loading...
فرامادرانه
انشارات خورشید خانم

برای آشنایی بیشتر روی کتاب ها کلیک کنید.

http://s5.picofile.com/file/8120817918/skar.jpg

http://s5.picofile.com/file/8120817876/sakoochooloo.jpg

http://s5.picofile.com/file/8120817976/sdsh.jpg

admin بازدید : 207 دوشنبه 09 تیر 1393 نظرات (0)

امروزه با وجود وسایل الکترونیکی پیشرفته، تلفن های همراه، دوربین های عکاسی و فیلم برداری، والدین به راحتی می توانند لحظه به لحظه رشد و نمو کودک خود را ثبت کنند. اما گاهی شاهدیم که به طور افراطی این اقدام توسط برخی از والدین انجام می شود. گاهی در یک گردش یا سفر کوتاه آن قدر همه فکر و ذکر والدین معطوف به فیلم برداری و عکس گرفتن می شود که مجال لذت بردن و بازی و تفریح را از بچه ها می گیرند. به جای اینکه او را رها کنند تا از بودن در طبیعت و بازی با هم سالان لذت ببرد، او را درگیر فیگور گرفتن و تهیه فیلم هایی می کنند که شاید تماشای این همه فیلم هرگز میسر نباشد....

 

توصیه من به عنوان یک روان پزشک این است که افراط و تفریط را در این قضیه دخیل نکنید.

 

اگر برای ثبت خاطرات کودکی افراط کنید و مانند بعضی از والدین جشن های ماهگرد بگیرید یا بچه ها را مجبور کنید بالای سرسره معطل بمانند تا شما از زوایای مختلف عکس بگیرید، رفتارتان اشتباه است و اگر در نقطه مقابل، کلا بی خیال ثبت خاطرات باارزش کودکی او شوید و به رغم وجود این همه امکانات در تهیه و ثبت خاطرات، این کار را نکنید، در هر دو حالت، اشتباه می کنید. درست است که ثبت خاطرات کودکی به طور مستقیم روی تامین سلامت روانی بچه ها در آینده اثری ندارد اما از آنجا که بچه ها مدام در حال مقایسه کردن امکانات و داشته های خود با دیگران هستند، از این فقدان آزار می بینند و دلخور می شوند که چرا به آنها بها نداده اید.

 

وقتی بچه به سن نوجوانی برسد و متوجه شود هم سن و سالان اش عکس یا فیلمی از اولین گام هایی که برداشته اند یا از اولین کلامی که به زبان آورده اند، دارند و او چنین خاطراتی را ثبت شده و مکتوب ندارد، قطعا در مقایسه از شما خواهد پرسید چرا این کم و کسری وجود دارد، پس بهتر است چنین مواردی که جزو اولین های کودک است (اولین خنده، اولین کلام، اولین گام، اولین روز مدرسه و...) را با تهیه یک عکس یا فیلم ثبت کنید تا برای او خاطره بسازید اما اگر همه دغدغه شما آن باشد که به طور افراطی به این مهم بپردازید، دو ضرر را به خود و فرزندتان می رسانید. اول اینکه نه شما و نه او از سفر و یا گردش لذت نمی برید چون به جای پرداختن به آنچه می خورید و آنچه می بینید و یا لذت بردن از هوای مطبوع و مناظر زیبا، مدام در فکر ثبت خاطره برای آینده هستید و حال را از دست خواهید داد. او باید در کنار شما از زمان حال لذت ببرد.

 

دوم آنکه با این توجهات افراطی، او متوقع بار می آید و در آینده انتظاراتی غیرواقعی خواهد داشت که شما را متعجب می کند. آن وقت است که از خود می پرسید چرا او تا این حد متوقع است و هرگز از آنچه برایش انجام می دهید لذت نمی برد. پاسخ را باید در رفتار اشتباه و افراطی خود پیدا کنید. خواهش می کنم نه با افراط و نه تفریط از لحظه لحظه مراحل رشد کودکان خود لذت ببرید و آنها را ثبت کنید.



منبع:روزنامه سلامت

 

admin بازدید : 139 دوشنبه 09 تیر 1393 نظرات (0)


حتما شما هم به مادرهایی برخورده اید که به بچه های بی سرو صدا و گوشه گیری که تربیت کرده اند افتخار می کنند. این بچه ها نه حرف می زنند نه بازی می کنند و نه مثل بچه های دیگر اهل شیطنت هستند. آنها حتی جرأت نمی کنند با هم سن و سال های خودشان بجوشند و به احتمال زیاد در برقراری ارتباط با سایر کودکان مشکل دارند.

اگر شما هم فکر می کنید این ادب است باید بگوییم این کمرویی است و نوعی مشکل روحی است که باید درمان شود.
کمرویی اساسا رفتاری است اکتسابی و آموخته شده، برای درمان و برطرف کردن آن باید یاد زدایی صورت گیرد و رفتار تازه و مطلوب اجتماعی در فرد آموزش داده شود.
اساس درمان کمرویی تغییر در شیوه زندگی کودک و رفتار با اوست و این میسر نمی شود مگر در سایه تغییر در شیوه تفکر والدین، تغییر در باورها و نظام ارزش هایی که کمرویی را تقویت می کند و تقویت انگیزه و افزایش مهارت های اجتماعی و توانایی های کودک می تواند از او کودکی اجتماعی با رفتارهایی کودکانه و طبیعی بسازد.

اما قبل از هرچیز باید از کمرویی او مطمئن شوید. چون برخی از بچه ها در برخورد با ناشناخته ها محتاط هستند که نباید با کمرویی اشتباه گرفته شود. موقعیت هایی را که باعث خجالت فرزندتان می شود شناسایی کنید؛ آیا در گروه خجالتی است یا وقتیدر مقابل جمع قرار میگیرد.
-حتی اگر کودکتان کمرو یا خجالتی است این را جلوی جمع نگویید و اگر گفتید این صفت را با یکی از ویژگی های مثبت او همراه کنید.
-کودکتان را با دیگران مقایسه نکنید و ایده ها و دیدگاه های فرزندتان را جدی بگیرید.
-در شناسایی استعدادهایش به او کمک کنید.
-او را در موقعیت تعامل با سایر کودکان قرار دهید.
-راه مناسب را به او پیشنهاد دهید اما او را مجبور نکنید.
-به او نشان دهید او را درک می کنید و کمک کنید تا اعتماد به نفس از دست رفته اش را باز یابد.

منبع:aftabir.com

  

 

 

admin بازدید : 157 یکشنبه 08 تیر 1393 نظرات (0)

این حالت نیز از مشکلاتی است که دامنگیر والدین و مربیان کودک است و زمینه را برای بسیاری از سقوط ها و عدم موفقیت ها فراهم می سازد. حالتی است که در بسیاری از کودکان خیالباف و حتی گروهی از آنها که دچار بیماری های روانی هستند و در سنین گوناگون می باشند به عیان دیده می شود.

 

 

 

 

معـــــــرفی این حالت

 

افسانه بافی را عبارت می دانیم از حالتی که در آن فرد با سر هم کردن مقداری از مسائل بی سر و ته و روی هم کردن توهمات و خیالات سعی دارد چیزهائی را که واقعیت ندارند ساخته و به صورت قصه و داستانی آن را مطرح نماید. آنچه را که او می گوید زائیده تخیل و اوهام و حتی شبیه نوعی هذیاناست. ولی او آنها را به عنوان امور واقعی و جدی عرضه داشته و به خورد دیگران می دهد. او گاهی خود را در ورای محیط و منطقه خود می بیند و زمانی در حال پرواز در آسمانهاست و هر چه که به صورت غیر عقلانی و غیر ارادی در ذهنش خطور کند عرضه می دارد. آنها در وضع و شرایطی هستند که بین واقعیت و خیال را فرق نمی گذارند و در صورت های حاد چنان به نظر می رسند که گوئی دیوانگانی هستند که هذیان گوئی عادتشان شده است. کسانی که برای اولین بار با آنها برخورد دارند شاید متوجه حالات شان نشوند ولی در همان دقایق و ساعات اول برخورد متوجه این امر می شوند که با فردی غیر عادی تماس دارند.

 

 

جلـــــوه های آن

 

افسانه بافی در کودکان جلوه هائی دارد که جنبه های مشهود آن به قرار زیر است:

 

ــ پرحرفند و پرسخن و دائما" در حال قصه سازی و شرح آن هستند. برای هر مسئله ای که بشنوند شروع به خیالبافی کرده و سعی دارند آن را با شرح و بسط عرضه بدارند.

 

ــ تحریک پذیرند به گونه ای که هر پدیده موجود در دور و بر می تواند آنها را به راه اندازد و خیالبافی شان را تقویت کند. بر اساس آن سعی دارند مسئله ای را در ذهن پرورده و با الفاظ و در قالب های خاص آن را بیان دارند و نمونه این تحریک روحی در دیوانگان مشاهده می شود و حاصل آن بی اختیاری در سخن است.

 

ــ کوششی در آنها ملاحضه می شود که گفته های خود را منطقی نشان می دهند و این در جدی نشان دادن داستان کوئی های او کاملا" به چشم می خورد.

 

ــ اگر صحنه ای را ببینند برای آن شاخ و بالی درست کرده و بزرگش می سازند و شروع به بافتن کرده و می کوشند آن را به گونه ای که فرد در ماهیت صدقش تردیدی روا ندارد عرضه دارند و در این کار برخی از کودکان ماهرند.

 

ــ در عالم خیال می سازند، ویران می کنند، انرژی مصرف می کنند و همین امر و حالت را با لذت عرضه دارند و به آن دلخوش می شوند.

 

ــ تفسیرهایشان به زندگی و مباحث آن فانتزی است، اسنادی را که او عرضه می دارد مخدوش است ولی افراد ظاهربین و ساده اندیش کمتر از آن سر در می آورند.

 

ــ در عالم خیال گاهی بر خود دوستانی تصور کرده و یا نقش جن و پری را برای خود تصور می نمایند و آنگاه در آن خیالات غرق شده و شروع به بیان و معرفی آن می کنند و زمانی هم ممکن است در ضمن شرح آن در میان افسانه ها گیر کنند و نیاز به بافتنی جدید داشته باشند.

 

ــ قضاوت و داوری آنها هم شدیدا" تخیلی است به جای حقیقت گوئی خیالبافی دارند تا حدی که ممکن است به دروغ و اتهام متهم گردند و حقایق را وارونه نشان دهند.

 

ــ در لابه لای افسانه سازی خود می کوشند دلاوری خویش را نشان دهند و چنان وانمود کنند که فردی مهم هستند و غرق در شاهکارها و ابداعات خود گردند.

 

ــ در کل اینان به دور خود خط غیر قابل تغییری می کشند و بر اساس آن شروع به بافتن می کنند و تا جائی در این راه به پیش می روند که به اختلال در نظم نظام فکری منجر گردد.

 

 

در جنبــــه فکـــــری

 

کودکان افسانه باف و هم بزرگتران تعادل فکری ندارند، فعالیت فکری شان بی ثمر و انباشته از آرزوها و اهواء است. تصورشان این است که بر آنها ستم رفته و مظلوم واقع شده اند، حق خود را بسی فراتر از آن می دانند که در اختیار آنهاست. بی توجهی ممتد، محرومیت های شدید، وجود تضادها و تعارض ها در زندگی سبب شده اند که او نتواند درست بیندیشد و یا او هرگز وقت اندیشیدن و تمرکز فکری را نداشته.

 

هر آنگاه که گرفتاری و مشکلی برای او پدید آمده برای خود آسان تر آن دیده است که به خیالبافی پناه برده و برای عقده گشائی افسانه ببافد. خرد و اندیشه شان زیر سؤال رفته و تعادل عقلی هم برایشان نیست زیرا بین تخیل اختراعی با خیالبافی و بین حقیقت و مجاز فرقی قائل نیستند. در شرایطی نیستند که دریابند نامتعادلانه می اندیشند و یا نیازهای ارضاء نشده آنان چنان وضعیتی را برایشان پدید آورده است. دقت کافی ندارند و نوع توجه شان از گونه توجهات غیر ارادی است. به همین نظر هر لحظه از این شاخ به آن شاخ می پرند و نظم و انسجامی در گفته ها و افسانه های آنان نیست. به زحمت می توانند بین اول و آخر قضیه ای را که مطرح می کنند پیوند ایجاد کنند.

 

خیالبافی کودکان

 

مــــاهیت افســــانه بافـــــی

 

همان گونه که ذکر شد اساس آن خیالبافی است، ولی آن گونه خیالبافی که در آن میل به عرضه و ارائه هم مطرح باشد به عبارت دیگر بیمار آنچه را که در درون دارد، از هذیانها و توهمات، سعی دارد آنها را بیرون بریزد و بر این اساس برای خود آرامشی پدید آورد. ماهیت آن عملی دفاعی برای پرکردن خلاءهای حافظه است و آدمی در سایه آن تجربه و خیالات واهی خود را که اغلب پیچیده و مبهم است طوری با آب و تاب بیان می دارد که گوئی مقرون به حقیقت است.

برخی آن را نوعی مکانیسم روانی برای جبران کمبودها و نارسائی ها می دانند و می گویند گرسنگی، فقر، تهیدستی عامل و منشأ آن است. گروهی آن را صورت مرضی خیالپردازی می دانند که در کودکان شایع است و نمونه آن را در افرادی می بینیم که دچار اختلالات حافظه اند. برخی آن را عبارت از نوعی جنون می دانند که زمینه ساز آن دوری از واقعیت های جامعه است. افسانه بافی بر اساس تحلیل روانپزشکان ماهیت جنون و حتی اضطراب و نابهنجاری ندارد گواینکه گروهی آن را از نوع بیماری روانی از نوع میتومانی ذکر کرده اند. می گویند عبارت از نوع تکاپو برای گریز از واقعیت های تلخ است. او با افسانه سازی و تصویر رؤیاهای شیرین سعی دارد فکر و وقت خویش را مصروف اموری دیگر سازد و از اصل مسئله خود را دور و برکنار دارد.

 

 

اســــــاس آن

 

اساس و معنای آنرا عقاید نادرست و مهمی می دانند که در فرد تشدید شده و ریشه دوانده است. آن ریشه ها که منشأ نامرادی و محرومیت دارند صورتهای ذهنی برای او ایجاد می کنند که از ارضای تایملات حاصل می شود و هوسهائی که با بن بست و محرومیت ایجاد شده اند آنرا حدت می بخشند. و نیز گفته اند اساس آن تداخل و اشتباه در خاطرات و توهم پدیده های گوناگون است. بیماران در طول مدت زمان مشکلات و دشواری هائی داشته اند که برایشان غیر قابل حل و تبیین بوده و اینک سعی دارند شرح حال شخصی خود را به صورت تحریف شده ای به صورت افسانه درآورند و بیان کنند. احساس گناهانی که به نظر نابخشودنی هستند ممکن است جنجالهائی را در ذهن پدید آورد و موجب نگرانی ها و وحشت هائی شود و آدمی را بیقرار سازد. فرد برای رهائی از این حالات دست به دامن افسانه بافی ها شود و از این طریق برای خویش آرامش نسبی پدید آورد.

 

 

انــــواع افسانـــــه بافــــی

 

برای افسانه بافی انسان انواعی ذکر کرده اند که هر نوع آن در تیپی خاص ملاحضه می شود. دانشمندی به نام دوپره در تحقیق عمیقی که راجع به این مسئله کرده چهار نوع افسانه بافی را ذکر می کند:

 

۱- افسانه باف خودنما که سعی دارد از راه لاف زدن، ریا کردن، فریبکاری و ... مباحثی را مطرح کرده و توجهاتی را به سوی خود معطوف دارد.

 

۲- افسانه باف موذی که سعی دارد از راه افسانه بافی و داستان سرائی موجباتی برای آزار دیگران فراهم کرده از این طریق خود را مقضی المرام بیابد.

 

۳- افسانه باف فسادانگیز که همه داستان ها و افسانه هایش در زمینه ارضای تمایلات شهوانی و خواسته هاو اهوائی است که در جامعه پذیرفته شده نیست و به فساد و آلودگی از آنها تعبیر می شود.

 

۴- افسانه باف هذیانی که در سخنان او نظم و رابطه ای به چشم نمی خورد و مجموعه ای از خیالات و توقعات خود را به صورت داستانی عرضه داشته و به جلب نظر دیگران و آرامش خود می پردازد. صورت شدید و خطرناک آن همین قسم اخیر است که نشانه ای از انحطاط فکری و عقلانی است و آدمی در سایه چنان حالی تعادل و اعتدال خود را از دست داده و در وضع و شرایط نابهنجاری قرار می گیرد. در بین جمع به چنین حالتی مشهور شده و همگان درباره او به جنون و دیوانگی، پرت و پلا گوئی قضاوت می کنند و این خود از عوامل تشدید مرض و نابهنجاری است.

 


مــــوارد بــــروز آن

 

ممکن است این حالت سالها در آدمی باشد ولی بروز نکند و یا بروزش در حد و سطحی باشد که چندان چشمگیر و دشواری آفرین نیست. ولی مواردی هستند که اگر بروز کنند آن حالت هم خود را بروز داده و متجلی می شود آن موارد بسیار و از آن جمله اند:

 

ــ غلبه احساسات و هیجانات بر فرد بر اثر تحریک در برابر یک جریان یا واقعه.

 

ــ لطمه دیدن عواطف در جریان یک شوخی یمسخرگی که برای فرد پیش آمده و او قادر به طرد آن نیست.

 

ــ به هنگامی که کودک در شرایط موجود هیچ مایه دلخوشی برای خود ندارد، همه راههای امید را به روی خود بسته می بیند و شدیدا" ناراحت است.

 

ــ زمانی که خاطرات فرد دچار فراموشی شوند که در آن صورت توهم نیرو گرفته و او را به خیالبافی و افسانه بافی می کشاند.

 

ــ در مواردی که طفل به عللی به یاد یادگارهای گذشته زندگی بیفتد و به پناه آن بخواهد تلخی های کنونی زندگی را طرد کند.

 

ــ زمانی که احساسات او در زمینه ای مفـــرط بوده و اندیشه و عقل او را تحت الشعاع قرار دهد.

 

ــ و بالاخره هنگامی که تحت هر شرایطی او تصورات را به جای ادراکات حسی بنشاند و این راه و شیوه را ادامه دهد.

 

 

افسانه بافــــی در سنین کـــودکـــی

 

افسانه بافی در کودکان بیش یا کم وجود دارد ولی در سنین نوجوانی و بلوغ ممکن است حالت شدیدتری پیدا کند و گاهی هم به صورت اختلال روانی در بزرگسالان هم به چشم می خورد. این حالت در کودکان مختلف وجود دارد ولی با شدت و ضعف، اصولا" کمتر کودکی را می شناسیم که میتونن نباشد و از این بابت این حالت عمومی به حساب می آید. ولی به تدریج که با واقعیت ارتباط پیدا می کند از خطای آن در امان می ماند. کودکان از سنین چهار سالگی تدریجا" این توان را می یابند که در ذهن خود چیزهای خارق العاده ای بسازند. شروع به قصه سازی و پرداختن داستانهای ساختگی می پردازند و البته آنچه را که می گویند حقیقت پنداشته و جدا" از آن دفاع می کنند و این امری عادی و طبیعی در آنهاست. در سنین 6 کودکان به شنیدن افسانه ها بیشتر رغبت نشان می دهند تا گفتن آن ولی باز هم در سر همان حال و هوا را دارند. ولی معمولا" داستانهائی را می پذیرند که با محتوایش با شرایط او و با اوضاع شخصی او قابل مقایسه و تطبیق باشد. در سنین 8 ـ 12 اگر مخصوصا" مشکلاتی در زندگی خانوادگی داشته باشند افسانه سازی را دوست پیدا کرده و تدریجا" می کوشند خود را با افکار مجرد هم پرواز سازند. هر آنچه ناکامی و محرومیت در ذهن خود دارند آن را در قالب افسانه عرضه می کنند.

 

خیالبافی کودکان

 

در سنین نــــوجوانــــی و بلــــوغ

 

در سنین نوجوانی و بلوغ فرد وارد دنیای جدیدی می شود، دنیای رؤیاها و تخیلات، تحولات جسمی و روانی که در فرد پدید می آید خود کشاننده فرد است به سوئی که در آن واقعیت ها همه گاه در ذهن او متجلی نیستند. نوجوان در مرحله سنی خود بلندپرواز، جاه طلب، مقام دوست و خواستار نام و عنوان است طبیعی است که شرایط آن برای او مهیا نباشد و ناچار از خیالبافی و در اثر تداوم و کثرت از افسانه سازی سر در می آورد. آنها ممکن است به خاطر شرایط سنی خوابی لذتبخش ببینند و محتوای خواب هم بسیار اندک و همچون جرقه ای باشد در ذهن، ولی کثرت شوق به تکرار صحنه های آن سبب می شود که او در این رابطه داستانهای ساختگی تهیه کرده و مدتها خود را با آن سرخوش دارد. کلا" افراد نوجوان و بلوغ اگر سالم و عادی باشند باز رؤیائی و تخیلاتی هستند تا چه رسد که عامل تحریکی هم برای عواطف و احساس آنها پدید آید. در آن صورت خواهیم دید او در وادی و ورطه ای خواهد افتاد که برای او بین حقیقت و مجاز فاصله ای وجود ندارد و او هم مانند کودک نمی تواند مرزی برای این دو قائل شود.

 

 

تیپ آنهـــــــا

 

این هم سؤالی است که مبتلایان به افسانه بافی، از کودک و نوجوان و بالغ از چه تیپ و گروهی و از چه تیپ و سنخی هستند؟ در پاسخ ناگزیریم که افراد را به پاسخ همین سؤال در بحث خیالبافی ارجاع دهیم. زیرا یادآور شدیم که افسانه بافی جلوه ای دیگر از خیالبافی است. در عین حال باز هم برای تکمیل بحث جنبه هائی را به شرح زیر عرضه می داریم:

 

ــ افسانه بافان اغلب از تیپ درونگرا هستند و یونگ درباره آنها گفته است کسانی هستند که دائما" در خود فرو رفته اند و سر در لاک خویش دارند. زندگی شان در انزوا و عزلت و برخی از آنها گرفتار افسردگی می باشند.

 

ــ برخلاف خیالبافان اغلب آنها کسانی هستند که از درجه هوش پائین تری برخوردارند و در دسته بندی های هوشی آنها را کوته خرد و ی باهوش ضعیف می خوانند.

 

ــ اغلب قریب به اتفاق آنان کسانی هستند که در زندگی شخصی مسئله دارند و از این بابت مورد توجه والدین و مربیان خویش قرار نمی گیرند.

 

ــ زندگی شان آشفته و درهم است. نگرانی های عاطفی، حساسیت ها و زودرنجی های به همراه ناکامی ها و محرومیت ها دمار از روزگارشان برآورده است.

 

ــ بسیاری از اینان اختلال روانی دارند و به هذیان های تخیل گرفتارند و به همین نظر به جعل دروغ و اکاذیب پرداخته و آن را حقیقت می پندارند ( البته گروهی از روانپزشکان بر پای این نظریه صحه نمی گذارند).

 

ــ از کسانی هستند که در حل مسائل و دشواری ها ضعیف به نظر می رسند، ره به جائی ندارند تا در آن زمینه برای خود پناهی بیابند، از پدر و مادر و مربی سرخورده اند و تصورشان این است هر چه جفت بزنند طاق به عمل می آید.

 

ــ این حالت در تیپ زنان و دختران بیشتر وجود دارد و ظاهرا" وضع عاطفی آنان چنین حالتی را ایجاب کرده و یا لااقل پر و بال می دهد.

