویه جنسی ظاهر شده و عمل تولیدمثل کامل می‌شود. این مرحله از سن 15 سالگی شروع می‌شود. تغییرات بلوغ در پسران بین سال‌های 10 و 16 زندگی رخ می‌دهد و معمولا دو سال دیرتر از دختران شروع می‌شود. طول مدت تحولات در پسران طولانی‌تر است و منجر به قد بلندتر شدن پسران در مقایسه با دختران می‌شود.

تغییرات جسمی پسران نوجوان در دوران بلوغ
رشد ناگهانی قد، وزن و ابعاد بدن، رشد موهای زاید در قسمت‌های مختلف بدن، رویش ریش و سبیل در صورت و رویش مو روی قفسه سینه، کلفت و دورگه شدن صدا، ایجاد جوش بر روی صورت به علت افزایش ترشح غدد چربی، افزایش میزان تعرق به دلیل افزایش فعالیت غدد تعریق، بزرگ شدن ناحیه تناسلی و ظهور احتلام شبانه ازتغییرات فیزیکی دوران بلوغ است. تغییرات روحی دوران بلوغ هم خود را به صورت گوشه‌نشینی، احساس دلتنگی و ناسازگاری نشان می‌دهند.

تغییرات روحی نوجوانان در دوران بلوغ
دکتر صفوی بلوغ را علاوه بر تغییرات مشخص جسمی شامل تغییرات روحی نیز می‌داند: علاوه بر تغییرات جسمی و جنسی، بلوغ با تغییرات عاطفی و روانی شگرفی در پسران نوجوان نیز همراه است. بی‌ثباتی عاطفی در رفتار نوجوان مشاهده می‌شود. رفتار او گاه بسیار ظریف و گاه بسیار خشن شده و امکان انتخاب‌های قطعی و صحیح برای نوجوان محدود می‌شود. نوجویی و نوخواهی هم در رفتارهایی مثل مدل‌های لباس و آرایش مو ایجاد می‌شود. نوجوان احساس استقلال پیدا می‌کند و با رشد و تحول روانی، رفتارهایی از خویش نشان می‌دهد که حاکی از پیام آنها مبنی بر رسیدن به استقلال است و امکان دارد با والدین، خانواده و مدرسه درگیری‌های مختلف پیدا کند. تصمیم‌گیری‌های خودسرانه با تکیه بر این ویژگی که دیگر خود را بزرگسال و از لحاظ فکری پخته می‌بیند، اتفاق می‌افتد.


در این دوران ممکن است فشارهای روانی مختلفی پسران نوجوان را تهدید کنند. نگرانی درمورد آینده تحصیلی، خدمت سربازی، آینده شغلی و وضع مالی با افزایش سن نوجوان و نزدیک شدن به سال‌های پایانی نوجوانی افزایش پیدا می‌کند. نگرانی از احتمال عدم موفقیت در کنکور ورودی دانشگاه‌ها و عواقب آن و مواجه شدن با آینده مبهم شغلی سردرگمی‌های نوجوان را افزایش می‌دهد که حمایت اطرافیان و مشاوره با افراد توانمند می‌توانند از پیدایش عواقب ناخوشایند روانی پیشگیری کنند.

 

منبع : بیتوته

 

admin بازدید : 295 جمعه 19 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

اینترنت می تواند مکانی گسترده برای کودکان باشد تا بیاموزند، سرگرم شوند، با دوستان مدرسه ای گپ بزنند، و با آسودگی خیال به مکاشفه بپردازند. اما درست همانند دنیای واقعی، وب هم می تواند برای کودکان خطرناک باشد. قبل از اینکه به کودکانتان اجازه دهید که بدون نظارت شما به اینترنت متصل شوند، یک سری از قوانین باید تعیین شوند.

اگر نمی دانید که از کجا آغاز کنید، در اینجا چندین ایده در مورد چیزهایی که باید با کودکانتان بحث کنید تا به آنها در مورد استفاده ایمن تر از اینترنت بیاموزید، آورده شده است:

1 - کودکانتان را تشویق کنید که تجارب اینترنتی خود را با شما سهیم شوند. همراه با کودکانتان از اینترنت لذت ببرید.