 

ــ در عالم بزرگسالان بیشتر رواج دارد تا در کودکان، و در نوجوانان و نوبالغان بیشتر است تا در جوانان و دیگر گروههای سنی.

 

ــ تیپی هستند رازدار که نمی خواهند اسرارشان کشف و برملا شود. و در این راه حتی ممکن است خود را نیز متهم سازند مثلا" زنی متهم به نازائی ممکن است مدعی شود بچه اش را سقط کرد و یا کشته و دفن کرده است. حتی حاضر است عقوبت سقط را تحمل کند تا این اتهام را از خود بزداید.

 

ــ و بد نیست یادآور شویم این حالت در تیپ معتادان (به همه اشکال و انواعش بیشتر وجود دارد تا دیگر گروهها و دستجات).

 


عــــــوارض همــــــــراه

 

افسانه بافی با عوارضی همراه است از جمله ناپختگی های عاطفی است. مثلا" ممکن است در عالم خیال فردی را بسازد و او را در ذهن خود مجسم کرده و نامزد خویش به حساب آورد و برای او نامه ای عاشقانه تنظیم کرده و درباره عشق و عاشقی برایتان قصه بسازد بدون اینکه او اصلا" در سن و سالی باشد که لایق چنین وضع و سخنی باشد. گاهی به همراه آن حسادت است و بدخواهی آنها از اینکه دیگران آبروئی دارند و برایشان حسابی باز می شود ناراحتند و بدون اینکه چیزی از آنها کمو کسر شده باشد بدخواهی و حسادت دارند. در جنب آن گاهی دروغگوئی است که البته در مواردی خود فرد بدان هشیار است و میداند چه می گوید و چه میکند ولی در حین سخن در روالی افتاده است که به نظر او چاره ای جزء سر هم کردن دروغ ساختن ندارد. اینان بی اراده دروغ می گویند ولی برخی از آنها در حین بیان بدان آگاهند. آنچه در ذهن دارند بیان می کنند. به هر میزان که آرزوها بیشتر باشند دروغها بزرگتر و به اصطلاح عوام شاخدارتر است.

 

 

 

خطـــــــر و عارضــــــه آن

 

افسانه بافی اگر شدید شود و صورت مزمن به خود بگیرد ممکن است فرد را به هذیان بکشاند این حالت مخصوصا" برای آنها که بر احساسات خود غلبه ای ندارند بیشتر ملاحظه می شود. این حالت خود موجب صدمه بر قوه تخیل است. عدم تعادل روانی، گرفتاری در توهم، نابسامانی کیفیات نفسانی از دیگر عوارضی است که خطر آن را کمتر از خطر افسانه بافی هذیانی نیست، پایه های حیات و شخصیت افراد بر اساس چنین وضع و حالتی لرزان شده و زندگی در خلاف مسیر واقعیت می افتد. همچنین به این نکته باید توجه داشت که افسانه بافی به کودک قدرت گریز از حقایق می دهد و این حالت آدمی را به دنیای نامطلوبی می کشاند و قدرت تحمل را از آدمی سلب کرده و کار به جائی می رسد که گاهی از شدت پرت و پلاگوئی خود را رسوا می سازد. گاهی این چنین افراد دچار وسوسه ایذاء و آزار رسانی می شوند. افسانه هائی می بافند که دیگران را به دام اندازند و خود را به تماشای آن پردازند و این خود زمینه ساز نگرانی های بسیاری است زیرا در آن تنها خود را خوب و مهم نشان دادن مهم نیست بلکه صدمه زدن به دیگران هم مطرح است.

 

 

ریشـــــه ها و منشأ آن

 

قبلا" هم گفتیم که ریشه و منشأ اصلی افسانه بافی همانهائی هستند که در مبحث خیالبافی از آن سخن به میان آمده است. آنچه در این مبحث به عنوان تکمیل و تشریح می توان افزود مواردی است که بخشی از آنها بدین قرارند:

 

ــ عدم رشد روانی و عدم توان تجربه و عقل توسط فرد جبری پدید می آورد که جلوه آن به صورت افسانه بافی است.

 

ــ عده ای از روانشناسان بخش مهمی از علل افسانه بافی را به عواطف و خواسته ها و آرزوهای کودکان می دانند که ناشی از عدم توجه والدین به آن امر بوده و زندگی او را نابسامان کرده است.

 

ــ وجود بیماریها و مخصوصا" بیماریهای مربوط به ادراکات حسی ممکن است زمینه ساز توهمات گوناگون شده و بیمار را به صورت جنون افسانه باف و میتومن درآورد.

 

ــ افسانه سازی در مواردی ناشی از مشاهده فیلم ها، پرونده ها، مطالعه کتبی است که توان تخیل افراد را بالا برده و او را در شرایط نامساعدی قرار می دهد و در کل امری بی ریشه و بی اصالت است.

 

ــ وضع پریشان و نابسامان خانواده ها تا حدودی در این امر مؤثرند و نیز گرایش به عدم تشخیص نتایج تخیل اختراعی از تخیل حضوری در این رابطه مؤثر است. کودکانی که احساس وابستگی شان به خانه بسیار است در اثر دیدن کمترین دگرگونی و درهمی در محیط خانواده خود را در معرض خطر دیده و بی پناه احساس می کنند. چنین احساسی است که او را به خیالبافی و هذیان و جلوه ای از آن که افسانه بافی است می کشاند. زن و شوهر در حین درگیری ممکن است از قبل برای خود اندیشه ای و برنامه ریزی خاصی در زمینه بی پناهی داشته اند این کودک است که در این رابطه خود را بی پناه تر از هر کس احساس خواهد کرد.

 

خیالبافی کودکان


شیـــــوه های درمــــــــان

 

مجددا" در بحث درمان متذکر می شویم که به مبحث خیالبافی مراجعه ای شود و در عین حال یادآوری می کنیم که: ریشه شناسی از مسائل مهم و از نکات اساسی است که باید مورد نظر باشد و می دانیم مادام که ریشه ها شناخته نشوند امکان درمان نخواهد بود. در طریق درمان ضروری است:

 

۱- افسانه باف را به واقعیت ها نزدیک کنیم آنچنان که پدیده ها را بشناسد و لمس کند.

 

۲- قدرت مشاهده را در افراد تقویت کنیم تا حقایق و پدیده ها را به چشم باز ببینند.

 

۳- گاهی از او بخواهیم که نتیجه لمس ها و مشاهدات خود را روی کاغذ آورده و به صورت گزارشی عرضه کرده و آن را در حضور دیگران به مرحله تطبیق برساند. و یا در مواردی آنچه را که دیده اند بیان نمایند.

 

۴- نیروی منطق و استدلال آنها را تقویت کنید تا هر چیزی را به گونه ای مستدل بیان نمایند و نیز از استدلال خود دفاع کنند.

 

۵- واداشتن به تفریح و گردش و بازی دست جمعی، اصولا" فعالیتهای گروهی، سرگرم کردن به بازیهای پرشور و نشاط، مخصوصا" بازیهائی که در آن رعایت نظم و تربیت و مقررات مطرح است در این رابطه می تواند بسیار مفید و مؤثر باشد.

 

۶- سرگرم داشتن به کارهای هنری و فعالیت هائی که در آن توجه به ریزه کاری و ظرافت مطرح است بسیار مؤثر است و در این رابطه اوقات فراغت او را پر کرد، البته با تلاش و فعالیتی سازنده.

 

۷- سرچشمه احساس حقارت ها، ضعف ها و زبونی ها، بی اعتمادی های او را بخشکانید و نیازهای او را تا حدود امکان برآورده سازید.

 

۸- اختلافات خانوادگی و نابسامانی های مربوط به آن را رفع کرده و برای کودک محیط امن و اعتماد پدید آورید در کل شرایط زندگی برای او عادی باشد.

 

۹- او را وادارید آنچه را که خیال می کند و برای آن افسانه می بافد به صحنه عمل درآورده و یا نشان دهد و از این طریق او را به تطابق با واقعیت بکشانید.

 

۱۰- در مواردی اگر سخن او را دروغ و ناروا یافتید به او تفهیم کنید که از مرز واقع خارج شده ولی او را مورد تمسخر و سرزنش و اتهام قرار ندهید.

 

 

در پیشگیــــــــــــری

 

علتها برای بروز چنین حالاتی روشن اند به ناچار باید به دنبال ایجاد شرایطی در پیشگیری رفت که باعث بروز چنان واقعه ای نگردد. طبیعی است که برای رسیدن به چنان مقصدی باید: در سلامت جسم و روان کودک بکوشیم، او را از عوارض ترس و اضطراب و احساس ناامنی دور داریم، محیط زندگی او را شادابی متعادل بخشیم، نیازهای مختلف او را به صورتی عادی و متعارف برآوریم، در تقویت فکر و اراده و اعتماد به نفس او بکوشیم، حقوق کودک را مورد تعدی و دستبرد قرار ندهیم، از حساسیتها پریشانحالیها، ریاکاری و دلقکی او را بی نیاز سازیم، محبت و پذیرش او را به گونه ای متعادل ساخته و احساس کمبود را در او بزدائیم و ...

چرا بعضی ازکودکان خیالبافی می کنند؟

 

 

admin بازدید : 225 یکشنبه 08 تیر 1393 نظرات (0)

عشق، پدیده ای هیجانی و اعجاب انگیز است که بیشتر مردم جهان را درگیر خود می کند.

رابطه دوستی و صمیمیت یعنی توانایی در میان گذاشتن افکار و احساسات با یک دوست. در یک رابطه صمیمی، فرد احساس راحتی می کند و اطلاعاتی راجع به خود در اختیار دیگری قرار می دهد. گونه ای از این رابطه دوستی و صمیمیت مربوط به جنس مخالف می شود.

رویکردهای گوناگون، تلاش هایی برای تبیین دلایل و عوامل زمینه ساز گرایش به جنس مخالف داشته و هر یک از منظری به این مسئله نگاه کرده اند اما آنچه می توان در همه این رویکردها و نظریه ها یافت، بیان این است که «گرایش به جنس مخالف امری کاملا طبیعی و سالم است». با این حال در این مقاله سعی خواهیم داشت از منظر روانشناسی دلایل گرایش به جنس مخالف را برای شما شرح دهیم.

وارد شدن به سنین نوجوانی
عشق، پدیده ای هیجانی و اعجاب انگیز است که بیشتر مردم جهان را درگیر خود می کند. دلباختگی و عشق برای اولین بار در دوران بلوغ، احساس و معمولا با یک نگاه شروع می شود. از این رو، خاطرخواهی و تمایل به غیرهمجنس در نوجوانی طبیعی است و نوجوانان با فشار زیادی برای داشتن رابطه با غیرهمجنس روبرو هستند. بسیاری از آنان، ساعت ها درباره خاطرخواهی که حتی او را هم نمی شناسند، به خیالبافی می پردازند و این خاطرخواهی را به عنوان عشق قلمداد می کنند در حالی که این دلباختگی احساس درازمدت و پایداری نخواهد بود.

بیدار شدن تمایلات جنسی و میل به رابطه صمیمی
از دوران نوجوانی، احساسات جنسی با تاکید بیشتری نسبت به سنین قبلی افزایش می یابد و نوجوانان میل شدیدی برای برقراری رابطه صمیمی و عموما با غیرهمجنس پیدا می کنند. البته این گرایش در پسران و دختران متفاوت است، به طوری که پسران احساسات و تمایل روابط جنسی شدیدتری دارند، به سرعت تحریک می شوند و در روابط دوستی با غیرهمجنس بر جنبه های روابط جنسی تاکید می کنند، در حالی که نوجوانان دختر، تمایل زیادی به نشانه های عاطفی دارند.

رهایی از هیجانات منفی
دوره نوجوانی و جوانی پر از هیجان است، هیجاناتی که گاهی مانند افسردگی و اضطراب جنبه منفی دارند. برخی از مشاوران سلامت روان، فرض می کنند افسردگی و اضطراب با گرایش به جنس مخالف ارتباط دارد. مطالعه ای در این زمینه نشان داد افسردگی در تعدادی از دختران و مصرف مواد مخدر در تعدادی از پسران عامل خطرناکی برای تجربه جنسی در رابطه با غیرهمجنس است. در واقع برخی از نوجوانان و جوانان برای کنترل اضطراب و افسردگی به سمت برقراری رابطه با جنس مخالف رو می آورند و این روابط راه فراری برای آنان می شود.

دستیابی به هویت مردانگی و زنانگی
در اواخر نوجوانی و اوایل جوانی، فرد به دنبال کسب هویتی است که متناسب با جنسیت خود باشد، گرایش به جنس مخالف می تواند برای هر دو جنس احساس هویت مردانگی و زنانگی را تقویت کند. در تحقیقی، نوجوانانی که به دنبال هویت بوده اند، انتخاب دوست دختر و پسر آنها اتفاقی تر و تصادفی صورت می گیرد اما نوجوانانی که ایده های نسبتا روشنی از هویت خود داشته اند، بیشتر به دنبال صمیمیت و اعتماد در روابط بوده اند.

کسب شناخت برای ازدواج
برخی از افراد به خصوص دختران، صرفا برای ایجاد زمینه های شناخت بیشتر که منجر به ازدواج و رابطه ای متعهدانه و بلند مدت شود، به سمت برقراری ارتباط با جنس مخالف می روند. در این موارد دختر و پسر با طرح مسئله ازدواج با یکدیگر سعی می کنند نیازهای عاطفی همدیگر را برآورده کنند و به شناخت بیشتر یکدیگر مبادرت ورزند. گرچه در شرایط کنونی جامعه ما، بسیاری از این روابط با مخالفت خانواده، در نهایت منجر به ازدواج نخواهد شد.

فشار همسالان
در سنین نوجوانی و جوانی برای هر دو جنس فشار زیادی از طرف دوستان و همسالان برای برقراری رابطه نزدیک با غیرهمجنس ایجاد می شود. به طوری که دختران داشتن دوست پسر را نشانه جذابیت و پسران داشتن دوست دختر را نشانه قدرت و احساس مردانگی می دانند.

فرصت های اجتماعی بیشتر
در تحقیقات مشخص شده است گاهی صرف نمایش مکرر یک محرک معین، رفته رفته نگرش خوشایندتری نسبت به آن پدیده به وجود می آورد. شاید به وجود آمدن بیشتر زمینه های آشنایی، مجاورت، اوقات خوش، دیدن مداوم و طولانی افراد در طی یک دوره و ... یکی از دلایل به وجود آمدن و به خصوص شیوع علاقه و گرایش به جنس مخالف باشد. البته این بدان معنا نیست که به وجود آمدن زمینه های حضور زنان و دختران در عرصه های اجتماعی مانند مردان، بد و نکوهیده است، بلکه بدین معناست که در روند طبیعی این موضوع، پیدایش و شیوع بیشتر گرایش به جنس مخالف به دلیل فراهم شدن زمینه های مناسب، افزایش می یابد.

شیوه های فرزند پروری والدین
نوع روابط با غیر همجنس در نوجوانی و جوانی، رابطه نزدیکی با پیوند بین والدین و نوجوان در کودکی دارد. اگر فرد در کودکی حضور فعال، حساس و همیشگی والدین را تجربه کند، بر روابط نوجوانی او تاثیر مطلوبی می گذارد.


در یک پژوهش در آمریکا، نشان داده شد حمایت والدین از نوجوانان خود و درگیر شدن در زندگی آنها، تاثیر مهمی بر رفتار دوستی نوجوان دارد. در بین نوجوانانی که می گویند آنها هرگز درباره مشکلات خود با اعضای خانواده بحث و گفتگو نمی کنند، احتمال گرایش به جنس مخالف و اعمال رفتارهای پرخطر جنسی شایع تر است.

نوجوانان پسر، که حمایت عاطفی بسیاری از والدین خود دریافت می کنند، و دخترانی هم که با مادرانشان صحبت می کنند، کمتر در معرض خطر برقراری روابط خطرناک با غیرهمجنس قرار دارند. نوجوانی که در دوره کودکی خود پاسخ های مناسبی به نیازهای عاطفی و جسمی اش از سوی والدین دریافت نکرده، ممکن است به دلیل احساس طرد از سوی والدین در صورت ارتباط با غیر همجنس به سرعت در روابط درگیر شود تا احساس کند به دوست پسر یا دختر خود بسیار نزدیک است.

همچنین نداشتن علاقه برای تشکیل خانواده، بالا رفتن سن ازدواج، کمبود محبت، نیاز به همدلی و ابراز عاطفه، زندگی در خانواده با روابط ضعیف عاطفی، ناآگاهی از خود و جنس مخالف، چشم و هم چشمی و ... از جمله عوامل تاثیرگذار بر افزایش گرایش به روابط احساسی بین دختر و پسر در این دوران است.

منبع : مجله سپیده دانایی

 

admin بازدید : 155 یکشنبه 08 تیر 1393 نظرات (0)

یکی از اختلال‌های دوران کودکی، اضطراب و افسردگی‌ست که اگر به‌موقع، تشخیص داده شود، قابل درمان می‌باشد.

ترس و تشویش، شیوع اضطراب در کودکان را پایه‌ریزی می‌کند و در صورتی‌که این ترس‌ها، بیمارگونه نباشد، به‌صورت طبیعی خود را نشان‌می‌دهد. خجالتی و گوشه‌گیر بودن، جزو شایع‌ترین اضطراب‌های اجتماعی کودکان است که می‌تواند زندگی آنان را مختل کند. کودکان، ترس و اضطراب را از راه شرطی‌‌شدن فرامی‌گیرند. بروز ترس‌ها در کودکان، قابل پیش‌بینی نیست و در تمام سنین، یکسان نمی‌باشد.

نقش خانواده به‌عنوان عاملی در ایجاد اختلال اضطراب کودکان، همیشه مورد توجه قرارگرفته است. انتقال اضطراب از پدر و مادر به کودک، بر اثر مشاهده و الگوسازی رفتارها صورت‌می‌گیرد.

ارزیابی اضطراب در کودکان، از طریق مصاحبه و گزارش شخصی و درجه‌بندی نوع اضطراب و درنهایت تجویز دارو انجام می‌شود. به‌همین منظور باید دو مصاحبه‌ی جداگانه، یکی با کودک و دیگری با پدر و مادر صورت‌گیردتا میزان آشفتگی هیجانی در بروز اضطراب، مشخص شود.

کودکان می‌توانند برای مقابله با اضطراب و ناکامی، از روش‌های دفاعی مانند کناره‌گیری، انکارکردن، سرکوبی و فرافکنی استفاده کنند. کودک یاد گرفته همیشه از موقعیت‌ها و شرایط ناراحت‌کننده و محرک‌های آزاردهنده، کناره‌گیری کند تا در آرامش باشد. مکیدن انگشتان و شب‌ادراری، از علائم اضطراب است که حتی در سنین نوجوانی هم اتفاق می‌افتد. درواقع وقتی کودک نتواند راه‌هایی را برای مقابله با اضطراب بجوید، مجبور می‌شود به زمان خردسالی برگردد. در مرحله‌ی انکار، منکر واقعیت است و آن‌چه اتفاق افتاده را به‌نوعی سرپوش می‌گذارد. در مرحله‌ی سرکوبی، تلاش او در جریان فراموشی حالت‌های اضطراب، به‌کار می‌رود تا به‌تدریج آن‌را از ذهن خودآگاهش دور سازد اما در مرحله‌ی فرافکنی، هر حادثه و اتفاقی که در زندگی‌اش رخ‌می‌دهد را به دیگران نسبت‌می‌دهد. درنتیجه کودکانی که تمایل شدید به استفاده از مکانیسم‌های دفاعی در برابر اضطراب دارند، نمی‌توانند از روابط سالم عاطفی و ذهنی برخوردار باشند.امروزه اضطراب‌های اجتماعی کودکان، بیش‌تر به‌چشم می‌آید و عامل فرار کودک از اجتماع، مردم، دوستان، مجالس و میهمانی‌هایی‌ست که درواقع، با اضطراب‌های اجتماعی، بدنی، فکری و رفتاری روبه‌روست.

نشانه‌های اضطراب کودک در بعد جسمی (فیزیولوژیک) هم‌چون بزرگسالان، با تنفس تند، لرزش دست و پا، گرم شدن و سرخی صورت، گرفتگی صدا و تپش قلب، همراه استکه با آرام‌ساختن، قابل اصلاح می‌باشد و در بعد فکری (شناخت‌درمانی) تلاش کودک بر این است که دیگران از او راضی باشند، تأییدش کنند، طردش نکنند و مهم باشد و اگر غیر از این شود، برایش ناخوشایند است.

در بعد رفتاری که (با رفتاردرمانی قابل اصلاح است)، کودک یاد می‌گیرد خانه برایش مکانی امن است،نیاز به دوست ندارد، از جمع، گریزان و در کوچه و خیابان همیشه سرش پایین است و ترس از نگاه دیگران دارد. به‌خوبی نمی‌تواند سؤال کند و جواب دهد و احساس ناامنی می‌نماید.

کودکان در طول دوره‌ی زندگی‌شان، ممکن است افسردگی را تجربه کنند که این اختلال با افزایش سن، در دختران، بیش‌تر از پسران دیده می‌شود. افسردگی، زمانی در کودک ایجاد می‌شود که احساس و تصور بدی از خود داشته باشد و این احساس، زمانی‌که به اوج خود برسد، تبدیل به یک بیماری می‌شود.

عوامل خانوادگی و زیستی، بیش‌ از عوامل دیگر در بروز افسردگی نقش دارند.افسردگی کودکی، پیامدهای منفی بسیاری را به‌همراه دارد ازجمله افسردگی‌ در ادوار آینده، عدم سازگاری‌های اجتماعی، مشکلات تحصیلی و در برخی مواقع حتی اقدام به خودکشی.

نشانه‌های افسردگی کودکان عبارتند از:
1- نشانه‌های عاطفی: ناامیدی، خشم، درماندگی، اضطراب، نوسانات خلقی، احساس گناه و غمگین بودن

2- نشانه‌های جسمی: به‌هم خوردن ساعات خواب، بی‌اشتهایی و یا خوردن افراطی، یبوست، افزایش و کاهش وزن

3- نشانه‌های رفتاری: بدون دلیل گریه‌کردن، کناره‌گیری از دوستان، سریع خشمگین شدن و کاهش انگیزه

4- نشانه‌های تخریب‌گرایانه: خود را سرزنش‌کردن، احساس بازنده بودن، امیدوار نبودن به آینده و بلاتکلیفی

این اختلال‌ها در بزرگسالان، با طیف وسیع‌تر و پیچیده‌تری خود را نشان‌می‌دهند. عده‌ای معتقدند سوابق خانوادگی و وراثت، در افسردگی نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. شروع افسردگی زودرس در کودکان، بیش‌تر تحت‌تأثیر عوامل خانوادگی و وراثت است. با وجود این، ازهم‌گسیختگی خانوادگی، ارتباط تنگاتنگی با افسردگی کودکان دارد. ازهم‌گسیختگی خانوادگی را می‌توانیم در رفتار سرد و بی‌روح و منفی روابط متقابل کودک و پدر و مادر به‌وضوح ببینیم.

شناخت‌درمانی رفتاری برای کودکان افسرده، نویدبخش می‌باشد اما در مورد کودکان و نوجوانان با افسردگی و استرس شدیدتر، احتمال بهبودی با این روش، کم‌تر است و باید با مشورت پزشک، از دارو استفاده نمود.