2 - به فرزندانتان بیاموزید که به غرایز خود اعتماد کنند. اگر در مورد چیزی احساس ناخوشایندی دارند، باید به شما درباره آن بگویند.

3 - اگر فرزندانتان به اتاق های گفتگو سر می زنند، از برنامه های پیام رسان فوری و بازی های ویدویی آنلاین استفاده می کنند، یا فعالیت های دیگری که به نامی برای مشخص کردن خودشان نیاز است، انجام می دهند، به آنها در انتخاب این نام کمک کنید و مطمئن شوید که این نام باعث افشاء هیچ اطلاعات شخصی درموردشان نمی شود.

4 - به فرزندانتان تأکید کنید که هرگز آدرستان، شماره تلفن یا سایر اطلاعات شخصی شامل جایی که به مدرسه می روند یا جایی که دوست دارند بازی کنند را ارسال نکنند.

5 - به کودکان بیاموزید که تفاوت بین درست و غلط در اینترنت همانی است که در دنیای واقعی وجود دارد.

6 - به کودکان بیاموزید که چگونه به دیگر استفاده کنندگان از اینترنت، احترام بگذارند. مطمئن شوید که آنها می دانند قواعد رفتار خوب فقط به دلیل اینکه پشت کامپیوتر هستند، تغییر نمی کند.

7 - به فرزندان تأکید کنید که به دارایی های دیگر کاربران احترام بگذارند. برایشان توضیح دهید که کپی های غیرقانونی از کارهای دیگران – مانند موسیقی، بازیهای تصویری و سایر برنامه ها- مانند دزدیدن آنان از یک فروشگاه است.

8 - به کودکان بگویید که هرگز نباید دوستان اینترنتی خود را شخصاً ملاقات کنند. توضیح دهید که دوستان اینترنتی ممکن است همانی که خود می گویند، نباشند.

9 - به کودکانتان بیاموزید که هرچه که می خوانند و می بینند، صحیح نیست. آنها را تشویق کنید که در مورد صحت مطالب اینترنت از شما سؤال کنند.

10 - فعالیت های اینترنتی کودکان خود را با نرم افزارهای پیشرفته کنترل کنید. کنترل های اینچنینی می توانند به شما در تصفیه کردن محتویات مضر، آگاهی از سایت هایی که کودکانتان سر می زنند و فهمیدن آنچه انجام می دهند، کمک کنند.

 

admin بازدید : 253 پنجشنبه 04 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 مسائل تربیتی کودکان

همه چیز کودک به سرعت در حال تغییر است. مسایل تربیتی موثری که امروز به کار می‌بندید، ممکن است فردا دیگر به کار نیاید؛ بنابراین برخی از رفتارهای کودک که ممکن است از آن‌ها خوشتان نیاید، پس از مدتی تغییر خواهد کرد. هیچ چیز نهایی در مورد کودک وجود ندارد؛ پس صبور باشید و مطمئن.


 در مسائل تربیتی کودکان بکوشید که با کودک برخورد لطیفی داشته باشید و کارهای نیکش را به دقت و با صراحت تشویق کنید؛ مثلا به جای این که به طور کلی به او بگویید: «چقدر مهربان هستی!» بگویید: «کار خوبی کردی که اسباب بازی‌هایت را به دوستت دادی. از تو متشکرم.»
    
 اگر قصد تشویق یا انتقاد داشتید، به اعمال و رفتارها توجه کنید، نه به اشخاص؛ به عنوان مثال بهتر است بگویید: «پاره کردن این کتاب‌های قشنگ کار اشتباهی است»؛ و نگویید: «چقدر بچه بدی هستی که کتاب‌هایت را پاره کردی.»
    
 درباره مسائل تربیتی کودکان همواره تلاش کنید که تشکرها و تشویق‌های خود را از کودک در میان جمع اظهار کنید، و انتقادها را در وقت تنهایی.
    