 منبع:zendegiirani.persianblog.ir

admin بازدید : 120 یکشنبه 08 تیر 1393 نظرات (0)

۱. «کتک بخوری، خواهرت/برادرت هم دردش می آد!» این تصور غلط است. اگرچه دوقلوها ارتباطی بسیار قوی با هم دارند، اما دلیل نمی شود قانون عمل و عکس العمل نیوتن را با آنها مرتبط بدانیم.
۲. «من تو رو از اون یکی بیشتر دوست دارم!» به جای ارزش گذاری بر ماهیت وجودی یک قل، ویژگی های مثبت و دوست داشتنی هر قل را بیان کنید.
۳. «ِاوا ! شما دوقلویین؟» تاکید کلامی بر این موضوع باعث جلب توجه دیگران به دوقلوها و معذب شدن آنها می شود. می توانید کنجکاوی خود را در قالب پرسشی غیرمستقیم مطرح کنید.
۴. «کدوم تون بزرگ تره؟» معمولا فرزندان بزرگ تر حقوق و حمایت بیشتری از طرف والدین دریافت می کنند. با این پرسش گویی می پرسید: «کدام یک از شما رییس دیگری است؟»
۵. «کاش من هم دوقلو داشتم!» بهتر است قبل از بیان این حرف، مشکلات اقتصادی و تربیتی والدینی که دوقلو دارند، در نظر بگیرید.
۶. «شماها می تونین فکر همو بخونین؟» بهتر است ارتباط خاص دوقلوها را با خرافات نیامیزیم. دوقلوها الگوی فکری مشابهی دارند زیرا ژنتیک آنها مشابه است اما این ارتباط را بیشتر می توان به ارتباط فکری ۲ نفر که فوق العاده با هم صمیمی هستند، شبیه دانست.
۷. «همیشه کارهاتون را با هم انجام می دهید؟» تغذیه، خواباندن و بازی همزمان دوقلوها در دوران شیرخوارگی و خردسالی راحت تر است اما در دوران کودکی و نوجوانی هر کدام از آنها زندگی و شخصیت منحصر به فرد خود را خواهند داشت.
۸. «شماها دو روی یک صفحه اید!» گاهی اطرافیان هنگام انتخاب اعضای گروه، دعوت کردن مهمان یا هر نوع ارتباط دیگری، فکر می کنند هر دو قل باید به مهمانی دعوت شوند یا هیچ کدام. شاید در مورد یک تولد کودکانه چنین تصمیمی بد نباشد اما این نگرش به خصوص در مورد دوقلو هایی که سن بیشتری دارند، نوعی کوچک شمردن جایگاه انسانی آنهاست. دوقلوها دوست دارند به آنها به چشم یک انسان عادی و مستقل نگاه شود.
۹. «تو کدومی؟» بهتر است پرسشتان را مودبانه کنید: «امیدوارم تشخیص ضعیف من را ببخشید؛ شما دو تا واقعا شبیه هستید، شما... هستی یا...؟»
۱۰. «دوقلو بودن چه حسی داره؟» دوقلوها از وقتی به دنیا آمده اند همین زندگی را داشته اند و نمی توانند تفاوت بین خودشان و دیگران را بفهمند این سوال مثل این است که از شما بپرسند دوقلو نبودن چه حسی دارد؟!
 منبع:salamat.ir

 

admin بازدید : 220 یکشنبه 08 تیر 1393 نظرات (0)

اگر بپرسید مهم‌ترین وظیفه پدر و مادر در قبال فرزندان چیست، پاسخ بیشتر والدین احتمالا این است كه خوب تربیت‌ شان كنند.
همه والدین دوست دارند فرزندانشان خوب تربیت شوند، اما در مسیر رشد او اشتباهاتی می‌كنند كه در ذهن كودك به كنش‌ها و اعمال نادرست می‌انجامد.هر قدر این اشتباهات بیشتر باشد، ناهنجاری‌های تربیتی یا تمایلات او در شكستن هنجارها و فاصله گرفتن از آداب و رفتار پرورش یافته بیشتر است.پدر و مادر، افراد دیگر خانواده، اقوام و... چه اشتباهاتی می‌كنند كه اثرات منفی آن دامنگیر فرزند، والدین، خانواده و حتی اجتماع می‌شود؟
عصبانیت و فریاد
بعضی والدین كم‌حوصله‌تر، آگاهانه یا ناآگاهانه برای دست برداشتن كودك از رفتاری خاص یا وادار‌كردن او به انجام كاری عصبانی شده، به فریاد و دادن زدن روی می‌آورند.این اشتباه شاید در همان لحظه خواسته آنها را عملی كند، اما كودكشان نیز یاد می‌گیرد همین رفتار را در برابر دیگران یا حتی خود آنها انجام دهد و برای رسیدن به خواسته‌هایش صدا را بلند كرده، به كنش‌ها و واكنش‌های عصبی و لجبازانه روی آورد.
تنبیه بدنی
كودكانی كه مدام كتك می‌خورند، كم‌كم حساسیتی به درد نشان نمی‌دهند و جری‌تر می‌شوند. بسیاری از خانواده‌ها گرچه در حرف تنبیه بدنی را نكوهش می‌كنند، ولی وقتی به تصوری نادرست، كارد به استخوانشان می‌رسد از این عمل رویگردان نیستند و عامدانه تنبیه را حتی به شكلی خفیف برای تربیت‌ فرزند مؤثر می‌دانند! این اثر كوتاه‌مدت، موقتی و بشدت خطرناك است حتی مداوم نبودن تنبیه و استفاده اندك و به شكل خفیف آن اثرات خود را بر ذهن او خواهد گذاشت.
از كف رفتن احترام و میل و علاقه به فردی كه تنبیه می‌كند، هرچند بعدها بداند به قصد تربیت صورت گرفته، زمینه‌ساز شكل‌گیری رفتار خصمانه در نهاد او می‌شود و به وی می‌آموزد خشونت و پرخاش توام با كتك‌كاری راه رسیدن به خواسته‌ها و رفع مشكلات است. به این صورت، نه‌تنها در خانواده كه در جامعه نیز چنین رفتاری پیش می‌گیرد.
دستورهایی با افعال منفی
به كبریت دست نزن، او را هل نده، سروصدا نكن و... بازدارندگی، میل لجبازی را افزایش می‌دهد و كودك را در همان سنین یا سال‌های آتی وامی‌دارد بی‌درنگ و بدون تفكر در برابر مباحث بازدارنده موضع بگیرد یا حتی علیه آن طغیان كند.چنین روندی همچنین باعث می‌شود او احساس تحقیر را در خود و احساس قدرت را در دستوردهنده تصور كند و در بزرگسالی همین روش را پیش گیرد.جای چنان دستورهایی می‌توان جملاتی ملایم‌تر با افعال مثبت و آگاه‌كننده به كار برد: شعله كبریت دستت را می‌سوزاند و...
سرزنش و توهین
سرزنش بخصوص اگر با توهین همراه شود، شأن، شخصیت، اعتماد به نفس و سلامت فكر را از كودك دور می‌كند و به جای مهر و عطوفت به دیگران یا حتی والدین و اعضای خانواده، در ذهن او نامهربانی، بی‌اعتنایی، تحقیر و رفتار توهین‌آمیز را می‌نشاند.كودكی كه با كلمات احمق، كودن، نفهم، دست‌وپاچلفتی و... یا جملات سرزنش‌آمیز توصیف می‌شود، حس حقارت و بی‌ارزش بودن را به ذهن می‌سپارد و از آنجا كه هیچ‌كس نمی‌خواهد موجودی حقیر جلوه كند، یا موضعی تدافعی پیش می‌گیرد یا به طور معمول در لاك تنهایی و خجلت فرو می‌رود و آسیب‌های روانی دیگری را پذیرا می‌شود.
پرسش‌های بازخواستی
استفاده از پرسش‌هایی چون چرا دست به كبریت زدی؟، باز برادرت را هل دادی؟ و... برای تربیت كودكان كم‌سن و سال اشتباه است.كودكان نمی‌دانند و نمی‌توانند به شكلی منطقی كه مورد انتظار والدین از طرح سوالشان است، دلیل بیاورند. برخی كارهای آنها ناخودآگاه است، حاصل احساس و واكنشی ندانسته و ناگهانی است.طرز جواب یا استدلال و قانع‌كردن را نیاموخته‌اند. به همین دلیل به جای پرسش‌های بازخواستی باید آنها را از نادرست بودن كارشان آگاه كرد.
كلافگی و تسلیم
شاید شما هم برخی افراد موسوم به لوس و خودخواه را به یاد آورید. اغلب آنها كسانی هستند كه در بخشی از زندگی یا همه آن متوجه شده‌اند اگر والدینشان یا حتی دیگران، محدودیتی هم برای برخی خواسته‌های نادرست آنها در نظر بگیرند، پس از مقداری فشار به انحای گوناگون آن را لغو می‌كنند و نادیده می‌گیرند بنابراین بهترین راه رسیدن به نیازهایشان را بی‌توجهی به شرایط دیگران و در نظر گرفتن خواست و شرایط خود می‌پندارند.
چنین اشخاصی ممكن است به موفقیتی ظاهری در به دست آوردن آنچه می‌خواهند برسند، اما شخصیت آنها به احساس و روان دوستان و اطرافیانشان لطماتی می‌زند كه سبب از دست دادن سریع و پیاپی آنها می‌شود.از دست دادن اطرافیان احساس و روان آنها را نیز تهدید می‌كند و از آنجا كه ناكامی برای آنها تلخ است و نمی‌توانند یا نمی‌دانند چطور با آن مواجه شوند مایه عذاب بیشتر خود، نزدیكان دیگر یا پدر و مادر حالا پا به سن گذاشته و كلافه‌ترشان می‌شوند.
تكثیر و تولید اشتباه
نقش خانواده، بویژه پدر و مادر در آموزش و تربیت و سهم آنها در شكل‌گیری آینده كودك بسیار است؛ موارد اشتباه آموزشی و تربیتی در مواجهه با كودكان نیز بسیار است.خانواده‌ای كه فرصت تجربه به كودك نمی‌دهد، حد و مرزهای اختیار یا اجبار و كوتاه آمدن یا پافشاری بر انجام كار یا خواسته‌ای را نمی‌شناسد، نیازها و اقتضاهای سنی او را تشخیص نمی‌دهد، ارتباطی مؤثر و مناسب با وی ندارد، انتظاراتی فراتر از حد او دارد، روش‌های درست آموزش و پرورش وی را نمی‌داند یا به كار نمی‌گیرد و... در یك جمله: مدام اشتباه می‌كند، نمی‌تواند مدعی شود دوست دارد فرزندی داشته باشد كه خوب تربیت شده است.

منبع:salamatnews.com

admin بازدید : 149 یکشنبه 08 تیر 1393 نظرات (0)

این احساسی طبیعی است اما اگر کودک هر بار بخواهد خودش را با بقیه مقایسه کند دچار مشکلاتی خواهد شد. به همین علت لازم است به کودکتان یاد بدهید که بتواند احساس حسادت خود را کنترل کند. بدین ترتیب نه تنها احساس بهتری خواهد داشت بلکه بهتر می‌تواند با دیگر کودکان برخورد کند و روابط اجتماعی بهتری داشته باشد. می‌پرسید چگونه؟ در این مقاله بخوانید:
حتماً شما هم وقتی کودک 4 ساله‌تان با حسرت از ماشین پسر همسایه تعریف کرده و از شما خواسته تا مثل همان را برایش بخرید متوجه حسادت فرزندتان شده‌اید. شاید هم وقتی دخترتان عروسک دخترخاله‌اش را یواشکی برداشته تا با خودش به خانه ببرد متوجه شده باشید که او هم درگیر حسادت شده. گاهی هم کودکان بزرگتر به همکلاسی‌شان که نمره بالاتر گرفته حسادت می‌کنند و ممکن است با به دنیا آمدن یک نوزاد جدید در خانه دست به خشونت بزنند و سعی کنند رقیب تازه را از میدان خانواده بیرون کنند.
تجربه این حسادت‌ها که خود انواع مختلفی دارند می‌تواند برای فرزند شما مشکلاتی ایجاد کندو نه تنها روابط او با همسالانش را به خطر بیندازد بلکه باعث سرخوردگی و ناراحتی خود او هم بشود. به همین علت متخصصان توصیه می‌کنند با روشهای زیر سعی کنید به کودک کمک کنید که حس خود را کنترل کند و به جای حسادت، غبطه را جایگزین کند تا او را به تلاش بیشتر وادارد نه آسیب رساندن به خودش و دیگران!

احساسات کودک را بشناسید
سعی نکنید حسادت کودک را محکوم کنید. این روش فایده‌ای برای او ندارد. کودک وقتی ببیند به احساس او توجهی نمی‌کنید و انگار خواسته او را نمی‌شنوید، بلندتر داد می‌زند تا به او توجه کنید. بنابر این سعی کنید به کودک نشان دهید که به احساس او اهمیت می‌دهید. مثلا به او بگویید می‌دانم برایت سخت است که وقتی من خواهر کوچکت را می‌خوابانم، تو خودت لباس‌هایت را عوض کنی اما اگر کمی صبر کنی می‌توانم به تو کمک کنم. می‌دانم دلت می‌خواهد من بیشتر با تو بازی کنم. من هم دلم برای بازی با تو تنگ شده امالازم است مراقب خواهر کوچولویت باشم تا بزرگتر شود و بتواندبا تو بازی کند. یا مثلا وقتی در بازی بازنده می‌شود. به او بگویید می‌دانم که نا امید شدی ودلت می‌خواست تو هم مثل احسان برنده شوی اما خوب بازی کردی و می‌توانی دفعه بعد تو برنده باشی.

همه یا هیچ را انتخاب نکنید
بعضی از کودکان به علت مقایسه کارهای خودشان با دیگران و حسادت به دیگران از انجام کارهای مورد علاقه‌شان هم باز می‌مانند. محسن کودکی علاقه‌مند به نقاشی و کارهای هنری است اما با شروع مدرسه مدام کار دستی و نقاشیهای خودش را با بقیه مقایسه می‌کند و می‌بیند که مال بقیه همکلاسیهایش بهتر است.
بعد از مدتی او دیگر تمایلی به انجام این کارهای هنری نشان نمی‌دهد و از انجام آن سر باز می‌زند. فکر می‌کنید والدینش چگونه می‌توانند به او کمک کنند. مادر محسن به او می‌گوید: من هم زیاد نقاشی ام خوب نبود. اما از نقاشی کردن لذت می‌بردم. به همین علت زیاد نقاشی می‌کشیدم و تمرین می‌کردم تا اینکه نقاشی ام بهتر و بهتر شد. تو هم هر چه بیشتر تمرین کنی نقاشی ات زیبا‌تر از قبل می‌شود.
کودکان در سنین ابتدایی خیلی زود نتیجه می‌گیرند که در یک فعالیت خاص توانایی خوبی دارند یا ضعیف هستند. مازیار به فوتبال علاقه دارد اما بازی نمی‌کند چون فکر می‌کند که خوب فوتبال بازی نمی‌کند. او مرتب از بازی ارسلان تعریف می‌کند و حتی به او حسادت می‌کند که اینقدر خوب می‌تواند گل بزند.به نظر شما پدرش چه به او بگوید تا حسادت او به ضررش تمام نشود. پدر مازیار به او گفت: پسرم به نظر تو بهترین بازیکن فوتبال درایران کیست؟ چرا؟
بعد از توضیحاتی که مازیار داد پدرش از او پرسید: فکر می‌کنی بقیه بازیکنان فوتبال کشور که به خوبی او نیستند چه باید بکنند؟ آیا بهتر نیست فوتبال را کنار بگذارند؟ اگر همه بازیکنها این طور فکر کنند و بازی را کنار بگذارند فکر می‌کنی چه بلایی سر فوتبال کشور می‌آید؟ همین اتفاق درباره بقیه موضوعات هم می‌افتد. بنابر این همه در جایگاه خود تلاش می‌کنند تا کار خود را خوب انجام دهندو تو هم بهتر است همین کار را بکنی.

لذت هدیه دادن را به او بچشانید
حسادت به وسایل و اسباب بازیهای دیگران ساده‌ترین و رایج‌ترین نوع حسادتهای کودکانه است که ممکن است بارها با آن روبرو شده باشید. مینا از مدرسه بر می‌گردد و به مادرش می‌گوید که کفش سارا- همکلاسی اش- خیلی زیبا بوده و او هم از همان کفشها می‌خواهد. علی از پدرش می‌خواهد که برایش پلی استیشن بخرد چون پسر همسایه هم از این بازیها دارد. ممکن است والدین تسلیم خواسته‌های جزیی کودک شوند اما گاهی ممکن است واقعااز عهده تهیه چنین وسایلی برنیایند و آنوقت چه باید کرد؟ اگر شما به کودکتان پس انداز کردن را یاد بدهید می‌توانید به او کمک کنید تا با پول تو جیبی و یا عیدی‌های خودش اسباب بازیها و لباسهای مورد علاقه‌اش را تهیه کند. در ضمن می‌توانید به او نشان دهید که با گذشتن از بعضی خواسته‌های خودش می‌تواند به کسانی که مشکلاتی دارند کمک کند و احساس خوشایندی از این کمک به دیگران پیدا کند و آنوقت می‌فهمد که اگر چه او کفش مورد علاقه‌اش را که گران قیمت بود نخریده اما در عوض به دوست دیگرش که لباس گرم نداشته کتی هدیه داده که او را گرم نگه می‌دارد.
آنوقت است که حس قدر دانی جای احساس حسادت را در وجود فرزندتان خواهد گرفت. در این حالت کودک شما کم کم متوجه می‌شود که حق انتخاب دارد. می‌تواند هر روز چشم به وسایل دیگران بدوزد و حسرت داشتنشان را بخورد یا اینکه به آنچه ضروری است بسنده کند و از هدیه دادن به دیگران لذت ببرد.

بر توانایی‌هایش تکیه کنید
اغلب کودکان خود را با خواهر و برادرشان مقایسه می‌کنند و به آنها حسادت می‌کنند. درباره وسایل شاید بتوانید با همسان خرید کردن این حس را کم‌تر کنید اما درباره توانایی‌های فردی که معمولا متفاوت است نقش شما بسیار حساس‌تر می‌شود.
در این باره بهتر است بر توانایی‌های فردی آنها بدون اینکه مقایسه‌ای انجام دهید، تاکید کنید و نشان دهید که به این توانایی‌ها افتخار می‌کنید و البته بدون مقایسه هر کدام را بخاطر یک خصوصیت خاص تحسین می‌کنید. مثلا به فرزندتان بگویید که از طرز داستان تعریف کردن او خوشتان می‌آید و لذت می‌برید وقتی او با قصه گویی‌اش همه را می‌خنداند. و فرزند دیگرتان را به خاطر شعرخواندنش تحسین کنید و به آنها بفهمانید که هر دو آنها را دوست دارید و به آنها افتخار می‌کنید. یادتان باشد همه کودکان حتی تلخ‌ترین آنها هم خصوصیاتی دوست داشتنی در خود دارند که بتوانید آن را برجسته کنید و به آن تاکید کنید.

در همه چیز عدالت را رعایت کنید
وقتی برای یکی از فرزندانتان خرید می‌کنید مطمئن باشید که خواسته‌های دیگری هم از نظرتان دور نمانده است. اگر امروز برای پسرتان توپ فوتبال می‌خرید، بهتر است همین امروز برای دخترتان هم چیزی بخرید حتی اگر یک گل سر کوچک باشد.
اگر سن و سال و جنس فرزندانتان به هم نزدیک است بهتر است مشابه برایشان خرید کنید تا بهانه به دست آنها ندهید. اما تا می‌توانید سعی کنید بریگانه بودن آنها در نوع خود تاکید کنید. مثلاً اگر یکی از آنها فوتبالیست خوبی است و دیگری خوب نقاشی می‌کشد می‌توانید برای یکی توپ فوتبال و برای دیگری مداد رنگی تهیه کنید و علت این تفاوت را هم گوشزد کنید.

مراقب رفتار و گفتارتان باشید
وقتی کودکی دارید که به نوزاد حسادت می‌کند، یادتان باشد که کودک بزرگ‌تر را با حرفهایتان بر علیه کودک کوچکتر تحریک نکنید. مثلا به جای اینکه بگویید بچه خوابیده نمی‌توانیم به پارک برویم. به کودک بگویید: عصر وقتی هوا خنک‌تر شد به پارک می‌رویم.
مسلما کودک می‌فهمد که با به دنیا آمدن فرزند دیگر شرایط تغییر کرده اما شما سعی کنید طوری رفتار کنید که این تغییرات برای کودک بزرگتر به تدریج جا بیفتد. مثلا اگر هر شب برای او قصه می‌گفتید و حالا نمی‌توانید هر شب این کار را بکنید اما می‌توانید از همسرتان بخواهید که گاهی او نوزادتان را بخواباند تا شما بتوانید برای کودک بزرگتر قصه بخوانید. یا حتی وقتی که نوزادتان آرام است می‌توانید آنها را کنار هم بخوابانید و برای هر دوشان قصه بخوانید.

احساسات خود را بیشتر بیان کنید
اگر فرزندتان به خواهر و برادر کوچکترش حسادت می‌کند، ابراز محبتتان را نسبت به او بیشتر کنید. مثلاً در طول روز بیشتر او را بغل کنید و در هر زمانی که می‌توانید به او توجه کرده و با او حرف بزنید و بازی کنید. وقتی او ازخواهر و برادر کوچکترش مراقبت می‌کند و با آنها خوش رفتاری می‌کند او را تشویق کنید.

الگو باشید
به او نشان دهید که چگونه با دیگر کودکان رفتار کند. مهربانی با کوچکترها و مراقبت از آنها را با رفتارتان به او یاد بدهید. تنها گفتن کافی نیست. او از رفتار شما یاد خواهد گرفت که با کوچکترها چگونه برخورد کند. وقتی کودک به خواهر و برادر کوچکش نزدیک می‌شود و سعی می‌کند با او بازی کند مدام او را تهدید نکنید ونترسانید. بلکه از این زمان برای یاد دادن رفتار با کودک بهره ببرید.

انضباط قاطعانه داشته باشید
به کودکان‌تان بفهمانید که باید به همدیگر احترام بگذارند و برای برداشتن اموال یکدیگر از هم اجازه بگیرند. اگر اتاق مجزا دارند به آنها بگویید که لازم است برای ورود به اتاق یکدیگر اجازه بگیرند و سپس وارد شوند.

***

10 فرمان برای کنترل حسادت کودک:
1) احساسات کودک را بشناسید
2) همه یا هیچ را انتخاب نکنید
3) لذت هدیه دادن را به او بچشانید
4) بر توانایی‌هایش تکیه کنید
5) کودکان را با هم مقایسه نکنید
6) در همه چیز عدالت را رعایت کنید
7) مراقب رفتار وگفتارتان باشید
8) احساسات خود را بیشتر بیان کنید
9) الگو باشید
10) انضباط قاطعانه داشته باشید
 

منبع : Salamatnews.com

admin بازدید : 179 شنبه 07 تیر 1393 نظرات (0)

تحقيقات نشان داده است كه در جوامع بدوي يا در جوامعي كه قوانين عرفي آن حول محور " زور" مستقر شده و منطق در آن كاربرد كمتري دارد ، تنبيه سخت‌ترين و كم هزينه‌ترين و در عين حال هم بدترين واكنش موجود است

 

"خشونت" و "تنبيه" در خانواده گاهي تبلور ترس و دلهره است زيرا فرزنداني كه از كودكي فقط آموخته‌اند كه به همه درخواستهاي موجود پاسخ "آري" بدهند و اگر "نه" بگويند در معرض تنبيه قرار مي‌گيرند، در بزرگسالي احتمال آنكه هرگاه "نه" مي‌شنوند ،از ابزار خشونت استفاده كنند بيشتر است ، همانطور كه فرزندان خانواده‌هاي پدرسالار، غالبا يا خشونتگرا هستند و يا از افسردگي رنج مي‌برند

 

اگر مي‌خواهيم جهاني صلح آميز داشته باشيم بايد در قدم نخست، با روش هاي خشونت آميز در خانواده مبارزه كنيم ، زيرا امروزه متداولترين خشونت موجود در سطح جوامع انساني ، خشونت در خانواده است

 

پديده خشونت خانگي در كشور ما در قياس با پاره‌اي از كشورها كمتر رخ مي دهد اما به هر حال واقعيت تلخي است كه وجود دارد و عواملي نظير بي پناهي اعضاي آزار ديده ، ترس و شرم اعضاي خانواده در بيان آزار، كاستي هاي قانوني ، بي‌توجهي نهادهاي حمايتي و هزاران عامل ديگر در گسترش اين امر دخيل است.

اين امر ضروري به نظر مي‌رسد كه با يك عزم ملي ، علل گرايش به خشونت توسط كارشناسان بررسي شده و روشهاي درماني متناسب با آن به افكار عمومي ارائه شود

 

 

در اين خصوص يك فوق تخصص روانكاوي با بررسي علل روانشناختي گرايش به خشونت اظهار داشت: گاهي خشونت توسط فرهنگ ، تاييد و يا تشويق مي‌شود و حتي توسط خانواده به رسميت شناخته شده و يك رفتار نرمال تلقي مي‌شود

 

دكتر"تورج مرادي" افزود: روانكاوان معتقدند هنگامي كه نمي‌توانيم حرفمان را به كرسي بنشانيم توسط خشونت آن را اعمال مي‌كنيم و اين به معناي آن است كه كسي كه اقتدار دروني‌اش از بين رفته يا كم رنگ شده است ناچار است توسط خشونت خواسته‌اش را محقق كند

 

اين استاد دانشگاه خاطرنشان كرد: وقتي احترام به‌خود را ياد نگرفته‌ايم و از كودكي با احساس تحقير زندگي كرده‌ايم به ديگران نيز طبعا احترام نمي گذاريم و اين بي‌احترامي را بر فردي كه از خودمان ضعيف تر است مثل كودكمان اعمال مي‌كنيم.

وي ادامه داد: اين بي‌احترامي مثل يك عقده سركوفته‌ي حل نشده در درون فرد باقي مي‌ماند و هنگامي كه فرد توسط عوامل بيروني تحريك مي‌شود آن را به شكل پرخاشگري و خشونت بيرون مي‌ريزد

 

اين محقق با اشاره به اين كه وقتي انسان قادر نباشد بر محيط كنترل داشته باشد اين عدم كنترل را دليل ضعف و ناتواني خود تلقي مي‌كند گفت: در چنين شرايطي فرد بيمار فكر مي‌كند كه دوست داشتني نيست و غيرقابل احترام است و در چنين حالتي حتي احساس شرم نهفته در درون آدمي افزايش مي‌يابد

 

وي ادامه داد: در چنين شرايطي است كه تخليه كردن احساس شرم بوسيله كتك زدن و تحقير كردن كسي كه ما را خشمگين كرده‌است ،فوق‌العاده ارضاكننده و تخليه‌كننده است لذا اين تجربه به كرات تكرار مي‌شود

 

مرادي تصريح كرد: هنگامي كه كودك كتك مي‌خورد به تنها چيزي كه نمي انديشد كار اشتباهي است كه انجام داده است و اصلا به دليلي كه پدر و مادر به خاطر آن وي را كتك زده‌اند فكر نمي‌كند بلكه تنها چيزي كه كودك در آن شرايط به آن مي‌انديشد آن است كه مورد توهين و تحقير قرار گرفته‌است

 

وي خشونت اعمال شده توسط والدين را مهمترين عامل از بين رفتن اعتماد و صميميت در خانواده عنوان كرد

اين متخصص، اضطراب ، ترس از جدايي ، شب ادراري و وجود علائم روان تني را از جمله تاثيرات كوتاه مدت خشونت نسبت به كودكان دانست

 

وي تاكيد كرد:آن چه اهميت بيشتري دارد اثرات درازمدت خشونت بر كودك است ،اعتماد بنفس پايين و احساس شرم از مهمترين اين تاثيرات است و چنين كودكي در بزرگسالي تبديل به يك والد مهاجم، خشن و آزاردهنده شده و كودك خود را مورد آسيب قرار مي‌دهد

 

در همين راستا دكتر"علي نجفي توانا" متخصص جرم شناسي گفت: خشونت يك نوع پاسخ اعتراض‌آميز است كه فرد نسبت به فشارهاي دروني و بيروني كه به وي تحميل شده‌است ، مي‌دهد

 

وي افزود: فرد بوسيله اعمال خشونت ، واكنش قهرآميز خود را به عوامل ناخوشايندي كه وي را تحت فشار قرار داده‌اند، ارائه مي‌كند

 

اين استاد دانشگاه تصريح كرد: قربانيان خشونت نيز خودشان در اعمال خشونت نقش مهمي را ايفاء مي‌كنند زيرا سكوت بزه‌ديدگان در مقابل خشونت موجب بروز مجدد آن خواهد شد

 

وي افزود: اگر در خانواده، گفتمان منطق حاكم باشد مي‌توان بحرانهاي گوناگون را مديريت كرد اما هر جا كه ما روشهاي آموزشي، تربيتي ، علمي و ساز و كارهاي منطقي براي مهار اختلافات خانوادگي نداشته باشيم خشونت تنها راه چاره تلقي مي‌شود

 

نجفي‌توانا در خصوص شناخت علل اعمال خشونت در خانواده گفت: علل اجتماعي ، فرهنگي و رواني از جمله مهمترين علل ايجاد خشونت است ، مشاهده فيلمهاي سراسر خشونت به كودكانمان مي‌آموزد كه مي‌توان از طريق اعمال اين رفتار هاي خشونت‌آميز به مقصود رسيد.

 

وي بيان داشت: گاهي خشونت مي‌تواند علل رواني داشته باشد و نشانگر ترس و دلهره فرد از يك عامل بيروني باشد زيرا بسياري مواقع شخص به علت ترس و دلهره از يك عامل ديگر دست به خشونت مي‌زند

 

اين جرم شناس ، استرس ، دلواپسي ، نگراني و افسردگي را از نتايج اعمال خشونت عنوان كرد و افزود: هر چه درجه جامعه پذير شدن افراد بيشتر باشد به همان نسبت نيز نظم ، قانون پذيري و خشونت گريزي بيشتر مي‌شود.

وي يادآور شد: خشونت معمولا وقتي ميان افراد ابراز مي‌شود كه فرد تهديدي را احساس مي‌كند و در پاسخ به آن احساس تهديد ، رفتار پرخاشگرانه از خود بروز مي‌دهد

 

 

وي درپاسخ به‌اين سوال كه"چه خانواده‌هايي مستعد بروز رفتار پرخاشگرانه در كودك هستند؟" گفت: شيوع تعارض خانوادگي ، عدم صميميت مابين پدر و مادر ، زد و خورد ، خانواده از هم گسيخته ، طلاق و فرزنداني كه توسط تك والد نگهداري مي‌شوند ، مي‌توانند فضا را براي پرخاشگري كودكان فراهم كنند.

وي همچنين وجود پدر و مادراني كه دچار بيماري بوده و يا به‌مصرف مواد مخدر يا الكل مبتلا هستند و يا مشكلات شخصيتي دارند را از جمله عوامل ايجاد رفتار پرخاشگرانه در كودك عنوان كرد

 

نجفي توانا به اين نكته اشاره كرد كه كودك بيشترين آموزه‌هاي خود را نه از طريق توصيه‌هاي كلامي بلكه از طريق مشاهداتش بدست مي‌آورد و الگو مي گيرد

اين جرم شناس افزود: كودك از والدينش مي‌آموزد كه چگونه رفتار كند، پدر و مادري كه خودشان درگير پرخاشگري كلامي هستند به كودكشان اين پيام را منتقل مي‌كنند كه" اگر كسي كاري انجام داد كه خوشايند تو نبود مي‌تواني بر سر او داد زده يا به او ضربه بزني !"

وي در پايان يادآور شد: ما معمولا كودكمان را وقتي تنبيه مي‌كنيم كه كاري مخالف ميل ما انجام داده است ، ما از كار او خوشحال نيستيم و به او اين پيام را مي‌دهيم كه اگر از كسي خوشحال نبودي مي‌تواني او را بزني و كودك پيام ما را دريافت كرده و تقليد مي‌كند

 

منبع : سایت کودک

 

admin بازدید : 160 شنبه 07 تیر 1393 نظرات (0)

 دوست دارید زودتر از همه بچه‌ها بایستد، بخندد و راه برود. دوست دارید شما را زودتر از هرکسی بشناسد و هرچه را که می‌گویید انجام دهد. شما هم مثل بسیاری از مادر‌ها، آنقدر از حضور این قدم نو رسیده هیجان‌زده‌اید که نمی‌توانید برای بزرگ شدن و توانا شدنش صبر کنید. اما چه بخواهید و چه نخواهید، فرزند‌تان در هر ماه از زندگی‌اش، مهارت تازه‌ای را یاد می‌گیرد و هیجان شما، نمی‌تواند او را یک‌شبه از این راه چند ماهه و چند ساله عبور دهد.

اگر می‌خواهید بدانید که نوزادتان تا چه اندازه طبیعی است و در چه دوره‌ای چه مهارتی را باید کسب کند، در ادامه این مطلب با ما باشید؛ اما فراموش نکنید که برخی از بچه‌ها، کمی زودتر یا کمی دیرتر این ویژگی‌ها را به دست می‌آورند. پس بدون زدن هیچ مهری روی کودک‌تان، تنها منتظر رشدش باشید و در صورت تاخیر چشمگیر، با یک متخصص مشورت کنید.
من را می‌بیند؟
درست است که نوزاد شما در هفته اول توانایی کامل برای دیدن را ندارد و تا حدودی نابینا تلقی می‌شود، اما او حتی از آن زمان هم می‌تواند مادرش را بشناسد. محققان می‌گویند حتي نوزادان 4 روزه، نسبت به افراد غريبه و ناآشنا زمان بيشتري را به مادرشان خيره مي شوند. در هفته‌های اول تولد اشيايي كه 20تا 30 سانتي‌متر از صورت او دورترند، براي کودک تار و مبهم به نظر می‌رسند و توانایی تشخیص آنها برایش آسان نیست.

پس اگر می‌خواهید با نوزاد کوچک‌تان گپ بزنید، بهتر است صورت‌تان را نزدیک ببرید و به چشم‌هایش نگاه كنيد. نوزادان 3 يا 4 ماهه می‌توانند چشمهای‌شان را به اين سو و آن سو بچرخانند و حرکت اشیا را دنبال کنند. آنها فاصله دور‌تری را می‌بینند و به رنگ‌ها هم واکنش نشان می‌دهند. در 3 ماه اول، فرزند شما قبل از هر چيز «حركت» را مي‌بيند و در هفته‌های اول می‌تواند خنده و اخم مادرش را هم درک کند.

او در این زمان تماس‌های چشمی منظمی را برقرار می‌کند و با نگاهش منتظر دیدن واکنش شما می‌ماند. اگر در 4  تا 6 ماهگي‌اش اسباب بازی را به طرفش بگیرید، احتمالا می‌تواند آگاهانه دستش را برای گرفتن آن دراز کند اما در حدود 8 تا 12 ماهگي، نوزاد درک کافی از عمق ندارد و نمی‌تواند اختلاف سطح پله‌ها با پایین را درک کند. پس با این توجیه که بینایی‌اش کامل شده، او را روی بلندی نگذارید. اما بینایی فرزند شما در یک سالگی آنقدر تقویت شده که به کتاب‌های مصور هم واکنش نشان می‌دهد.
صدایم را می‌شنود؟
حتی در ماه اول تولد، فرزند شما می‌تواند صدای پدر و مادرش را بشناسد. از 6 ماهگى فرزند شما به شکل بارز‌تری به سمت منبع صدا بر می‌گردد و در پاسخ به سروصداهای بلند و ناگهانی ازجا مى‌پرد. فرزند شما در این سن صحبت‌های‌تان را درک می‌کند و در زمان حرف زدن به چهره شما خیره می‌شود.

  رشد کودک,مراحل رشد کودک,حس بینایی

او از این زمان می‌تواند ارتباط بهتری را با شما برقرار کند و برای نشان دادن این موضوع در پاسخ به لبخند يا خنده شما او نيز لبخند زده يا می‌خندد و از صدای سرفه يا صداهای مختلف تقليد می‌کند. در 9 ماهگی کودک نسبت به نام خودش واکنش نشان می‌دهد و در عین شنیدن می‌تواند کلمات را درک کند و درک بهتر شنوایی کودک در یک ‌سالگی باعث می‌شود از دستورات شما پیروی کند.

 مزه شیر را می‌فهمد؟
حتما برای‌تان جالب است که چرا بعضی از کودکان، به محض خوردن شیر خشک دیگر شیر مادرشان را قبول نمی‌کنند. حس چشایی متهم اصلی این اتفاق است. این حس از همان هفته یازدهم بارداری‌تان در فرزند شما رشد می‌کند و بعد از تولد هم همان‌طور که شما طعم‌ها را می‌شناسید، او به مزه‌های مختلف واکنش نشان می‌دهد. نوزادها عاشق طعم شیرین هستند و میلی به خوردن چیز‌هایی که ترش یا تلخ باشند ندارند. به همین دلیل اگر شیر خشک را امتحان کنند، ترجیح می‌دهند به جای هر خوراک دیگری، این نوشیدنی شیرین را بنوشند.
بوی مرا می‌شناسد؟
حس بویایی هم از آن حواسی است که با کودک متولد می‌شود. او از همان لحظه‌ای که نفس کشیدن را آغاز می‌کند، بوهای مختلف را می‌شناسد و به بوی خوب و بد واکنش نشان می‌دهد. یکی از نشانه‌هایی که نوزادان با کمک آن مادرشان را می‌شناسند، همین بوست. از نظر یک نوزاد بوی مادرش بهترین بوی دنیاست و از 6 روزگی موفق به درک آن می‌شود.

پس در همان دوره نوزادی، هر زمان که فرزند‌تان بی‌تابی کرد او را در آغوش بگیرید یا تکه‌ای از لباس‌تان را در کنارش بگذارید تا با بویش آرام شود. وجود حس بویایی در نوزادان، می‌تواند حال و هوای‌شان را هم وابسته به بویی کند که به شامه آن‌ها می‌رسد. شاید تعجب کنید اما یک بوی خوشایند می‌تواند آن‌ها را در همان ماه‌های اول هم آرام کند و یک بوی ناخوشایند می‌تواند اشک‌شان را در بیاورد.
می‌فهمد که نوازشش می‌کنم؟
برای آرام کردن نوزادتان او را نوازش کنید و مراقب باشید تا اشیا زبر در کنارش نباشند چون حس لامسه، اولین حسی است که در او رشد می‌کند. فرزند شما از همان آغاز تولد، از به تن کردن یک لباس نرم خوشحال می‌شود و با نوازش‌های شما آرام می‌شود. وجود حس لامسه در نوزادان باعث می‌شود از همان ابتدا، متوجه گرمی یا سردی اشیایی که لمس می‌کنند بشوند و نسبت به جنس آن‌ها هم واکنش بدهند. شاید به همین دلیل باشد که آنها از در دست گرفتن بعضی اسباب‌بازی‌ها لذت بیشتری می‌برند و تمایلی به بازی با بعضی‌های دیگر را ندارند.

منبع:shahrzadpress.com

 

admin بازدید : 215 شنبه 07 تیر 1393 نظرات (0)

بازی کردن حق بچه هاست. فرزندان شما اگر یک حق مسلم در انتخاب داشته باشند، آن انتخاب بازی کردن در هر موقعیتی است.
بازی کردن حق بچه هاست. فرزندان شما اگر یک حق مسلم در انتخاب داشته باشند، آن انتخاب بازی کردن در هر موقعیتی است. شما نمی توانید بچه شاد و موفق و توانایی داشته باشید بدون آنکه فرزندتان اهل بازی باشد. بازی کمک می کند بچه ها خودشان را پیدا کنند، روابط اجتماعی را یاد بگیرند، مهارت های فیزیکی پیدا کنند و قواعد طبیعت، ریاضی و تفکر را یاد بگیرند.


با این حال بازی در هر سنی اقتضائات خاص خودش را دارد. در بازی باید سن کودک را به یاد داشته باشیم. او قرار نیست همه چیز را به‌طور کامل و صحیح انجام دهد. کودک باید اشتباه کند، شکست بخورد، ببازد و گاهی از دوستانش عقب بیفتد تا قاعده موفقیت و توانمندی را یاد بگیرد. بنابراین از خط‌دادن بیش از حد به کودک، به گونه‌ای که کنترل بازی در دست شما قرار بگیرد، خودداری کنید. از طرف دیگر اسباب‌بازی‌های گرانقیمت، خلاقیت کودک را افزایش نمی‌دهد. کودک هرگز به قیمت یک اسباب‌بازی نگاه نمی‌کند. حتی ممکن است جذابیت بازی‌کردن با یک تکه چوب برای او بسیار بیشتر از اسباب‌بازی گرانقیمت و ارزشمندی باشد که شما خریده‌اید.


در خرید پیش از هر کاری به ایمنی اسباب‌بازی و سپس عملکرد آن دقت کنید. نکته بعدی این است که مهم‌تر از هر چیز برای کودک، بازی کردن با بزرگ‌تر‌هاست. فرزندتان را برای بازی کردن به مهدکودک و بازی های کامیپوتری و شهربازی نسپارید. برای او وقت بگذارید حتی به اندازه یک ساعت در روز. فقط در اختیار او باشید و با او بازی های پرتحرک و خلاقانه داشته باشید. یک ساعت در روز همسن بچه ها شدن هیچ خدشه ای به جایگاه پدر و مادری شما یا اوقات فردی یا وجهه اجتماعی تان وارد نمی کند!

منبع:aftabir.com

 

admin بازدید : 196 شنبه 07 تیر 1393 نظرات (0)

چرا دبستانی ها دوست ندارند بخوابند
شاید شما نیز همچون دیگر والدین با این سناریو کاملا آشنا باشید:  کودک مدرسه ای خود را ساعت 9 به رختخواب روانه می کنید، او را می بوسید و برایش آرزو می کنید خواب های خوب ببیند. روز طولانی و خسته کننده ای داشته اید و هنوز هم ظرف های شام روی میز هستند و باید آنها را جمع کنید و بشویید و خستگی خود را نمی توانید به این زودی ها در کنید. اما به جای انجام این کارها و سپس نشستن در کنار همسر و کمی وقت گذاشتن برای او، باید مدام بین اتاق کودک خود در رفت و آمد باشید و با او کلنجار بروید تا بلکه بخوابد. او پس از سه ساعت نق زدن، بهانه گرفتن و سروصدا کردن، بالاخره می خوابد. اما شما را از کار و زندگی انداخته و فرصتی برای هیچ کاری نگذاشته است.
وقت خواب کودکان دبستانی یکی از بزرگ ترین مشکلات والدین است. جسم او در حال رشد و زمان بندی بدنش پیچیده تر از پیش است و به استراحت زیادی نیز نیاز دارد. متاسفانه، کودکان در این سن دچار تشویش و نگرانی هستند. کودکان دبستانی نیز همچون بزرگسالان وقتی به رختخواب می روند کلی فکر و نگرانی دارند که می خواهند موقع خواب به آنها رسیدگی کنند. مثلا نگران این هستند که فردا در مدرسه چه اتفاقی می افتد؟ یا نمره امتحان هفته پیش او چه خواهد شد؟ و نگرانی های مشابه این.
چگونه می توانید خواب کودک مدرسه ای خود را منظم کنید؟
• زمانی را به صحبت با کودک در مورد اتفاق های روز او اختصاص دهید
شاید کودک شما نمی خوابد تا در مورد مشکلات و اتفاق هایی که در طول روز برای او رخ داده است با شما صحبت کند. حتی اگر مشغله بسیاری هم دارید باید پیش از خواب کودک زمانی را به او اختصاص دهید و صحبت هایش را بشنوید. این مساله در رفتارهای اجتماعی آینده کودک نیز تاثیر بسیاری دارد. شاید متوجه شوید وقتی کودکتان همه حرف هایش را به شما می گوید، سبک می شود و بسیار راحت و به موقع می خوابد.
• زمان خواب مشخصی تعیین کنید
با کودک خود در مورد ساعت خواب، دستشویی رفتن، مسواک زدن، نوشیدن یک لیوان آب یا شیر پیش از خواب یک قرارداد کتبی بنویسید و امضا کنید. برای این کارها زمان مشخصی تعیین کنید و این مساله را هر شب به او یادآوری کنید تا عادت کند. حواستان باشد که او وقت تلف نکند و با انجام کارهایی که خارج از برنامه است، زمان را طولانی تر از آنچه در قرارداد ثبت شده است، انجام ندهد. مثلا، قرار نیست داستان مورد علاقه او را دوبار برایش بخوانید یا بیشتر از یک یا دو لیوان آب بنوشد.
• او را تشویق کنید
هنگامی که کودک در زمان مقرر به رختخواب می رود، بزرگ ترین لطف را در حق شما انجام می دهد. بنابراین، برای این لطف به او پاداش بدهید. تقویمی تهیه کنید و آن تاریخ را علامت بزنید و برای این کار خوب به او یک جایزه کوچک بدهید؛ مثلا 15 دقیقه بیشتر بتواند تلویزیون تماشا کند. یا با دوست و همکلاس خود تلفنی صحبت کند. پس از یک هفته برنامه دقیق خواب، او را با پاداشی ویژه غافلگیر کنید. به طور مثال، خریدن یک کتاب جدید یا بیرون رفتن او با دوستانش.  
می توانید یک سیستم داد و ستد هم راه بیندازید. به طور مثال، وقتی درست و به موقع خوابید آن روز را مثبت علامت بزنید و وقتی دیر یا بد خوابید منفی علامت بزنید. هرچه علامت های مثبت بیشتر باشند او زمان بیشتر برای بازی با دوستان، کامپیوتر یا انجام کارهای مورد علاقه خود به دست خواهد آورد. به این ترتیب، برای به دست آوردن این موقعیت های خوب، سعی می کند شب ها در زمان تعیین شده بخوابد.