 اگر با کودکتان مشاجره کرده‌اید، به سرعت به دنبال عادی سازی وضع باشید. می‌توانید از «جنگ بالش‌ها» کمک بگیرید. هر کدام در یک سوی اتاق بایستید و بالش‌ها را به سمت هم پرتاب کنید. پس از چند دقیقه خنده و شادی به جمع شما می‌پیوندد و ناراحتی‌ها از یاد می‌رود.
    
در تربیت فرزند کودک را با کارهایی که هرگز انجام نمی‌دهید تهدید نکنید؛ مثلا به او نگویید: «اگر به فلان کار دست بزنی تو را تنها در منزل می‌گذارم و به پارک می‌روم.»
    
در تشویق در باب مسائل تربیتی کودکان گه گاه می‌توانید با تشویق کردن، کودک را از انجام کارهای اشتباهش باز دارید.
    
 اگر فرزند شما کمتر از دو سال دارد، در مورد انجام کاری از او سوال نکنید؛ چون جواب منفی خواهد داد، مثلا نپرسید: «دوست داری به حمام برویم؟» بلکه بگویید: «الان با هم به حمام خواهیم رفت.»
    
اگر کودک شما عصبانی شد، درون دستشویی یا وان، با او آب‌بازی کنید. با این روش عصبانیت خود را فراموش می‌کند و آرام می‌شود.
    
اگر کودک شما عصبانی شد و به علت عدم انجام خواسته‌اش شروع به گریه و فریاد کرد، سعی نکنید که خواسته‌ای را که برآورده نکرده‌اید الان برآوردید؛ زیرا با استفاده از این نقطه ضعف شما، دفعات بعد هم به گریه و عصبانیت رو می‌آورد.این مورد یکی از روشهای تربیت کودکان به شمار می رود.

 

 

admin بازدید : 207 پنجشنبه 04 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

خلاقیت به کودک کمک می کند تا آسان تر مشکلات را حل و با ذهن بازتری از چالش ها عبور کند. به همین منظور، بسیار مهم است میزان خلاقیت های فرزند خود را افزایش دهید تا در آینده زندگی راحت تر و موفق تری داشته باشد.

برای این منظور ما 8 راهکار مناسب را برایتان یادآوری کرده ایم تا به کمک آنها خلاقیت و ابتکار را در ذهن فرزند خود پرورش دهید.

1.    کتاب
یکی از ضروری ترین کارها برای رشد فکر و هوش و خلاقیت کودک، کتاب است. شما با خواندن کتاب برای فرزند خود می توانید تخیل و تصورپردازی های ذهنی او را پرورش دهید. برای این منظور بهتر است کتاب هایی انتخاب کنید که بزرگ هستند و تصاویر رنگی بسیاری در خود دارند. نوشته های کتاب برای کودکان دو تا سه ساله اهمیتی ندارد و همه حواس آنها به تصاویر کتاب است. هنگام خواندن کتاب یک طرح کلی در ذهن خود برای موضوع داستان در نظر بگیرید و با صداهای متفاوت برای شخصیت های مختلف، داستان را برای فرزند خود بخوانید.

2.    داستان‌گویی
برای جلب توجه بیشتر کودکان داستان های خود را برای او تعریف کنید. از شخصیت های واقعی در اطراف او و فضای خانه خود برای تصویرسازی و شخصیت های داستان بهره بگیرید. هرچه فضا و شخصیت ها آشناتر باشند، کودک توجه بیشتری به داستان نشان خواهد داد. به این ترتیب، ذهن کودک سعی می کند داستان را تصویرسازی کند و به این بازی و سرگرمی خوب، هم‌‎زمان خلاقیت ذهنی فرزند را نیز پرورش می دهید.

3.    موسیقی
وسایل موسیقی از جمله اسباب‌بازی هایی هستند که در افزایش خلاقیت در ذهن کودکان نقش بسیار مهمی ایفا می کنند. هنگامی که کودک با سازهای اسباب بازی خود صدا تولید می کند، آواز می خواند و شاد است، در واقع در حال بروز استعدادهای ذاتی خود است. شما با تحسین و تشویق او می توانید این ابتکارات را در ذهن او پرورش دهید.