  خواب کودک,مشکلات خواب کودک

 

 • پیشنهاد دادن
ممانعت از رفتن به رختخواب یکی از روش هایی است کودک به واسطه آن خودنمایی می کند و اگر این مساله ادامه پیدا کند احتمالا جسور و بی محابا می شود که چندان خوب نیست. به همین دلیل، به او اجازه دهید بین پیشنهادهای شما یکی را انتخاب کند. به طور مثال، از او بپرسید آیا دوست دارد پیش از خواب مجله مورد علاقه خود را مطالعه یا یک قسمت از هری پاتر را تماشا کند. ابته باید مراقب باشید پیشنهادهایی به او بدهید که مزاحم شما نباشد. مثلا اگر از او بپرسید که آیا دوست دارد اکنون به رختخواب برود، مسلما پاسخ او نه خواهد بود. پس در ارائه پیشنهاد و پرسش های خود نهایت دقت را داشته باشید.
• آرام اما جدی باشید
حتی وقتی کودک گریه و التماس می کند که زمان خواب او را عقب بیندازید، از حرف خود کوتاه نیایید. اگر از این نق زدن ها خسته می شوید نیز با او دعوا نکنید. خیلی آرام و خونسرد رفتار کنید و همچنان روی حرف خود اصرار داشته باشید. اگر او از شما بخواهد که فقط 5 دقیقه بیشتر بیدار بماند و شما هم قبول کنید مطمئن باشید شب های آینده نیز همین برنامه را خواهید داشت.
• محدود کردن تماشای تلویزیون
کودکانی که بعدازظهرها زیاد تلویزیون تماشا می کنند، شب ها سخت تر می توانند بخوابند. خیلی عجیب نیست کودکی که در اتاق خود تلویزیون دارد تصور کند هر لحظه که خواست می تواند برنامه های موردنظر خود را تماشا کند. برخی از برنامه های کودک سرشار از خشونت هستند و به جای آرام کردن کودک، باعث می شود تا او انرژی دوبرابر پیدا کند. بنابراین، باید شب ها در محدوده زمانی خواب کودک، او را از تماشای تلویزیون محروم کنید.
• قدم قدم پیش بروید
نباید انتظار داشته باشید کودک بلافاصله همه آموزش های شما را بیاموزد و بر اساس آن رفتار کند و شب ها به موقع مسواک بزند و بخوابد. باید صبور باشید و مرحله به مرحله پیش بروید. به طور مثال، اگر کودک مدرسه ای شما عادت دارد در تخت شما بخوابد، نخستین قدم این است که او را عادت دهید سرجای خودش بخوابد. مرحله دوم این است که عادتش دهید شب ها شما را بیدار نکند یا نیمه های شب دوباره سراغ شما نیاید.
• حل مشکل
سعی کنید متوجه شوید چرا کودک شما دوست ندارد شب ها آرام سرش را روی بالش بگذارد و بخوابد؟ به نگرانی های او توجه و تشویش هایش را برطرف کنید. در مورد خواب او از خود سوال هایی بپرسید: به طور مثال، آیا خسته است؟ آیا می ترسد؟ آیا اتاق زیادی ساکت و تاریک است؟ و ... . به طور مثال می توانید به او اجازه دهید با صدای کم موسیقی گوش کند. یا حرف ها و نظرهای خود او را در مورد خواب بپرسید.
همچنین باید مطمئن شوید که کودک در طول روز به اندازه کافی تحرک داشته و هوای تازه تنفس کرده است.
منبع:bartarinha.ir

 

admin بازدید : 216 شنبه 07 تیر 1393 نظرات (0)

مادران در مقايسه با پدران ، سهم بيشتري را در اجتماعی کردن کودکان‌شان دارند
توانایی برقراري ارتباط و حضور در فعالیت‌های جمعی شاید واضح‌ترین و مشخص‌ترین مصداق برای تشخیص میزان اجتماعی بودن هر فردی باشد. موضوعی که زندگی فردی و اجتماعی همه انسان‌ها را تحت تاثير قرار می‌دهد. این درحالی است که در همه فرهنگ‌ها خانواده، عامل اصلی اجتماعی شدن فرزندان در دوران طفولیت است البته در مراحل بعدی زندگی فرد عوامل دیگری مانند مدرسه، رسانه‌ها و گروه همسالان در این امر دخیل هستند، با این وجود نمی‌توان سهم خانواده را در این امر نادیده گرفت.

مصداق بارز آن مشکلاتی است که جوامع مدرن به دلیل کاهش نقش خانواده‌ها در روند اجتماعی شدن فرزندان با آن مواجه هستند. مواردی چون بی‌توجهی به معیارها، ارزش‌ها و هنجارهای خانواده و حتی جامعه، تبعیت از گروه دوستان و کاربرد خرده‌فرهنگ‌های گروه‌های دوستی که با هنجارهای اجتماعی در تضاد است. در اینجا ذکر مثالی علمی‌ خالی از لطف نیست؛ «جنی» یکی از نمونه‌هایی است که گویای نقش والدین در اجتماعی کردن کودکان است.

این دختر کالیفرنیایی از زمانی که حدود یک سال و نیم داشت تا 13 سالگی در اتاقی حبس شده بود. پدر، جنی را که از هنگام تولد نقصی در مفصل ران خود داشت دائم کتک می‌زد و از حدود 20 ماهگی او را در اتاقی با پرده‌های کشیده و دربسته رها کرده بود. او در طول 11سالی که در اتاق ماند سایر اعضای خانواده را تنها هنگامی ‌که برای غذا دادن به او می‌آمدند می‌دید.

هنگامی‌ که در سال 1970 مادرش از خانه گریخت و جنی را با خود برد وی را به بخش نوتوانی یک بیمارستان سپرد. اگرچه در طول هفت سال آموزش‌هایی به وی داده شد تا بتواند مانند انسان راه برود، تا حدی سخن بگوید و رفتار متعادلی داشته باشد اما هرگز رفتار او از یک کودک سه یا چهار ساله فراتر نرفت. این در حالی بود که آزمایش‌ها نشان داد که جنی نه از نظر ذهنی عقب مانده بود و نه دچار هیچ گونه نقص مادر‌زادی دیگری بود. بنابراین برای پیشگیری از بروز مشکلاتی که دامنه آن همه عمر کودک ما را در بر می‌گیرد باید تدبیری اندیشید. توصیه‌هایی که می‌تواند به ما کمک کند تا فرزندی اجتماعی داشته باشیم.

  باید به خاطر داشته باشیم که کودک ما مانند همه افراد دوست دارد در خانه و محيط‌های ديگر، خود را عضوی فعال و موثر احساس کند. اینکه همه کارها را مادر و پدر انجام دهند به تدریج این حس را به او القا می‌کند که سربار است و باید گوشه‌ای بنشیند.

 چنین حالتی به تدریج توانایی او را در برقرار کردن ارتباط با دیگران و حضور در فعالیت‌های جمعی کاهش می‌دهد بنابراین باید از شرکت دادن او در فعالیت‌های خانوادگی آغاز کنیم و نقش و مسئولیتی به او بدهیم تا از اين طريق احساس شخصيت کند، برای حاضر شدن در گروه‌ها نیز آماده شود، علاوه بر این، این کار وی را متعهد و مسئولیت‌پذیر بار خواهد آورد.

 نکته دیگری که به شما در حل این مشکل کمک می‌کند، این است که اگر می‌خواهید کودکی اجتماعی داشته باشید، باید عادت‌های اجتماعی فرزندتان را تقویت کنید. پس از شرکت دادن وی در فعالیت‌های خانوادگی در محیط خانه نوبت به گام دوم می‌رسد، باید به سراغ اجتماعات کوچک بروید. برای شروع، معرفی یک دوست جدید هم سن و سال به عنوان همبازی به فرزندتان کافی است.

می‌توانید این دوست را به خانه دعوت کنید. این کار دو حسن دارد؛ اینکه بر نحوه مراودات آنها نظارت کامل داريد و از سوی دیگر تعداد پديده‌های جدیدی که فرزندتان با آن روبه‌رو می‌شود، کم است و به عبارتی شما قدم به قدم پیش رفته اید.

  ارتباط اجتماعي,آموزش ارتباط اجتماعي به کودکان

  گام سوم، این است که دایره مراودات او را وسیع‌تر کنید. پس این بار فرزندتان را به خانه دوستش بفرستید. با توجه به اینکه شما شناخت کاملی از دوست او و خانواده اش دارید این کار مشکلی را ایجاد نخواهد کرد. پس با خیال راحت وی را از دایره ارتباطات در خانه خارج و به سمت اجتماع هدایت کنید.

 حال که فرزند شما توانسته با خوبی در خانه مسئولیت‌هایی را در حد توان خود انجام دهد، دوستی داشته باشد و گاهی اوقات به خانه او نیز برود، باید برای ورود به اجتماعات بزرگ‌تر او را آماده کنید، برای این کار عضو جدیدی را وارد گروه دونفره دوستی‌اش کنید. سپس از والدین این کودک هم بخواهید تا اجازه دهند بچه‌ها به نوبت در خانه یکدیگر با هم بازی کنند. توجه داشته باشید به این ترتیب دایره دوستان فرزندتان وسعت می‌گیرد و گروه دوستی او بزرگ‌تر می‌شود.

  در این مرحله نوبت به حاضر شدن فرزندتان در جمع‌های بزرگ‌تر مي‌رسد. می‌توانید او را در یک کلاس ثبت‌نام کنید، توجه داشته باشید که براي این کار فعالیتی را انتخاب کنید که او به آن علاقه‌مند باشد. می‌توانید با والدین دوستان فرزندتان هم مشورت کنید تا اگر آنها هم مایل باشند، کودک خود را ثبت‌نام کنند، شاید اینگونه علاقه دختر یا پسر خود را برای حضور در چنین برنامه‌هایی افزایش دهید.

* تا اینجا موفق عمل کرده‌اید، اما یادتان باشد، کودکان و نوجوانان نيز مانند افراد بزر‌گسال خانواده دوست دارند در امور مربوط به آنها طرف مشورت شما باشند تا بتوانند نظرشان را نیز بگویند. از سوی دیگر حضور در تصمیمات خانوادگی و نظر‌خواهی از آنها می‌توانند به اعتماد به نفس‌شان بیفزاید زیرا این شاخصه مهم‌ترین اصل در حضور او در جامعه و داشتن ارتباط موفق و اصولی با سایر افراد است. اگر نظر فرزندتان درست و منطقی بود، از او تشکر کنید و بگویید «چقدر خوب گفتی، آفرین» با این کار او مهارت ابراز نظر در جمع را پیدا می‌کند. اگر هم گفته وی قابل قبول نبود، با ملاطفت و به آرامی ‌او را متقاعد کنید و دلایل خود را برای او توضیح دهید.

 تحقیقات انجام شده نشان می‌دهد؛ مادر بیشترین تاثیر را در اجتماعی کردن کودک دارد تا به آنجا که می‌توان گفت نقش وی در این زمینه 90درصد است اما تاثیرگذاری پدر در این زمینه بسیار کمتر است. شاید دلیل آن حضور بیشتر مادر در کنار کودک و احساس وابستگی باشد که افراد در این گروه سنی خود به مادرانشان دارند. در واقع پدران و مادران نخستین مدل رفتاری برای کودکان خود هستند. نا‌توانی آنها در برقراری مراودات اجتماعی می‌تواند نتیجه نا‌مطلوبی را در شکل‌گیری این توانمندی در کودک داشته باشد.

  فراموش نکنید، این روزها مشغله زیاد بزرگسالان خانواده بیشترین آسیب را بر روند صحیح اجتماعی شدن کودکان دارد. این امر که خود معلول تغییر در نوع نیازهای افراد به تبع صنعتی شدن جوامع است منجر به بروز مشکلات و معضل‌هایی چون فرار از خانه، اعتیاد به مواد مخدر و افزایش میزان جرم شده است. پس در میان همه مشغله‌های خود زمانی را به فرزند یا فرزندان‌تان اختصاص دهید. با او صحبت کنید و به اتفاق هم برای تفریح به خارج از خانه بروید.

توجه داشته باشید که اگر چه افراد و نهادهايي مانند والدين، خواهر و برادران، دوستان، مدرسه، رسانه‌های جمعی و به ویژه تلويزيون و امروزه کانال‌های ماهواره‌ای، سی‌دی‌های فیلم و بازی نقش موثری در فرآيند اجتماعی شدن فرد دارند و از طرق مختلف در كودك تاثير مي‌گذارد اما با توجه به اینکه خانواده، مهم‌ترين بخش از محيط كودك است قوي‌ترين عامل اجتماعي كردن كودكان تلقي مي‌شود و نقش کلیدی در شكل دادن به شخصيت، خصوصيات و انگيزه‌های افراد دارد، پس اگر قدم نخست را در خانه به درستی بردارید، نگرانی‌هایتان در این زمینه کم و کمتر خواهد شد.

منبع:7sobh.blogfa.com

 

admin بازدید : 163 جمعه 06 تیر 1393 نظرات (0)

 بعضی از جمله‌هایی که در مواجهه با کودکان از آنها استفاده می‌کنید، همان‌هایی هستند که خودتان هم در کودکی آنها را بارها شنیده‌اید و اتفاقا همیشه هم ناراحت و آزرده شده‌اید. گاهی وقت‌ها رفتار فرزندتان را مورد انتقاد قرار می‌دهید در حالی که او مطابق سنش رفتار می‌کند و احساساتش را بروز می‌دهد، پس بهتر است از احساسات کودک‌تان بیشتر بدانید و بعضی چیزها را هیچ‌وقت به فرزند دلبند‌تان نگویید.

 

«می‌ذارمت و می‌رم!»
گفتن این جمله بعد از یک روز سخت و خسته‌کننده که فرزندتان مدام جلوی این مغازه و آن اسباب‌بازی فروشی می‌ایستد و بهانه خرید می‌گیرد قابل درک است، چون کودک شما در شرایط مناسبی قرار ندارد در این مواقع به دليل رفتاری که بروز داده تنها احساس ناامنی و طردشدگی می‌کند. با به وجود آمدن احساس ناامنی بعد از آن ترس هم ممکن است سراغش بیاید، بنابراین هیچ وقت بچه را از رها کردنش نترسانید. وقتی کنار خیابان شما را معطل‌ می‌کند، بگویید «یا با من بیا یا دستت رو می‌گیرم و با خودم می‌برم.»

«چرا نمی‌تونی شبیه... باشی؟!»
این کاملا واضح است که کوچولوی شما نمی‌تواند شبیه هیچ‌کس دیگری باشد. هیچ کدام از ما نمی‌توانیم. می‌توانیم؟! کم ارزش کردن فرزندتان به او کمک نمی‌کند تا احساس بهتری داشته باشد. با مقایسه کردن کوچولوی‌تان با یک کودک دیگر او احساس می‌کند در مرتبه پایین‌تری قرار گرفته و این راه مناسبی برای مجبور کردن او به انجام فعالیتی خاص نیست. وقتی کودک‌ خودش را پایین‌تر از دیگری حس کند روحیه‌اش را می‌بازد بنابراین باید نقاط قوت و ضعف کودک‌تان را بپذیرید.

«تو واسه من مهم‌نیستی»
شما می‌دانید معنی این جمله چیست. اتفاقا شما اهمیت می‌دهید به همین دلیل است که ناراحت هستید. خب، پس چرا این را می‌گویید و باعث می‌شوید هر دوی شما احساس ناراحتی کنید؟! این نوع از ابراز بی‌توجهی می‌تواند تبدیل به عادت شود. خب، حتما می‌دانید که مهم‌ترین الگوی بچه‌ها پدر و مادر هستند و این رفتارها را الگو‌برداری می‌کنند.

«نمی‌فهمی چی می‌گم؟»
این واضح است که او نتوانسته منظور شما را درک کند بنابراین چرا باید وانمود کند که می‌فهمد؟! حتی بارها تکرار این عبارت هم کمکی به فهمیدن او نمی‌کند و تنها او را تحقیر کرده و شما را بیشتر عصبانی می‌کند. دوباره شروع کنید و این بار سعی کنید بهتر و ساده‌تر توضیح دهید.

«بگو ببخشید!»
در این موقع کودک شما نمی‌فهمد که چرا باید عذرخواهی کند. با این حال ممکن است این کار را بکند. این مهم است که عذرخواهی را به او یاد دهید اما مهم‌تر از آن این است که او بیاموزد چرا باید عذرخواهی کند. به این ترتیب او هم متوجه کارهای اشتباه خود می‌شود و هم راه‌حل جبران آن را می‌آموزد.

منبع:bartarinha.ir

 

 

 

admin بازدید : 135 جمعه 06 تیر 1393 نظرات (0)

کودکانی هستند که به قول معروف از خودشان گنده تر صحبت می کنند، آیا این نشانه باهوش بودن کودک است ؟

 

شاید در خانواده اقوام و آشنایانتان کودکانی را دیده باشید که در تصمیم‌گیری‌های پدر و مادر خود مشارکت می‌کنند یا به قول معروف گنده‌تر از خودشان حرف می‌زنند و رفتار می‌کنند،به نظر شما این نشانه باهوش بودن کودک است یا نوعی بلوغ زودرس است؟ممکن است تصور کنید چنین کودکی نابغه است!اصولا خوب است بچه‌ها بیشتر از سن‌شان بفهمند یا خیر؟

 

خانم دکتر پروین ناظری در این رابطه توضیح می دهند...

 

آیا تا به حال پدر و مادری به شما مراجعه کرده‌اند که بگویند فرزند ما بیشتر از سنش می‌فهمد و راه‌حلی از شما بخواهند؟

البته به این صورت نه! چون مردم فکر می‌کنند رفتار کردن و صحبت کردن کودک مثل بزرگسالان،نشانه هوش و نبوغ اوست اما بسیاری از افراد می‌گویند کودک‌شان سوالی یا سوالاتی می‌پرسد که یا جوابش را نمی‌دانند یا نمی‌توانند با توجه به سنش،توضیح درستی به او بدهند.مثلا سوال‌هایی در زمینه زندگی زناشویی یا موضوعات اقتصادی و اجتماعی می‌پرسند که توضیح آن نیاز به دانستن خیلی موارد دیگر دارد.

 

به نظر شما خوب است که کودکی سوالات بزرگ‌تر از سن خودش بپرسد یا بیشتر از سنش بفهمد یا رفتار کند؟

بستگی به عوامل زیادی دارد.گاهی اوقات پدر و مادر اطلاعات زیادی در اختیار فرزندان خود می‌گذارند که یا این اطلاعات،ضروری است که موجب رشد و تکامل بیشتر آنان می‌شود و یا اطلاعات غیرضروری به آنان می‌دهند.مثلا پای اینترنت و تلویزیون و فیلم‌های ویدیویی خانگی می‌نشینند و هر چه که پخش می‌شود،می‌بینند.

 

روزی با یک کارشناس سلامت و رسانه گفتگو می‌کردم که می‌گفت این اطلاعات غیرضروری موجب بلوغ زودرس می‌شود. درست است؟

وقتی اطلاعات غیرضروری زیاد به بچه‌ها داده شود موجب بلوغ زودرس می‌شود و گاهی باعث صحبت کردن در حد بزرگ‌تر از خود می‌شود.این باعث می‌شود که کودکان از سنین خود جدا شوند و بزرگسالان آنها را نمی‌پذیرند.اطلاعاتی که پدر و مادر به فرزندان می‌دهند باید ضروری باشد،یعنی برای رشد و تکامل آنان صرف شود نه اینکه بیشتر از نیازشان چیزی بدانند.

 

آیا کودکانی که بزرگ‌تر از سن‌شان صحبت می‌کنند،باهوش‌تر از بقیه‌اند؟

لزوما این طور نیست.در حقیقت شرایط زمان و مکان ایجاب می‌کند که آنان این‌طور شوند.به عبارت دیگر، حرف زدن والدین و امکاناتی که در اختیار دارند و معاشرت‌های اجتماعی‌شان باعث می‌شود که این افراد طرز صحبت کردن‌شان مانند آدم بزرگ‌ها شود.گاهی ممکن است حتی مفهوم و مکان مورد نیاز کلماتی را که ادا می‌کنند،ندانند بنابراین نمی‌توان گفت که حتما باهوش‌اند اما باید بدانیم که پدر و مادرانی که فرزندی این چنینی دارند،امکانات بیشتری نیز در اختیارشان قرار می‌دهند.در حقیقت،تصور می‌کنند که فرزندشان باهوش است و از همه چیز خود می‌گذرند و برای او مایه می‌گذارند.مسلما امکانات بیشتر موجب افزایش اطلاعات می‌شود و اطلاعات بیشتر نیز توانایی انسان را در بهره‌گیری از عوامل و امکانات اجتماعی و محیطی بیشتر می‌کند و طبیعتا راه را برای موفقیت بیشتر باز می‌کند.

 

عوارضی هم دارد این رفتار بزرگ ‌‌منشانه کودکان؟

اگر کودکی به همین منوال به رشد شخصیتی خود ادامه دهد شاید در کوتاه‌ مدت مدیریت روابط خود را با دیگر کودکان به عهده بگیرد اما در طولانی‌مدت و در بزرگسالی،به علت اینکه برزگ‌تر از سن‌شان فکر می‌کنند و حرف می‌زنند،عملا هم‌سالان خود را نمی‌پذیرند چون در معاشرت با آنان خسته می‌شوند و رابطه‌شان را کسل‌کننده می‌پندارند.از طرفی به علت محدوده سنی که در آن قرار دارند،از سوی افراد بزرگ تر از خود طرد می‌شوند و مورد پذیرش قرار نمی‌گیرند.به همین علت معمولا تنها می‌مانند و این خود عاملی است برای افسردگی و مشکلات دیگر و آنان به این نتیجه می‌رسند که دیگران آنها را درک نمی‌کنند.

 

پس شما کار والدینی را که کودکشان را مجبور می‌کنند مثل بزرگترها لباس بپوشد و مثل آنها حرف بزند و رفتار کند،رد می‌کنید؟

بله رد می کنم .پدر و مادر وظیفه دارند به فرزندان خود گوشزد کنند که در محدوده سنی خود گام بردارند.در حقیقت والدین این کودکان مهم‌ترین و بزرگ‌ترین عامل موثر در هدایت رشد شخصیتی آنان هستند.می‌توانند نه با حذف اطلاعات و امکانات بلکه با جهت‌دهی آنها و با تشویق و نهی به موقع رفتارهای خاص کودکان، آنها را در مسیر رشد طبیعی قرار دهند.البته بعضی نابغه‌اند، یعنی مثلا در 9 سالگی کتاب‌های حقوقی را تمام می‌کنند.این ژنتیک است اما آن را که بیش از سن خود فکر و صحبت می‌کند،باید به سمت رشد متعادل و طبیعی هدایت کرد.

منبع :salamat.ir

 

admin بازدید : 37 جمعه 06 تیر 1393 نظرات (0)

یکی از دغدغه های مادران، آشنا کردن دختران با حجاب است، در این یادداشت چند پیشنهاد برای مادران در نظر گرفته شده است که امیدواریم سازنده باشد چرا که به نظر کارشناسان علوم دینی و روانشناسان برای عملی شدن این رفتار الهی می باید قدم های حساب شده برداشت تا شاهد اثرات زیبا و ماندگاری باشیم.


دخترانمان را چطور با حجاب آشنا کنیم؟
1- وجوب حجاب بر اساس نظر مراجع اتمام نه سال قمری است اما این سن برای شروعرعایت حجاب، بسیار دیر است. دختری که تا قبل از این سن آزادانه هر لباسی را می پوشید با رسیدن به این سن قطعا نخواهد توانست حجاب را در معنای مطلوبش رعایت کند پس آشنایی تدریجی با این امرضروری است مثلا در شش سالگی آستین حلقه ای یا دامن کوتاه نپوشد در هفت سالگی با پوششی مانند کلاه یا روسری های کوتاه و فانتزی موهایش پوشانده شود. حجابی که دست و پای او را نگیرد اما او را به پوشش نزدیک کند. مثلا خانواده ها باید به یاد داشته باشند که یکی از اشکالاتی که دختران در هنگام پوشیدن روسری دارند، احساس خفگی زیر گلو است که باید به آرامی وی را عادت داد.


عادت دادن کودک به حجاب بسیارمهم است ما نمی توانیم حجاب را به صورت فشرده اعمال کنیم ملایمت و لطافت و عادت دادن او بسیار اهمیت دارد.


 2- در این سنین کودکان در برابر حوادث و رفتار دیگران تاثیر پذیرترند، حجاب شرعی مادر، خاله، عمه و خانم های نزدیک به کودک و دوستانی که با آن ها روابط نزدیک داریم می تواند زمینه را برای محجبه بودن دختران فراهم کند.


یکی دیگر ازعوامل مخرب در این جا استفاده خانواده از شبکه های ماهواره ای است که به صورت مستقیم بر روح معنوی کودک اثرگذار است و یقینا بر روند مطلوب دینی خانواده موثر خواهد بود.


 3- بیان محاسن و فواید حجاب و مستور بودن زیبایی ها، رضایت خدا، سلامت فرد و اثرات زیان بار بدحجابی می تواند ما را در حصول نتیجه یاری کند.


 4- استفاده از آیات معرفی زنان صالح و برتر اسلام و بیان زندگانی ایشان به عنوان الگو

 5- همزمان با تکلیف دختران، بلوغ جسمانی هم اتفاق می افتد. این امر او را درگیر ظاهرش خواهد کرد. براین اساس او بیشتر از گذشته به فکر نمایاندن زیبایی ها و پوشاندن بدشکلی های موقتی اش خواهد افتاد. والدین آگاه باید با تهیه لباس های زیبا و شاد و متفاوت با رنگ های متنوع و استفاده ازخلاقیت، میل به آراسته بودن او را درک کنند به طوری که موجبات محدودیت او را فراهم نکنند و آزادی و شور و شوق کودکی او را مد نظر قرار دهند. مثلا از انواع چادرهای رنگی آذین شده با تور و روبان یا مانتو های زیبا با دکمه های رنگارنگ استفاده کنند تا دختر بداند، حجاب زیبایی های او را کم نکرده است.


می توانید برای انتخاب رنگ لباس و یا چادر، از او نظر خواهی کنید. دختر بچه ها لباس های چین دار و دنباله دار را بسیار دوست دارند. سعی کنید در حجاب و پوشش آنچه را که او دوست دارد انجام دهید و تنها شرط شما، پوشش اسلامی باشد. سلیقه خود را به هیچ عنوان بر فرزندتان تحمیل نکنید.

 

6- یکی از روش های تشویق، دادن پاداش است به طوری که روانشناسان بر این باورند که تقویت های بیرونی مانند جایزه موجب ایجاد تقویت های درونی مانند میل به داشتن حجاب خواهد شد. بر این اساس برای رعایت حجاب فرزندتان هدیه های هر چند کوچک اما مستمر تهیه کنید.


7- هر سال، روزجشن تکلیف کودکتان مراسمی کوچک به پا کنید چون آن روز تولدی دیگر است و به او یادآوری کنید درطول سالی که گذشت در چه زمینه هایی قوت یا ضعف داشته و قرار است چگونه باشد.


منبع :sarsaraa.ir

 

admin بازدید : 174 جمعه 06 تیر 1393 نظرات (0)

شايد شما هم با بچه‌هايي مواجه شده باشيد که براي انجام هر کار ساده‌اي،حتي کارهايي که از وظايف اصلي آنها محسوب مي‌شود، شرط و شروط مي‌گذارند...
 
 والدين هم به شرط‌هايي که فرزندانشان براي مسواک‌زدن، خوردن يا خوابيدن مي‌گذارند، حساسيت نشان نمي‌دهند و آنها همين‌طور به اين باج‌گرفتن‌ها عادت مي‌کنند تا وقتي به سن مهدکودک يا مدرسه‌رفتن برسند. تازه در اين زمان است که مشکل اصلي خود را نشان مي‌دهد، چون کودک براي اينکه کودک سرکلاس حاضر شود هم مجبور مي‌شويد هر روز به او باج بدهند! پرسشي که اينجا مطرح مي‌شود آن است که بايد با اين بچه‌ها چه رفتاري داشت.
 
 
قبل از پاسخ به اين سوال، لازم است تذکرهايي به والدين بدهم که بتوانند قبل از رسيدن به اين مرحله از آن پيشگيري کنند.
 
1. اين خود شما هستيد که بچه‌ها را به باج‌گرفتن عادت مي‌دهيد. اگر دوست داريد کودک خود را با پاداش دادن به انجام کارهاي بهتر تشويق و ترغيب کنيد، نبايد به هيچ‌وجه اين کار را قبل از انجام اقدام پسنديده?اي انجام بدهيد چون در اين صورت به او پاداش نمي‌دهيد، بلکه باج مي‌دهيد تا کاري را که بايد، انجام دهد.
 
2. از گرفتن تصميم‌هاي ناگهاني و بدون برنامه‌ريزي براي درنظرگرفتن پاداش يا تشويق بپرهيزيد. شايد در آن لحظه خاص با يک تصميم ناگهاني، کارتان راه بيفتد اما در درازمدت کودک خود را به باج گرفتن عادت مي‌دهيد. مادري که سر سفره تصميم مي‌گيرد براي اينکه کودکش غذا بخورد برايش فلان اسباب‌بازي را بخرد، به او ياد مي‌دهد حتي براي خوردن، خوابيدن يا هر کاري که طبق روال قانوني هر خانه موظف است انجام دهد، لازم است پاداشي مطالبه کند.
 
3. تا مي‌توانيد از در نظر گرفتن پاداش‌هاي نقدي بپرهيزيد. پاداش شما براي اينکه کودکتان پس از برگشتن از مهدکودک وسايلش را سر جاي خود گذاشته يا لباس‌هايش را جمع کرده، مي‌تواند اين باشد که نيم ساعت بيشتر از حد معمول هر روز تلويزيون تماشا کند، بعدازظهر که از خواب بيدار شد با شما به پارک برود و...
 
4. در نظر گرفتن پول توجيبي. درنظر گرفتن پول توجیبی مشخص و محدود براي بچه‌اي که کلاس دوم يا سوم ابتدايي است، خوب است و باعث مي‌شود حساب کردن و دخل و خرج را ياد بگيرد اما بي‌حساب و به عنوان جايزه پول دادن، او را بدعادت مي‌کند و مشکلات ثانويه ايجاد مي‌شود.
 
 
چگونه کودک را اصلاح کنيم؟
 اگر با رفتارهاي اشتباه خود و ناديده گرفتن اين اصول تربيتي باعث شده‌ايد کودک براي انجام هر کاري پاداش يا باج طلب کند، بايد به مرور اين عادت او را ترک بدهيد. بچه‌ها بايد بدانند در مورد اجراي قوانين و وظايف هيچ جاي بحث و گفت‌وگويي وجود ندارد. با او صحبت کنيد و بگوييد همان‌طور که ما براي رفتن به سرکار يا غذا‌پختن يا مرتب کردن خانه بهانه‌اي نمي‌آوريم و پاداشي از کسي نمي‌‌خواهيم چون اينها جزو وظايفمان هستند، تو هم بايد بدون چون و چرا وظيفه‌ات را انجام دهي. وظيفه تو رفتن به مدرسه است؛ بي‌بحث و چون و چرا.
 
به او اجازه ندهيد از زير بار مسووليت‌هايي که برايش تعريف کرده‌ايد، شانه خالي کند. خيلي کوتاه، مشخص و روشن به او بگوييد که اين موضوع يک قانون است و هيچ دليل و برهاني براي انجام ندادنش نداريم.
 
سعي نکنيد وارد بحث و گفت‌وگو شويد چون اگر وارد بازي‌هاي کلامي شويد، حتما بچه‌ها برنده خواهند شد. آنها آنقدر بلدند دليل‌تراشي کنند که درنهايت مجبورتان مي‌کنند اجازه دهيد مطابق ميل آنها رفتار کنيد که مي‌تواند مدرسه نرفتن باشد يا جمع نکردن وسايلشان.
 
مي‌توانيد براي ماندن بچه‌ها در منزل، شرايط خاصي تعيين کنيد. اگر کودک هيچ بيماري و مشکلي ندارد و دليلي را براي امتناع از مدرسه?رفتن نمي‌يابيد، ترتيبي بدهيد آن روز به او خوش نگذرد. اگر مي‌گويد ناخوش است، نگذاريد حالا که ترفندش براي مدرسه نرفتن جواب داده، به بازي و تفريح بپردازد. به او بگوييد حق ندارد با دوستانش بازي کند و تمام روز بايد در رختخواب بماند.

حتي غذاي مناسب بيمار به او بدهيد نه آنچه دوست دارد. در پايان لازم است علت نرفتن به مدرسه را کشف و کودک را به مدرسه و محيط آن علاقه‌مند کنيد. اگر به اختلال اضطراب جدايي مشکوک هستيد، با روان‌پزشک مشورت کنيد و اگر شک کرده‌ايد مشکلي در مدرسه وجود دارد که منشاء آن رفتار معلم يا همکلاسي‌هاي اوست، سعي کنيد با مسوولان مدرسه صحبت کنيد.

رفتار مثبت کودک را براي مدرسه رفتن مورد توجه قرار دهيد و جايزه بدهيد. به او نشان دهيد که در نظر شما مدرسه رفتن، کار بسيار مهم و باارزشي است و براي اين کار اهميت قائل هستند. نبايد با سختگيري سعي کنيد مشکل او را يک شبه حل کنيد. هر کاري که مربوط به مدرسه رفتن است، از آماده‌شدن، به موقع به سرويس رسيدن و... را بدون تشويق و جايزه نگذاريد.
 
 
منبع : salamat.ir

 

admin بازدید : 37 جمعه 06 تیر 1393 نظرات (0)

یکی از دغدغه های مادران، آشنا کردن دختران با حجاب است، در این یادداشت چند پیشنهاد برای مادران در نظر گرفته شده است که امیدواریم سازنده باشد چرا که به نظر کارشناسان علوم دینی و روانشناسان برای عملی شدن این رفتار الهی می باید قدم های حساب شده برداشت تا شاهد اثرات زیبا و ماندگاری باشیم.


دخترانمان را چطور با حجاب آشنا کنیم؟
1- وجوب حجاب بر اساس نظر مراجع اتمام نه سال قمری است اما این سن برای شروعرعایت حجاب، بسیار دیر است. دختری که تا قبل از این سن آزادانه هر لباسی را می پوشید با رسیدن به این سن قطعا نخواهد توانست حجاب را در معنای مطلوبش رعایت کند پس آشنایی تدریجی با این امرضروری است مثلا در شش سالگی آستین حلقه ای یا دامن کوتاه نپوشد در هفت سالگی با پوششی مانند کلاه یا روسری های کوتاه و فانتزی موهایش پوشانده شود. حجابی که دست و پای او را نگیرد اما او را به پوشش نزدیک کند. مثلا خانواده ها باید به یاد داشته باشند که یکی از اشکالاتی که دختران در هنگام پوشیدن روسری دارند، احساس خفگی زیر گلو است که باید به آرامی وی را عادت داد.


عادت دادن کودک به حجاب بسیارمهم است ما نمی توانیم حجاب را به صورت فشرده اعمال کنیم ملایمت و لطافت و عادت دادن او بسیار اهمیت دارد.


 2- در این سنین کودکان در برابر حوادث و رفتار دیگران تاثیر پذیرترند، حجاب شرعی مادر، خاله، عمه و خانم های نزدیک به کودک و دوستانی که با آن ها روابط نزدیک داریم می تواند زمینه را برای محجبه بودن دختران فراهم کند.


یکی دیگر ازعوامل مخرب در این جا استفاده خانواده از شبکه های ماهواره ای است که به صورت مستقیم بر روح معنوی کودک اثرگذار است و یقینا بر روند مطلوب دینی خانواده موثر خواهد بود.


 3- بیان محاسن و فواید حجاب و مستور بودن زیبایی ها، رضایت خدا، سلامت فرد و اثرات زیان بار بدحجابی می تواند ما را در حصول نتیجه یاری کند.


 4- استفاده از آیات معرفی زنان صالح و برتر اسلام و بیان زندگانی ایشان به عنوان الگو

 5- همزمان با تکلیف دختران، بلوغ جسمانی هم اتفاق می افتد. این امر او را درگیر ظاهرش خواهد کرد. براین اساس او بیشتر از گذشته به فکر نمایاندن زیبایی ها و پوشاندن بدشکلی های موقتی اش خواهد افتاد. والدین آگاه باید با تهیه لباس های زیبا و شاد و متفاوت با رنگ های متنوع و استفاده ازخلاقیت، میل به آراسته بودن او را درک کنند به طوری که موجبات محدودیت او را فراهم نکنند و آزادی و شور و شوق کودکی او را مد نظر قرار دهند. مثلا از انواع چادرهای رنگی آذین شده با تور و روبان یا مانتو های زیبا با دکمه های رنگارنگ استفاده کنند تا دختر بداند، حجاب زیبایی های او را کم نکرده است.


می توانید برای انتخاب رنگ لباس و یا چادر، از او نظر خواهی کنید. دختر بچه ها لباس های چین دار و دنباله دار را بسیار دوست دارند. سعی کنید در حجاب و پوشش آنچه را که او دوست دارد انجام دهید و تنها شرط شما، پوشش اسلامی باشد. سلیقه خود را به هیچ عنوان بر فرزندتان تحمیل نکنید.

 

6- یکی از روش های تشویق، دادن پاداش است به طوری که روانشناسان بر این باورند که تقویت های بیرونی مانند جایزه موجب ایجاد تقویت های درونی مانند میل به داشتن حجاب خواهد شد. بر این اساس برای رعایت حجاب فرزندتان هدیه های هر چند کوچک اما مستمر تهیه کنید.


7- هر سال، روزجشن تکلیف کودکتان مراسمی کوچک به پا کنید چون آن روز تولدی دیگر است و به او یادآوری کنید درطول سالی که گذشت در چه زمینه هایی قوت یا ضعف داشته و قرار است چگونه باشد.


منبع :sarsaraa.ir

 

admin بازدید : 207 جمعه 23 خرداد 1393 نظرات (0)

هوش فضایی که مربوط به تجسم سه بعدی اشیا است، بیش از هر چیزی با هنر در ارتباط بوده و باعث تقویت درک کودک از محیط پیرامون و اشیای موجود در آن می شود.


محققان معتقدند پرورش هوش فضایی کودکان باعث می شود تا آنها در بزرگسالی در رشته های طراحی، عکاسی، معماری، مهندسی و هنر موفق شوند. در حال حاضر اسباب بازی های مختلفی برای پرورش این جنبه از هوش کودکان طراحی و ارائه شده است. از آنجا که روانشناسان پایان دوسالگی را بهترین زمان برای تقویت هوش فضایی کودکان می دانند، تهیه این نوع اسباب بازی کمک زیادی به پرورش ذهنی کودکان می کند. در این نوع اسباب بازی ها شکل های مختلفی طراحی شده است. به کودک کمک کنید تا مکعب ها، مستطیل ها و مربع ها را در محل صحیح خود قرار دهد. به او بیاموزید چگونه اندازه های اضلاع اشکال را با محل خودش تطبیق دهد و زاویه های آن را بر جای خود منطبق کند.

البته استفاده از مقوا و برش مثلث، مربع و یا مستطیل در مرکز مقوا و جدا کردن آن هم روش ساده ای است که با استفاده از آن نیازی به تهیه اسباب بازی نخواهید داشت. پس از جدا کردن اشکال مختلف از مقوا، کودک را راهنمایی کنید تا دوباره اشکال را در جای مخصوص خود قرار دهد. این شیوه توانایی استدلال و تجسم فضایی کودکان را پرورش داده و تمرکز او را تقویت می کند.

هوش دیداری / فضایی یا تصویری : این نوع هوش توانایی درک پدیده های بصری است. یادگیرنده های دارای این نوع هوش ، گرایش دارند که با تصاویر فکر کنند و برای به دست آوردن اطلاعات نیاز دارند یک تصویر ذهنی واضح ایجاد کنند. آنها از نگاه کردن به نقشه ها، نمودارها، تصاویر، ویدیو و فیلم خوششان می آید. مهارت های آنها شامل موارد زیر است: ساختن پازل، خواندن، نوشتن، درک نمودارها و شکل ها، حس جهت شناسی خوب، طراحی، نقاشی، ساختن استعاره ها و تمثیل های تصویری (احتمالا از طریق هنرهای تجسمی)،دستکاری کردن تصاویر، ساختن، تعمیر کردن وطراحی وسایل عملی، تفسیر تصاویر دیداری. شغل های مناسب برای آنها عبارتند از:دریانورد،مجسمه ساز، هنرمند تجسمی، مخترع، کاشف، معمار، طراح داخلی، مکانیک،مهندس
 
بسیار مفید خواهد بود که کودک شما بتواند الگوهایی از وقایع زندگی، اعم از الگوهای برنامه ریزی و سیاست گذاری و نیز الگوهای طراحی و راهبردی، استنتاج و ترسیم کند. شما می توانید با استفاده از پازل های ساده، از سن پایین این عادت فکر کردن را در کودک تقویت کنید.
 از کودک خود بخواهید روی یک تکه کاغذ نقاشی بکشد و سپس از او بخواهید آن را به کمترین تعداد، یعنی دو قسمت ببرد و مجددا با استفاده از آن دو قسمت تصویر اصلی را بسازد، و بعد آن را به بیشترین تعداد ببرد و همین کار را انجام دهد. به تدریج که کودک تان بزرگ تر می شود می توانید نقاشی های مفصل تری بکشید و مانند یک پازل پیچیده آن را به قطعات بیشتری تقسیم کنید.
 
شما می توانید با خواستن از کودکتان که صورت های شاد و صورت های غمگین بکشد به او کمک کنید تا با احساس های خود ارتباط برقرار کند و احساس های دیگران را بشناسد. عکس های افراد مختلفی را که می شناسد به او نشان دهید و از او بخواهید احساس افراد داخل عکس را بیان کند. این کار به کودک شما کمک می کند تا نه تنها احساس های مختلف را بشناسد، بلکه با دیگران همدلی کند و ارتباط نزدیک تری با آنها برقرار سازد. بعدا می توانید او را با روزنامه ها مختلف آشنا کنید. بعضی از بچه ها حتی در بین هجده ماهگی به تماشای مجله های رنگی علاقه دارند و نام اشیایی را در آنها می گویند و به چیزهایی که نام آنها گفته می شود اشاره می کنند.
 
در سنین بالاتر می توان چهره ها را به آنها نشان داد و سوال هایی مانند فکر می کنی آن شخص چه احساسی دارد؟ یا چهره او چه احساسی را نشان می دهد؟ از آنها پرسید. آنگاه می توان درباره اینکه چطور می توان با آنها همدردی کرد و یا آنها را آرام کرد، صحبت کرد. وقتی کودکتان کمی بزرگ تر شد می توانید آدمک هایی بکشید و از او بپرسید وضعیت های مختلف آنها از نظر احساسی چه مفهومی دارد. بعدا از کودک خود بخواهید آدمک هایی بکشد و احساس های مختلف آنها را نشان دهد. از نقاشی برای گسترش دید کودک خود از جهان نیز می توانید استفاده کنید.
 
  یک فکر خیلی ساده این است که وقتی آب از دست تان می ریزد چه اتفاقی می افتد شما و کودکتان می توانید یک نقاشی بکشید که در آن یک ظرف آب واژگون شده و آب آن روی کف اتاق ریخته و یک حوضچه کوچک ساخته است. یا از لبه میز به صورت قطره ها و ترشح های درشت روی کف اتاق می ریزد. این نوع تمرین ها حافظه کودک شما را تقویت می کند و ادراک های او را از دنیای اطراف عمق می بخشد. هر وقت که مشغول گفتن یا نوشتن داستان هستید یا زمانی که کودک تان آنقدر بزرگ شده است که این کارها را خودش انجام دهد، همیشه از او بپرسید که آیا می توان قسمتی از داستان را به تصویر کشید.
 
ابتدا به او کمک کنید و بعدا از او بخواهید تصویری بکشد تا آنچه را در مخیله خود دارد تجسم کند وآن را با تصاویر نشان دهد، نه فقط با کلمات، حتی در حین گفتگو می توانید موضوع تصاویر ذهنی را مطرح کنید و او را وادار کنید تصویر ذهنی خود را با کلام ونه فقط با نقاشی بیان کند.


 منبع:ninisite.com

 

admin بازدید : 208 جمعه 23 خرداد 1393 نظرات (0)

 اگر والدین که الگوهای عملی برای کودکان و نوجوانان هستند، برای نماز اهمیت ویژه‌ای قائل شوند و در این اندیشه پایدار و ثابت‌قدم بمانند، فرزندان ایشان نیز به سوی نماز گرایش پیدا می‌کنند

شروع نماز در سنین کودکی سبب می‌شود که کودک این صفت حسنه را به‌صورت عادتی معمول و سازنده در جسم و روان خود، ملکه کند و جزو برنامه‌های همیشگی زندگی خود، قرار دهد و درنتیجه از همۀ فواید نماز، در بعد سلامت روانی در آینده برخوردار شود. به‌علاوه، با شروع نماز در دوران کودکی، مفاهیمی مثل خدا و مذهب و دستوراتی مثل تعالیم اسلامی، چنان در ذهن پذیرنده و شفاف کودک که هنوز سنگینی و تیرگی گناهان ظرفیت‌های فکری و مغزی او را آلوده نکرده است، جای می‌گیرد که امکان شک و تردید در این زمینه برای او در آینده بسیار کاهش می‌یابد.

جدای از فراگیری اعمال ظاهری نماز، کودک باید بداند که در ورای این اعمال چه اعتقاد و احساسی نهفته است و چه چیزی موجب می‌شود که مسلمانان هر روز 5 بار به سوی کعبه حرکاتی را انجام دهند که ممکن است در نظر او بی‌معنی جلوه کند. این مقصود را باید با آموزش‌های ساده و توضیح مفهوم تشکر و سپاس‌گزاری و کاربرد آن برای کودکان مشخص کرد (باهنر، 1388: 263).


برخی از افراد نماز کودکان را نوعی سرگرمی می‌دانند و آن را فاقد ثواب و اجر الهی می‌شمارند. حال آنکه چنین نیست و قطعاً عبادت در کودکی نیز حسناتی به همراه دارد. خوب است بدانیم که واجبات بزرگ‌سالان و اعمال مستحبی آنان برای کودکان مستحب است و گناهان آن‌ها برای کودکان مکروه است و مباحات برای هر دو مباح به حساب می‌آید (ایمانی، 1382: 10تا 17).

اگر والدین که الگوهای عملی برای کودکان و نوجوانان هستند، برای نماز اهمیت ویژه‌ای قائل شوند و در این اندیشه پایدار و ثابت‌قدم بمانند، فرزندان ایشان نیز به سوی نماز گرایش پیدا می‌کنند و به آن رو می‌آورند. وقتی کودک از همان آغاز کودکی خویش، بارها و بارها مشاهده کند که پدر و مادر مهربان و دلسوز و محبوب او در خانه، سفر، گردش، میهمانی، کار و در هر وضعیتی به ندای اذان و اقامۀ نماز بیش از هر چیز دیگر اهمیت می‌دهند و بزرگترین رسالت خود را به هنگام اذان، تحت هر شرایطی نمازخواندن و سخن‌گفتن با خدا می‌دانند، بدون تردید، نگرش و روش برداشت آن‌ها از نماز نیز چنین خواهد بود (بافکار، 1386: 56). برای نماز‌خوان‌کردن کودکان می‌توان از روش‌های زیر استفاده کرد:

1. انگیزش
این روش در مراحل ابتدایی نمازگزاری فرزندان بسیار کارساز است. تشویق، تأیید، پاداش و هدیه‌دادن، از ابزارهای این روش است که والدین می‌توانند در تربیت دینی و جذب فرزندانشان به نماز از آن بهره بگیرند. در مراحل اولیۀ نمازگزاری، وقتی کودک روی زمین دراز می‌کشد و صورت خود را به سجاده و مُهر می‌مالد، به جای آنکه پای او را گرفته، حالت او را به صورت سجدۀ بزرگ‌سالان درآوریم، بهتر است همان رفتار کودکانۀ او را تشویق و تأیید کنیم. تشویق، سبب می‌شود که این رفتار مطلوب بارها و بارها تکرار شود.