4.    وسایل الکترونیک ممنوع!
برای اینکه ذهن کودک باز باشد و بتواند خیال‌پردازی کند، باید تا حد امکان استفاده از وسایل الکترونیک را کاهش دهید. شاید وقتی موبایل خود را دست او می دهید، سرگم باشد و دیگر سروصدا و شیطنت نکند اما با این کار موجب کاهش خلاقیت ذهنی فرزندتان می شود. یا تماشای تلویزیون و برنامه های تلویزیونی وقت او را پر می کنند و اجازه نمی دهند فرزند دلبندتان خیال‌پردازی کند. بارها و بارها این مساله را یادآور شده ایم که کودکان زیر دو سال نباید پای تلویزیون بنشینند. کودک باید حداکثر 30 دقیقه اجازه تماشای تلویزیون را داشته باشد. بیش از این، قوه تخیل و خلاقیت های او کمرنگ می شود.

5.    فضاسازی
نمایش و ایفای نقش های مختلف به کودک کمک می کند تا خود را جای شخصیت های مختلف قرار دهد. برای موفقیت در این مسیر باید قدرت خلاقه و قوه تخیل قوی داشته باشد. برای این منظور شما باید به تخیل او کمک کنید و برایش امکانات و فضای مناسب را تهیه کنید. به طور مثال، اگر دوست دارد نقش معلم را ایفا کند، برایش مثلا عینک و خودکار و دفتر تهیه کنید تا نقشش را بازی کند. لازم نیست وسایل گران خریداری کنید، با ساده ترین وسایل موجود نیز می توان به رشد قوه تخیل کودک کمک کرد.

6.    قبول عادت‌های عجیب کودک
برای برخی والدین قبول کردن و کنار آمدن با برخی عادت های عجیب کودک بسیار دشوار به نظر می رسد. به طور مثال، دخترک شما دوست دارد برای بازی در کوچه دامن کوتاه خود را بپوشد. این از نظر شما به هیچ عنوان درست و قابل قبول نیست. اما این را بدانید که کودک این وسواس را درک نمی کند. بنابراین پیش از اینکه با فرزند خود وارد بحث بشوید که هر مکانی لباس مخصوص خود را دارد، به این فکر کنید آیا اشکالی پیش می آید مثلا با دامن چین‌دارش کوچه برود؟ اگر نه. خب، اجازه دهید هر آنچه راحت است و دوست دارد را بپوشد.

 

  7.    قبول دوستان تخیلی فرزندان
در مراحل رشد کودک بسیار طبیعی و نرمال است که دوستان های خیالی داشته باشد. این دوستان از قوه تخیل بسیار قوی در کودکان نشان دارد. این کودکان اصولا رفتار اجتماعی بهتر و هراس اجتماعی کمتری دارند. در همین راستا، می توانید هنگامی که فرزند شما در حال بازی با دوستان خیالی خود است در جمع آنها حضور داشته باشید و تا زمانی که رفتار بد یا اشتباهی از فرزند سر نزده است، او را همراهی کنید.

8.    تعیین محدودیت های نسبی
اینکه برای بازی و سرگرمی های کودک محدودیت تعیین کند، بد نیست. به طور مثال، اگر کودک دوست دارد نقش دزددریایی را بازی کند و اطراف خانه بگردد، اشکالی ندارد اما باید بداند مثلا هنگام شام باید به دنیای واقعی بازگردد و سرمیز بنشیند و غذایش را میل کند. باید بداند در کنار تخیل، دنیای واقعی نیز هست که باید همیشه در ذهن خود داشته باشد.

 

منبع : بیتوته

 

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 480
  • کل نظرات : 36
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 8
  • آی پی امروز : 32
  • آی پی دیروز : 26
  • بازدید امروز : 480
  • باردید دیروز : 131
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 709
  • بازدید ماه : 1,092
  • بازدید سال : 7,798
  • بازدید کلی : 413,572
  • کدهای اختصاصی
    دریافت کد حرکت متن چت روم

    قالب