2. عبادت جمعی و تأثیر آن در نمازخوانی فرزندان
برای آنکه پدر و مادر از پس نقش الگویی و آموزشی خود به‌خوبی برآیند، بهتر است به همراه فرزندان و دیگر اعضای خانواده، فریضۀ نماز را به‌صورت دسته‌جمعی به جا آورند. بدین‌ترتیب، هم امکان سهل‌انگاری در نماز به کمترین اندازه می‌رسد و هم فریضۀ دینی به شکل گروهی و منظم انجام می‌گیرد. همچنین این کار سبب افزایش ارتباط عاطفی و روحیۀ هم‌دلی و هم‌بستگی میان اعضای خانواده می‌شود.

3. پرهیز از رفتارهای ناخوشایند
والدین برای واداشتن کودکان به نماز نباید رفتارهای ناخوشایند از خود نشان دهند تا کودک از انجام فرایض دینی زده نشود. مانند:

ـ اعمال قدرت و مجبورکردن کودک به نماز؛

ـ گرفتن وقت تفریح کودک مانند: وقت بازی و تماشای فیلم، به‌انگیزۀ نمازخواندن آن‌ها؛

ـ مقایسۀ فرزندان خود با سایر کودکان نمازخوان؛

ـ دعوت کودک به نماز در زمانی که به تازگی تنبیه شده است؛

ـ خسته‌کردن کودک یا نوجوان با برنامه‌های اضافی و تعقیبات نماز.

4. گفت‌وگو با فرزندان
اگرچه در تربیت الگویی، والدین باید بیشتر بکوشند به‌طورغیرمستقیم با رفتار خویش، فرزندان خود را به نماز و یادگیری آن علاقه‌مند کنند، گاهی آن‌ها به‌سادگی و آسانی حاضر به اصلاح رفتار خویش دربارۀ نماز نیستند. ازاین‌رو، والدین باید با دلیل و استدلال قوی بتوانند از راه گفت‌وگو و بحث‌کردن به شکلی محرمانه، رفتار او را اصلاح کنند (بافکار، 1386: 56).

5. تبشیر و انذار
یکی از روش‌های تربیتی پیامبران الهی برای هدایت مردم به سوی ارزش‌های الهی، بشارت‌دادن بوده است؛ یعنی به مردم بشارت می‌داده‌اند که بعد از انجام این تکالیف چه عطایایی نصیب شما می‌شود. با استفاده از این روش و بشارت‌دادن فرزندان به عواقب نیکوی اقامۀ نماز، می‌توان گامی مهم برای نمازخوان‌کردن کودکان برداشت.


انذار را به خبردادنی که همراه با ترساندن باشد، معنا کرده‌اند. مقتضای عدل الهی این است که پیش از وقوع مجازات، آگاهی کافی دربارۀ آن ایجاد شود؛ زیرا کسی حقیقتاً بایدمجازات شود که از روی آگاهی و عمد به کار خلاف دست زند. بر حسب طبیعت انسانی و اقتضای سن، والدین می‌توانند فرزند را از عاقبت ترک نماز و سبک‌شمردن آن انذار کنند و به سوی نماز سوق دهند. به نظر می‌رسد روش تبشیر و انذار برای کودکانی که معنای آن را درک می‌کنند، مناسب است و برای کودکان در سنین پایین کارایی ندارد (خلجی، 1384: 48).

6. هماهنگی خانه و مدرسه و جامعه در آموزش مسائل دینی
یكی از عوامل مؤثر در تكوین شخصیت علمی و معنوی و جسمی كودك، ایجاد هماهنگی و همكاری مثبت و سازنده بین خانه و مدرسه و جامعه است. برای رسیدن به اهداف تربیت دینی و ترویج فرهنگ نماز، همكاری همۀ ارگان‌ها و نهادها، به‌ویژه نهادهای فرهنگی و تربیتی ضرورت دارد. خانه و مدرسه و جامعه در انجام‌دادن وظایف تربیتی و پرورش مسائل دینی، مكمل یكدیگرند.


لازم است، تلاش دست‌اندركاران تعلیم و تربیت بر این باشد كه پیوندی واقعی (نه ظاهری و صوری) بین خانه و مدرسه و جامعه ایجاد كنند. با این‌گونه پیوند، هم خانه به فضایی اسلامی و آكنده از ارزش‌های معنوی تبدیل می‌شود و هم مدرسه، نقش سازنده و هدایتگری درزمینۀ ارزش‌های دینی می‌یابد. ازاین‌رو، با هماهنگی و یكسانی فضای حاكم و ارزش‌های معنوی و دینی در خانه و مدرسه، بسیاری از تعارضات و مشكلاتی كه ممكن است برای كودكان درنتیجۀ ناهماهنگی بین خانه و مدرسه و جامعه ایجاد شود، برطرف می‌شود (مطهری، 1379: 21).

منبع: farhangnews.ir


 

admin بازدید : 227 جمعه 23 خرداد 1393 نظرات (0)

به سوالات عجيب و غريب کودکان چه جوابی بدهیم؟

دنياي کودکان پر از سوالات مختلف است و گهگاه سوالات عجيب و غريبشان والدين را دچار سردرگمي عجيبي مي‌کند.عده‌اي معتقدند فرزنداني که زياد سوال مي‌پرسند کمي غيرعادي هستند و کودکان ساکت را به داشتن يک کودک کنجکاو ترجيح مي‌دهند اما نه سوال پرسيدن کودکان موضوعي غيرعادي است و نه جواب دادن به آن کاري دشوار. دکتر غرايي، روان‌شناس باليني راهکارهايي را در مورد نحوه جواب دادن به سوالات کودکان در اختيار شما قرار مي‌دهد.

لوح سپيد کودکان
کودکان مانند يک لوح سپيد هستند که هيچ چيزي روي آن نوشته نشده و اين لوح سپيد تمامي اطلاعات خود را از محيط اطراف خود چه از طريق خانواده و چه جامعه دريافت مي‌کند. زماني که بچه‌ها اطلاعات را جمع‌آوري کردند به‌تدريج شروع به پرسيدن سوال از والدينشان مي‌کنند. هر چقدر کودک نسبت به محيط اطراف خود دقت بيشتري داشته باشد به همان اندازه سوالات بيشتري از خانواده خود مي‌پرسد. در ابتدا سوالات کودکان عيني‌تر است يعني مربوط مي‌شود به چيزهايي که مي‌بينند و در مورد آنها از پدر و مادر پرس‌وجو مي‌کنند اما به‌تدريج که سن کودک بالاتر رفت سوالات او انتزاعي‌تر مي‌شود مثل خدا کجاست؟ بچه‌ها از کجا مي‌آيند؟ خوب بودن يعني چه؟ و سوالاتي از اين قبيل اما اين نکته را هم به خاطر داشته باشيد تا زماني که کودک، مرحله اول که مربوط به سوالات عيني است را پشت سر نگذارد به مرحله دوم که سوالات انتزاعي است نخواهد رسيد.

اما واکنش والدين در مقابل سوالات کودکان بسيار مهم است و تاثير زيادي در شکل‌گيري شخصيت فرزندان دارد. نکته‌اي که بايد به آن توجه کنيم اين است که در هيچ شرايطي به فرزندتان دروغ نگوييد. ممکن است فرزندتان در مورد چگونگي به دنيا آمدن خودش سوال بپرسد و شما به اين دليل که نمي‌خواهيد جواب واضحي به او بدهيد، بگوييد لک‌لک‌ها بچه‌ها را به اين دنيا مي‌آورند يا جواب‌هايي مثل اينکه از بيمارستان تو را انتخاب کرديم.

دقت کنيد که شما از آن خانواده‌هايي نباشيد که جواب سوالات کودکتان را به اين صورت مي‌دهيد. اينگونه جواب‌ها 2 پيامد منفي دارد؛ دروغ والدين باعث مي‌شود کودک به والدين خود اعتماد نکند يا اينکه تصور کند شما به‌عنوان پدر و مادر نادان هستيد و در اينجا رابطه بين والد و کودک آسيب مي‌بيند. در چنين شرايطي معمولا بهترين حالت اين است که از خود کودک بپرسيم در مورد سوال مطرح‌شده‌اش چه اطلاعاتي دارد. در واقع در قدم اول بايد اطلاعات کودک را استخراج کنيم تا متوجه شويم چه چيزي در ذهنش دارد. ممکن است فرزندتان از يک منبع نادرست به جواب سوالش رسيده باشد و به همين دليل به‌عنوان يک والد بايد بدانيد چه چيزي در ذهن کودکتان است. بعد از اينکه فرزندتان اطلاعات خودش را بيرون ريخت سعي کنيد دانسته‌هايش را در مورد سوال را تصحيح کنيد. اگر جواب فرزندتان براساس باورها و عقايد مشروع نبود اصلا دستپاچه نشويد و سعي کنيد با آرامش، داده‌هاي مناسب سن فرزندتان به او بدهيد چون اگر غير اين عمل کنيد تاثير سوئي در شخصيت فرزند مي‌گذارد و سوالات او برايتان به يک دغدغه بزرگ تبديل خواهد شد.

کودکاني که هر چيزي را به دهان مي‌برند
کودکان در مراحل اوليه رشدشان تفاوت بين خود و دنياي پيرامونشان را درک نمي‌کنند چون در اين مراحل مرز بين خود و دنياي اطراف خود را تشخيص نمي‌دهند. کودک ممکن است بين دست خود و پايه يک صندلي هيچ تفاوتي قائل نشود چون هنوز نتوانسته دنياي بيروني خود را درک کند. دنياي بيرون براي کودکان سرشار از محرک‌هاي مختلفي است که براي آنها تازگي دارد و به همين دليل نسبت به آن کنجکاوي نشان مي‌دهند و به دهان بردن اشياء ابزار اوليه آنها براي شناسايي محيط اطرافشان است.

تفاوت‌هاي جنسيتي
کودکان تفاوت‌هاي جنسيتي را از طريق خانواده و جامعه مي‌آموزند. آنها در اين سن از محيط بيرون خود الگوبرداري مي‌کنند. دختري که در سن کودکي کفش مادرش را پا مي‌کند در واقع در حال الگوبرداري است. اين سني است که مي‌توان در کودک تاثير گذاشت و الگوهاي مناسبي را در اختيارش قرار داد. نحوه پوشيدن لباس، مدل مو و الگوهاي ديگري که از طريق خانواده در معرض ديد کودکان قرار مي‌گيرد به‌تدريج آنها را با تفاوت‌هاي جنسيتي آَشنا مي‌کند و مفهوم دختر و پسر، زن و مرد در ذهنشان شکل مي‌گيرد. اين مرحله و در واقع آشنايي کودک با تفاوت‌هاي جنسي بين مرد و زن جاي نگراني ندارد و خانواده‌ها بايد در مورد اين موضوع با بچه‌ها صحبت کنند و الگوي مناسبي را در مورد کنجکاوي کودکان و سوالاتشان در اختيارشان قرار دهند.

 

منبع:زندگی مثبت


 

admin بازدید : 171 جمعه 23 خرداد 1393 نظرات (0)

آیا تا به حال شده است خواهر و برادری را ببینید که با هم دعوا نکنند؟ به ندرت اتفاق می افتد که خواهر و برادری با هم دعوا نکرده باشند. معمولا خواهر و برادرها، به خصوص در دوران کودکی و نوجوانی، به دلیل خاصی برای شروع دعوا نیاز ندارند؛ کوچکترین و بی اهمیت ترین موضوعات می توانند جنگ بزرگی میان آنها به راه بیندازند اما جالب اینجاست که بیشتر این دعواها به همان سرعت که شروع می شوند، به همان سرعت هم پایان می یابند.

اما گاهی همین دعواهای بی اهمیت کودکانه در روحیه آنها چنان تاثیری می گذارد که تا پایان عمر در خاطر آنها باقی می ماند. گاهی بحث های ساده کودکانه می تواند مشاجرات بزرگ و مهمی را میان پدر و مادر به وجود آورد. بسیار مهم است که والدین مراقب باشند دلیل بروز اختلاف میان فرزندانشان نشوند و ارتباط پاک، صمیمانه و کودکانه آنها را خدشه دار نکنند. یکی از مهمترین وظایف والدین آن است که هر چه سریع تر و با روشی کاملا منطقی و عادلانه، به اختلافتات میان فرزندانشان خاتمه دهند.

در این مطلب به چند مورد از مهمترین دلایل اختلافات خواهر و برادرها و نیز نکات مهمی که والدین در چنین مواردی باید به خاطر داشته باشند، اشاره می کنیم.

تفاوت های شخصیتی
هر کودکی شخصیت منحصر به فردی دارد و با خواهر و برادرهایش متفاوت است. یکی از آنها در درس هایش بسیار قوی است، در حالی که دیگری در فعالیت های ورزشی قوی تر عمل می کند. هیچ دلیلی ندارد که فرزندان یک خانواده، علایق مشترک و مشابهی داشته باشند. یکی از مهمترین دلایل اختلافات و بحث های خواهر و برادرها همین تفاوت در علایق و توانایی هاست.

تفاوت های شخصیتی موجب می شود والدین خواسته یا ناخواسته به مقایسه فرزندانشان بپردازند. این کار بسیاری اوقات مهمترین دلیل بروز حسادت میان فرزندان می شود. اگر حس حسادت در فردی ایجاد شود و در او باقی بماند، آن فرد در تمام طول عمر و در برقراری رابطه با دیگران با مشکلات بسیاری مواجه خواهد شد.

چرا خواهر و برادرها با هم دعوا می کنند؟
بسیار مهم است که والدین به تفاوت های میان فرزندانشان واقف باشند و آنها را با تمام ویژگی های شخصیتی شان دوست داشته باشند و آنها را بپذیرند. هرگز سعی نکنید فرزندانتان را مشابه یکدیگر بار بیاورید و از آنها نخواهید مانند خواهر و برادرشان رفتار کنند. هرگز فرزندانتان را با یکدیگر مقایسه نکنید؛ مقایسه والدین مهمترین دلیل دعواهای فرزندان است. به آنها بیاموزید در هر شرایطی به یکدیگر احترام بگذارند و اختلافاتشان را از راهی غیر از خشونت حل کنند.

فرزندانتان از شما الگوبرداری می کنند. اگر آنها ببینند که پدر و مادرشان اختلافات را به شیوه ای منطقی و مسالمت آمیز حل می کنند و هرگز با هم بحث و دعوا نمی کنند یا همواره به هم احترام می گذارند و به هم توهین نمی کنند، می آموزند که باید از همین روش برای حل اختلافاتشان استفاده کنند.

وسایل مشترک
یکی دیگر از موارد دعوای خواهر و برادرها وسایل مشترک آنهاست. وسایلی مانند اسباب بازی، لوازم التحریر و کتاب و ... بسیاری اوقات خواهر و برادرها وسایل مشترکی دارند که هر دو باید از آنها استفاده کنند. دعوا زمانی شروع می شود که هر دو نفر بخواهند در یک زمان از آن وسیله مشترک استفاده کنند یا زمانی که یک نفر وسیله مشترک را خراب کند. در این زمان جنگ بزرگی آغاز می شود، هیچ کدام حاضر نمی شوند وسیله را به دیگری بدهند یا هیچ کدام مسئولیت خراب کردن وسیله را به عهده نمی گیرند.

در چنین مواردی والدین باید بسیار مراقب باشند و از هیچ کدام از فرزندانشان جانبداری بیجا نکنند. همواره در برخورد با فرزندانتان عدالت را در نظر بگیرید و بکوشید آنها را آرام کنید.

نابرابری
اگر والدین نتوانند میان فرزندانشان برابری و مساوات برقرار کنند، مشکلات بسیاری بروز می کند. شاید شما به عنوان پدر یا مادر احساس کنید همواره میان فرزندانتان مساوات را رعایت کرده اید و هرگز فرقی میان آنها نگذاشته اید اما اگر همچنان میان فرزندان شما اختلاف بسیاری وجود دارد و آنها معتقدند که شما بین آنها و خواهر و برادرشان فرق می گذارید، بد نیست کمی دقیق تر شوید و بیطرفانه قضاوت کنید.

کودکان بسیار حساس و دقیق هستند، یک بوسه، در آغوش گرفتن طولانی تر یا کوتاه تر، تنبیه و تشویق، پول، خوراکی و مقدار غذایی که برای هر کدام از فرزندانتان در ظرف می ریزید همه از مواردی هستند که شاید شما خودتان متوجه نباشید اما فرزندان شما به آنها بسیار توجه دارند و در صورتی که کوچکترین تفاوتی در آنها ببینند، بسیار ناراحت می شوند و حس می کنند والدین آنها، خواهر یا برادرشان را بیشتر دوست دارند.

این موارد موجب می شود فرزند شما ناراحت شود و ناراحتی اش را در دلش بریزد و بعد در مورد کوچکترین و بی اهمیت ترین مسئله ممکن با خواهر و برادرش دعوا کند و عقده هایش را بر سر او خالی می کند.

تفاوت سنی
همانطور که می دانید هر سنی شرایط خاص خودش را دارد. همین شرایط در صورتی که فرزندان شما در دو گروه سنی مختلف باشند، می تواند موجب بروز اختلافات و دعواهای متعددی شود؛ برای مثال فرزند بزرگتر شما می تواند به تنهایی به خرید برود؛ در حالی که فرزند کوچکتر شما اجازه ندارد تنها بیرون برود یا خرید کند؛ زیرا به تنهایی بیرون رفتن هنوز برای او بسیار زود است اما او نمی تواند این مسئله را درک کند، بنابراین احساس می کند شما میان او و خواهر یا برادرش فرق می گذارید یا اینکه فرزند کوچکتر شما در مقایسه با خواهر یا برادر بزرگترش به مراقبت و توجه بیشتری نیاز دارد و همین مسئله موجب می شود فرزند بزرگتر شما احساس کند شما او را به اندازه خواهر یا برادر کوچکترش دوست ندارید.

تنها راهی که والدین در چنین شرایطی دارند این است که با منطق خاص مناسب سن فرزندانشان با آنها صحبت کرده و آنها را توجیه کنند. در چنین مواردی هم می توانید سعی کنید کمی بیشتر مساوات را رعایت کنید. اگر فرزند کوچکترتان را بغل می کنید و به تختخوابش می برید، حتما فرزند بزرگترتان را نیز در آغوش بگیرید و او را ببوسید.

تلویزیون
تفاوت در شخصیت کودکان موجب می شود هر کدام بخواهند برنامه خاصی را از تلویزیون تماشا کنند که دیگری آن را دوست ندارد و همین موضوع موجب بروز اختلاف میان آنها می شود. بسیاری از خانواده ها نمی توانند در خانه دو تلویزیون یا بیشتر داشته باشند؛ هر چند که حتی در این صورت هم فرزندان با هم بر سر مکان تماشای تلویزیون دعوا می کنند.

رقابت
کودکان عاشق تعریف و تمجید شنیدن از والدینشان هستند؛ اما متاسفانه تعریف و تمجیدهای شما هم می تواند موضوع اختلاف فرزندانتان شود. فرزندان شما معمولا بر سر این موضوع که کدام یک باهوش تر، زرنگ تر، سریع تر، مسئول تر و ... هستند، رقابت دارند و همین تلاش برای بهتر و برتر بودن موجب می شود با هم اختلاف پیدا کنند. شما باید همواره مراقب باشید که از فرزندانتان به طور یکسان تعریف کنید و بکوشید تا جو رقابتی میان آنها ایجاد نکنید.

توجه والدین
کودکان عاشق توجه والدین هستند و برای جلب توجه والدین شان هر کاری می کنند. اگر والدین، به عمد یا غیرعمد، به یکی از فرزندان بیش از دیگری توجه کنند، آسیب های جدی به فرزند دیگرشان می زنند. زمانی که یکی از فرزندان بیمار است یا از دیگری ضعیف تر یا کوچکتر است، والدین به او بیشتر توجه می کنند و این موضوع فرزند دیگر را بسیار آزار می دهد. دقت کنید هرگز زمانی که به یکی از فرزندانتان توجه و محبت می کنید، دیگری را نادیده نگیرید تا سلامت روانی فرزندتان به خطر بیفتد.

ناامیدی
هر فردی در طول زندگی با شرایط دشواری مواجه می شود و هر فردی با این شرایط دشوار به شیوه خاص خودش روبرو شده و واکنش های متفاوتی به آن نشان می دهد. این مسائل می تواند روحیه فرد را تحت تاثیر قرار دهد و او را ناامید و افسرده کند و تفاوتی ندارد که این فرد، بزرگسال باشد یا نوجوان یا کودک.

گاهی اوقات دعواهای میان فرزندان شما به دلیل ناامیدی و شرایط روحی نامناسب فرزند شماست که در این موارد باید سعی کنید او را درک کنید و به خواهر و برادرش نیز بیاموزید که در چنین مواقعی چگونه باید رفتار کنند تا خواهر یا برادرشان سریع تر به شرایط عادی بازگردد.

مقدار غذا
مقدار غذای بچه ها نیز یکی دیگر از دلایل دعوای آنها است. یک قاشق بیشتر بستنی یا چند تکه سیب زمینی سرخ شده بیشتر اگرچه به نظر شما ساده و بی اهمیت است، اما گاهی برای فرزند شما چنان مهم و بزرگ می شود که یک جنگ واقعی میان آنها به پا می کند.

به این نکات ساده دقت کنید، از فرزندتان بخواهید خودش مقدار غذا را انتخاب کند، هنگامی که می خواهید برای فرزندانتان غذا بکشید هر بار اول برای یکی از آنها غذا بریزید تا این مورد ساده نیز موجب اختلاف آنها نشود.

مکان
خواهر و برادرها مدت زمان زیادی را در کنار هم می گذرانند، هر کسی به فضای خصوصی نیاز دارد؛ فرقی نمی کند در چه سنی باشد؛ چون همه گاهی نیاز به تنهایی دارند و دوست دارند با خودشان خلوت کنند. اگر فرزندان شما یک اتاق مشترک دارند، این وظیفه شماست که گاهی برای فرزندتان شرایطی را فراهم کنید که هر کدام از آنها گاهی بتوانند با خودشان تنها باشند و به امور شخصی شان بپردازند. حتما به فرزندانتان بیاموزید هرگز به وسایل شخصی یکدیگر دست نزنند و برای استفاده از وسایل خواهر یا برادرشان حتما از او اجازه بگیرند.

منبع:مجله موفقیت


admin بازدید : 242 پنجشنبه 15 خرداد 1393 نظرات (0)

كودكی كه به دور از هیاهو‌ی اجتماع تربیت شود در آینده نمی‌تواند از پس مشکلات و موانع در جامعه برآید.آشنا نکردن فرزندان از همان سنین کودکی و نوجوانی با مسائل اجتماعی، ناآشنایی آن‌ها از ناهنجاری‌ها را به دنبال دارد و زمانی که در برابر وسوسه‌های مختلف قرار می‌گیرند، متأسفانه راه آسان‌تر که همان راه خطا است را انتخاب می‌كنند.

 

یکی از بزرگترین خطراتی که فرزندان ما را تهدید می‌کند، اعتیاد به انواع مواد مخدر به‌ویژه روانگردان‌ها است که بزرگترین آسیب اجتماعی بوده و باند‌های تهیه و توزیع مواد مخدر برای فروش بیشتر و داشتن مشتری‌های دائمی، سعی در معتاد کردن نوجوانان و جوانان دارند.

 

به عقیده كارشناسان اگر جوانی به دنبال لذت‌های سرگرم‌كننده و بدون مهارت‌های زندگی باشد، با وجود آگاهی‌های نسبی از عواقب مصرف روانگردان‌ها، اقدام به مصرف آن‌ها می‌كند و به این ترتیب نخستین گام را در ورود به عرصه مصرف‌كنندگان مواد مخدر بر می‌دارد و كسانی كه توانایی مدیریت مسائل و مشكلات زندگی‌شان را ندارند، آسیب‌پذیرترین گروه در برابر مصرف مواد مخدر هستند.

از این رو آموزش مهارت‌های زندگی به كودكان، نوجوانان و جوانان الزامی است زیرا موجب عزت نفس و فائق آمدن آن‌ها بر مسائل پیش رویشان از جمله آسیب اعتیاد می‌شود. در نظرگرفتن مجازات‌های سنگین برای قاچاقچیان مواد مخدر، شاید بتواند مانع افزایش آمار قاچاق مواد مخدر شود، اما در جلوگیری از گرایش به مصرف مخدرها، چندان ابزار تاثیر‌گذاری نیست.

 

پس با توجه به سرعت تغییر الگوی مصرف از مواد مخدر سنتی به مخدرهای صنعتی و افزایش آمار گرایش نوجوانان و جوانان و به‌ویژه دختران و زنان جوامع به روانگردان‌ها، باید تا دیرتر نشده، به فكر راه چاره بود.

 

باید با آگاه كردن جامعه از مضرات اعتیاد، بهبود وضع فرهنگی، جایگزینی فعالیت‌های ورزشی و آموزشی، برای افراد در معرض خطر و مهم‌تر از همه آموزش مهارت‌های زندگی به آیندگان كشور، ‌مبارزه قاطع و فراگیر با قاچاقچیان و توزیع‌كنندگان موادمخدر، هر چه سریعترآسیب‌های بی‌شمار گرایش به مخدرها، به‌ویژه صنعتی را مهار كرد.

منبع:سلامت نیوز

 

admin بازدید : 171 پنجشنبه 15 خرداد 1393 نظرات (0)

 

عضو هیئت مدیره انجمن علمی روانپزشکان ایران گفت: بیماری‌های جسمی، روانپزشکی، کش‌مکش‌های والدین، اجحاف و زورگیری توسط همکلاس قلدر می‌توانند باعث بدخلقی، بی‌قراری و بی‌خوابی کودکان شوند.

 

کودکان بدخلق که گاهی کودکان مشکل نیز خوانده می‌شوند به دلایل گوناگون، اشکالات رفتاری را به صورت کج‌خلقی، تحریک‌پذیری، گریه‌های مداوم، گوشه‌گیری و لج‌بازی نشان می‌دهند.

 

مهمترین اقدام در وهله اول بررسی پزشکی چنین کودکی است چرا که گاهی بیماری‌های داخلی و جراحی‌های انجام شده در کودک می‌تواند باعث مشکلات رفتاری برای کودک شود.

 

عضو هیئت مدیره انجمن علمی روانپزشکان ایران تصریح کرد: دردهای شکمی، التهاب گوش میانی، بیماری‌هایی با منشاء انگلی و بیماریهای پوستی که احساس ناراحتی را برای کودک به وجود می‌آورد، می‌تواند کودک را کج‌خلق و عصبی کند.

 

مدیرگروه روانپزشکی دانشکده علوم بهزیستی و توانبخشی اظهار داشت: گاهی اوقات نیز با مشکلات خانوادگی روبه‌رو هستیم. به این مفهوم که کودک به عنوان عضوی ضعیف و آسیب‌پذیر، در خانواده به عنوان سپربلا، مشکلات ارتباطی را منعکس می‌‌کند. بی‌قراری و بی‌خوابی کودک می‌تواند ناشی از کش‌مکش‌های پدر و مادر با یکدیگر باشد.

باید دانست مشکلات ارتباطی کودک می‌تواند به مدرسه هم ارتباط داشته باشد. به طور نمونه اگر کودک از سوی همکلاس قلدر خود مورد اجحاف و زورگیری قرار بگیرد این مسئله می‌تواند سبب مشکلات اساسی در کودک شود.

 

بیماری‌های مشخص روانپزشکی در کودکان از جمله اختلال نارسایی توجه و بیش‌فعالی، اختلال سلوک، اختلال لجبازی ـ مقابله‌ای، در خود ماندگی یا اوتیسم نیز می‌تواند باعث بدخلقی کودک شود.

 

به جز این موارد گاهی هوش مرزی و عقب‌ماندگی ذهنی نیز به صورت مشکلات رفتاری بروز پیدا می‌کنند.

 

عضو هیئت مدیره انجمن علمی روانپزشکان ایران توصیه کرد: خانواده‌ها در وهله اول روابط بین خود را اصلاح کنند و اگر رفتارشان با کودک با افراط و تفریط همراه است آن را اصلاح کنند.

 

مدیرگروه روانپزشکی دانشکده علوم بهزیستی و توانبخشی ادامه داد: در صورتی که هنوز مشکل کودک باقی بود باید به متخصص کودک مراجعه کرد تا وضعیت کودک از نظر جسمی و روانی بررسی شود در صورتی که مشکل جدی جسمی وجود نداشت باید به روانپزشک کودک و نوجوان مراجعه کرد.

منبع:سلامت نیوز

admin بازدید : 245 چهارشنبه 14 خرداد 1393 نظرات (0)

کودکان امروزی، دیگر مانند گذشته رفتار نمی کنند؛ به همین دلیل والدینه ناچارند بارها و بارها یک درخواست یا دستور را تکرار کنند و باز هم هیچ تضمینی وجود ندارد که آنان کار خواسته شده را انجام دهند. شاید بتوان گفت که امروزه، والدین بیشتر به حرف های فرزندشان گوش می دهند.

کودکان بیشتر اوقات درخواست های والدین شان را نادیده می گیرند و تنها زمانی که خودشان بخواهند، کاری را انجام می دهند. همین مسئله در اغلب اوقات، مشکل ساز می شود و حتی اختلافات متعدد و فراوانی را میان پدر و مادر به وجود می آورد.

اگر شما هم فرزندی دارید، شاید بگویید هر راهی را که به ذهنم می رسید امتحان کرده ام. مثلا بارها روش هایی مانندتنبیه، هدیه، تکرار فراوان درخواست ها، قهر و نادیده گرفتن کودک، مقایسه او با دیگر کودکان و بسیاری روش های دیگر را به کار برده ام اما برای کودکان امروزی، هیچ روشی جواب نمی دهد و برای کودک من هیچ کدام اثربخش نبوده است.

برای والدین بسیار دشوار است که بتوانند فرزندشان را مسئولیت پذیر و مؤدب تربیت کنند.در این مقاله توصیه هایی ارائه شده است که به شما کمک می کند ارتباط بهتری با کودکتان داشته باشید و با او به گونه ای رفتار کنید که خواسته هایتان را عملی کند.

داد نزنید
فریاد زدن در هیچ موقعیتی و هنگام مواجه شدن با هیچ فردی، نتیجه مطلوبی به بار نمی آورد؛ به خصوص زمانی که مخاطب شما یک کودک یا حتی یک نوجوان باشد. تنها تاثیر فریاد کشیدن این است که در آن لحظه کودک می ترسد و شاید سکوت کند یا به اجبار خواسته شما را انجام دهد اما اندکی بعد کودک همه چیز را فراموش می کند به غیر از فریادی که می شنود و می آموزد که خودش هم در مواقع ضروری می تواند فریاد بکشد و به این ترتیب به خواسته اش برسد.

کودکم به حرفم گوش نمی دهد
به یاد داشته باشید باید به گونه ای رفتار کنید که دوست دارید فرزندتان آنگونه باشد. همواره با کودکتان آرام و با احترام صحبت کنید و رفتار عصبی و تند نداشته باشید. شوخی و خنده و حتی لحن طنز در مورد کودکان و نوجوانان بسیار اثرگذار است و موجب می شود تا فرزندتان کاری را که از او خواسته اید، انجام دهد.

برایش دلیل بیاورید
اگر کودکتان کمی بزرگتر است، از احساساتتان برایش توضیح دهید و بگویید به چه دلیل انتظار دارید تا او خواسته تان را عملی کند. اگر کودک حاضر نمی شود کاری را که از او خواسته اید انجام دهد، با او از در منطق وارد شوید و دلیلش را با مهربانی و ملایمت برایش توضیح دهید. او بایدبداند چرا کار خاصی را که دوست ندارد، باید انجام دهد.

هرگز کودکتان را با دیگر کودکان مقایسه نکنید
این کار نتیجه عکس می دهد و موجب می شود کودکتان احساس خجالت و سرخوردگی کند. کوکان از اینکه با همسالانشان مقایسه شوند، متنفرند. به یاد داشته باشید انسان ها در هر سنی که باشند، با یکدیگر متفاوتندو هر کدام ویژگی های خاص خود را دارند؛ پس مقایسه کردن، هیچ تاثیر مثبتی در روابط میان شما و فرزندتان ندارد و تنها موجب می شود تا میان شما فاصله بیشتری به وجود آید. می توانید کمی بیشتر با علایق فرزندتان آشنا شوید و با استفاده از آنها فرزندتان را به انجام کارهای مختلف تشویق کنید.

خواسته هایتان را با لحن کودکانه مطرح کنید
یعنی مانند کودکان صحبت کنید. این تفاوت در رفتار و گفتار شما موجب می شود توجه فرزندتان بیشتر جلب شود و چون از اینگونه لحن صحبت لذت می برد و تکرار آن را دوست دارد،کاری را که از او خواسته اید قطعا انجام می دهد.

کودکان از گروه همسالان و هر فردی که بیشتر شبیه آنها باشد، بیشتر الگوبرداری می کنند و حرف شنوی دارند. شما با نظرات کودکتان آشنا هستید و زمانی که کاری از او می خواهید، می توانید با توجه به نظرات و عقاید او برایش دلیل بیاورید و او را قانع کنید.

زمانی که کودک نقاط مشترکی میان خود و والدینش می بیند، بیشتر به حرف های آنها گوش می دهد و حتی سعی می کند به والدین خود نزدیک تر شود.

خودتان حرف گوش دهید و آرام باشید
فرزندتان از شما الگوبرداری می کند و زمانی که می بیند شما با همسرتان یا خود او آرام و مؤدب صحبت می کنید و وقتی کاری از شما خواسته شود آن را انجام می دهید، می آموزد که مانند شما رفتار کند.

کمتر «نه» بگویید
نه گفتن های مکرر به کودک میان شما و فرزندتان فاصله ایجاد می کند؛ شاید شما می خواهید فرزند بسیار مؤدب و نمونه ای تربیت کنید اما هر چه بیشتر با او مخالفت می کنید، این کار را بهتر به او آموزش می دهید و در نتیجه بیشتر شاهد مخالفت و بدرفتاری های فرزندتان خواهید بود.

سعی کنید پاسخ های مثبت را با پاسخ های منفی جایگزین کنید؛ البته این نکته به هیچ وجه به این معنی نیست که شما باید تمام خواسته های فرزندتان را عملی کنید. در رفتارتان متعادل باشید، نه همیشه مثبت و نه همیشه منفی.

اگر صبح فرزندتان از شما درخواست کرد که با دوستانش بازی کند و شما صلاح نمی دانستید، می توانید به او بگویید الان نمی توانی با دوستانت بازی کنی اما بعدازظهر و بعد از انجام تکالیفت می توانی این کار را انجام دهی.

با او ارتباط برقرار کنید
راه هایی را بررسی کنید که منجر به برقراری ارتباط با فرزندتان می شود؛ لحن صحبتف نوع کلمات و حتی زبان بدن شما تاثیر مهمی در روابط شما با فرزندتان دارد؛ پس باید با لحن ملایم و صدایی آرام صحبت کنید، لبخند بزنید و مهربان باشید.

زمانی که کاری از فرزندتان می خواهید، از فاصله دور با او صحبت نکنید، نزدیک او بروید و در حالی که او را نوازش می کنید، درخواست تان را مطرح کنیدو از کلمات و جملات ساده و کوتاه استفاده کنید و با کنایه و پیچیده صحبت نکنید. زیرا کودک شما جملات ساده را متوجه می شود نه جملات پیچیده و کنایه آمیز را.

اگر فرزندتان کاری را که از او خواسته اید انجام نداد، غر نزنید؛ بلکه طوری وانمود کنید که احساس می کنید او انجام آن کار را فراموش کرده است؛ پس بار دیگر با لحن خوب و آرام درخواستتان را مطرح کنید. بدون شک رعایت نکات ذکر شده، ارتباط شما با کودکتان را بهبود می بخشد و موجب می شود او بیشتر به حرف های شما گوش دهد و خواسته شما را عملی کند.

 

منبع : مجله موفقیت

admin بازدید : 180 سه شنبه 13 خرداد 1393 نظرات (0)

فرزند شما چند ساعت از روزش را با پدرش می‌گذراند؟ چقدر با پدرش دمخور است و از او تاثیر می‌گیرد؟ چقدر شما اجازه می‌دهید که پدرش با روش‌های خاص خود فرزندتان را بزرگ کند؟ برخلاف آن که بیشتر مردم مادر را مسئول تربیت فرزند می‌دانند، محققان می‌گویند کودکانی بهترین مهارت‌های اجتماعی را در خود پرورش می‌دهند که پدرانشان تعامل مثبتی با آنها دارند و اجازه می‌دهند که کودک خود مسیر بازی را تعیین کند.
برخی پدران در نقش راهنمایان عاطفه هستند. آنها عواطف منفی کودک را نادیده نمی‌گیرند یا با آن مخالفت نمی‌کنند، بلکه به فرزندانشان نشان می‌دهند که آنها را درک و سپس آنها را راهنمایی می‌کنند تا نسبت به احساسات منفی خود واکنش مناسبی نشان دهند.پدرها از طریق بازی بر فرزندانشان تاثیرات چشمگیری می‌گذارند. آنها معمولا بازی‌هایی را انجام می‌دهند که با فعالیت بدنی و هیجان بیشتری همراه است.
همچنین پدرها بیشتر با صداهای ضربه‌ای توجه نوزاد را جلب می‌کنند و شلوغ‌بازی‌های بیشتری در بازی‌ها انجام می‌دهند که این نوع روش شلوغ و بی‌نظم پدر در بازی راه مهمی را باز و به کودک کمک می‌کند تا درباره عواطف بیاموزد. طبق بررسی‌ها، کودکانی کم‌ترین نمرات و بدترین روابط اجتماعی را دارند که پدرانشان سرد، قدرت‌طلب، ستیزه‌جو و مداخله‌گر بودند. در یک تحقیق پژوهشگران متوجه شدند پدرانی که طی یک تمرین بازی ویدئویی فرزندانشان را مسخره و تحقیر می‌کردند و برای اشتباهاتشان آنها را سرزنش می‌کردند یا کنترل بازی را خود به دست می‌گرفتند و به کودکان‌ نشان می‌دادند که بی‌کفایت هستند، فرزندانشان بیشتر از بقیه دچار مشکل بودند. این بچه‌ها با دوستانشان رفتارهایی ستیزه‌جویانه داشتند، در مدرسه ناموفق‌تر از دیگران بودند و مسائلی داشتند که معمولا به بزهکاری و خشونت در آنان منتهی می‌شد.

منبع:aftabir.com

admin بازدید : 237 سه شنبه 13 خرداد 1393 نظرات (0)

 به شما شاد باش می گوییم که خانه تان سرشار از شور زندگی است. دو فرزند پسر داشتن به این معناست که شما باید انسان قوی و با حوصله ای باشید. بعضی اوقات زمانی که روی کاناپه منزل خود در حال استراحت هستید آرزو می کنید این کاش دختر داشتید و زندگی تان آرام و بدون دغدغه بود ولی غصه نخورید چون دختر داشتن هم به این سادگی ها که فکر می کنید نیست.
والدین همیشه سعی می کنند برای اولین کودک خود بهترین کارها را بکنند و به خاطر کوچکترین کارهای مثبت فرزند اول خود، بهترین تشویق ها را در نظر می گیرند و شیرین کاری های کودکانه او را تا سال های سال و شاید هم تا آخر عمر خود، در ذهن دارند. به همین جهت پسر اول شما پیشرفت بهتری نسبت به بقیه فرزندان دارد. معمولا او سریع تر و بهتر راه می افتد یا شروع به حرف زدن می کند، این نکات همان جنبه های مثبت کودکان اول خانواده است.
اما جنبه های منفی! برای پسر اول، تنها یک الگو وجود دارد و آن الگو، پدر و مادرش هستند. از این رو او تمایل دارد همانند والدینش اهداف بزرگی در سر داشته باشد و چون رسیدن به این اهداف در توان سن و سال او نیست معمولا با شکست روبرو می شود.
کوین له من، محقق کودکان اعتقاد دارد فرزند اول ایده آلیست و کمال طلب است و همه چیز را در حد کامل و بی نقص می خواهد و خواسته هایش را مطابق خواسته های والدین خود در نظر می گیرد و چون این خواسته ها و آرزوها برای وی دست نیافتنی است، دچار سرشکستگی و پوچی می شود. پسر اول خانواده دوست دارد همیشه نقش پدر و مسوول را برای برادر کوچکش بازی کند و شما معمولا مجبورید در مقابل این رفتار مسوولانه و البته سختگیرانه او واکنش نشان دهید؛ زیرا او به واسطه درست و غلط هایی که از شما آموخته با برادرش بسیار سختگیرانه رفتار می کند. پسر اول در قیاس با بقیه فرزندان برای آینده اش بیشتر نگران است.
شما همیشه صداقت داشتن و راستگویی را به پسر دوم خود یادآوری می کنید، درحالی که پسر اول شما بدون تذکر به این ارزش ها پایبند است. مطمئن باشید حداقل یکی از پسرانتان صاحب ثروت فراوانی خواهد شد که احتمالا او فرزند اول شماست، به شرطی که خودتان یک انسان مقتصد و حسابگر باشید، پس او نیز از شما الگو می گیرد طوری که حاضر نیست در شرایط سخت هم از کسی پول قرض بگیرد. او در مقایسه با برادر کوچک خود روابط محدود و منظم تری با جامعه دارد و بسیار پرتلاش تر از فرزند دوم شما خواهد بود.
پسر دوم از طرفی متکی به خانواده و مطیع دستورات والدین است و از طرفی در حال مبارزه و به رخ کشیدن توانایی هایش به برادر بزرگ است. او بدون حمایت دیگران می تواند به آرزوهایش جامه عمل بپوشاند و در این راه کمتر به ناراحتی و سرگشتگی دچار می شود. پسر کوچکترتان به دنبال توجه بیشتر پدر و مادر و به اصطلاح کمی لوس است. در قیاس با برادرش به دیگران بیشتر اعتماد می کند و این احتمال وجود دارد که در این رابطه با مشکلاتی هم روبرو شود.
فرزند دوم شما دارای ایده های بکر و البته گاهی خطرناک است ولی پافشاری خاصی نیز نشان نمی دهد. هیچ چیز وی را دستپاچه و مضطرب نمی کند. البته این قضیه نسبی است و در جوانی هم این روحیه را حفظ کرده و شادتر زندگی می کند. برای او زندگی کردن در حال مهم است و شعار او همیشه این است؛ امروز را خوش است.
1- پسر اول با تولد برادر کوچکتر خود، احساس می کند والدینش به او کم توجه و کم علاقه شده اند پس باید او را توجیه کنید که این احساس غلط است و در این رابطه با جملاتی مثل: «من تو را بیشتر دوست دارم» یا «تو برای من مهمتری، چون پسر ارشد من هستی» از او دلجویی کنید.
2- پسرانتان را به رقابت و مسابقه تحریک نکنید. فقط آنها را در جهت نشان دادن توانایی های متمایزشان تشویق و حمایت کنید. ببینید هر کدام در چه زمینه ای استعداد دارند و آنها را در همان زمینه تشویق کنید.
3- در حد امکان به هر دو پسر خود فضای آزاد و محیطی مستقل، برای بازی کردن یا انجام امور شخصی بدهید زیرا استقلال فرزندان شما در آینده باعث نزدیکی بیشتر آنها به یکدیگر خواهد شد. حواستان باشد که فرزندانتان با چه کسانی دوستی و مراوده دارند.
4- پسر بزرگتر شما به واسطه سن بیشترش اجازه دارد شب ها کمی دیرتر به رختخواب برود و می تواند نسبت به برادرش زمان بیشتری را به تماشای تلویزیون بنشیند، پس سعی کنید انصاف را رعایت کرده و نسبت به سنشان از آنها انتظار داشته باشید.
5- پسربچه ها دوست دارند گاهی با هم زورآزمایی کنند، به برادر بزرگتر بیاموزید که به خاطر قدرتمندتر بودنش، کمی ملایم تر رفتار کند.

 

منبع : مجله موفقیت

admin بازدید : 176 سه شنبه 13 خرداد 1393 نظرات (0)

 تازه وارد مهمانی شده‌اید که کوچولوی‌تان شروع می‌کند از سر و کله میزبان بالا رفتن. یک جا بند نمی‌شود و مدام وسط حرف دیگران می‌پرد. یکی از مهمانان به کنایه‌ به شما می‌گوید باید فرزندتان را نزد روانپزشک ببرید چون احتمالا بیش‌فعال است. اما آیا واقعا فرزند شما چنین مشکلی دارد یا این تنها یک ویژگی رفتاری است که در اصطلاح به آن شیطنت گفته می‌شود. حالا وقت آن است که نگاه دقیق‌تری به این مشکل بیندازید تا از سوءتفاهم درباره فرزندتان پیشگیری کنید.
بیش‌فعالی چیست؟
این اختلال یکی از اختلالات شایع و در عین حال با تشخیص سخت برای پزشکان است. اختلال بیش‌فعالی بیماری پیچیده‌ای است و اغلب تشخیص داده نمی‌شود. درباره کودکی که با چنین اختلالی تشخیص داده می‌شود 3 علامت را نباید از یاد ببرید که شامل پرتحرکی، کمبود توجه و تمرکز و در نهایت اعمال تکانه‌ای(کارهای ناگهانی و غیرقابل پیش‌بینی) است. زمانی که پزشک بتواند جزئیات لازم را از والدین و مدرسه به دست آورد می‌توان معیارهای لازم را در نظر گرفت. علائم اختلال بیش‌فعالی- کم‌توجهی باید در بیشتر از یک مکان دیده شود مثلا خانه و مدرسه و البته اینکه برای چند ماه این علائم بروز کند. داشتن 6 علامت یا بیشتر از علائم اختلال کم‌توجهی یا بیش‌فعالی که باید دست‌کم 6 ماه وجود داشته باشد تا بتوان گفت کودک بیش‌فعال است.
علائم بیش فعالی
تعدادی از علائم مربوط به بیش‌فعالی و اختلال توجه و تمرکز شامل موارد زیر است:
کودک غالبا با دست‌هایش بازی می‌کند و در جایش می‌لولد.
کودک معمولا کلاس را ترک می‌کند.
غالبا می‌دود یا می‌پرد.
اغلب بازی یا فعالیت‌هایش پر سر و صداست.
به نظر می‌رسد کودک همیشه در حال حرکت است.
زیاد صحبت می‌کند.
از توجه به جزئیات ناتوان است.
اغلب قادر به پیگیری دستورات یا اتمام کارها نیست.
اغلب وسایل خود را گم می‌کند.
ممکن است کودک شما بیش‌فعال باشد
برای کودکی با اختلال بیش‌فعالی- کم‌توجهی انجام  برخی رفتارها ممکن است سخت‌تر باشد حال بهتر است این سؤال‌ها را از خودتان بپرسید:
آیا زمانی که از کودک‌تان می‌خواهید کاری انجام دهد مشکلی در شنیدن دارد؟
آیا او نسبت به دیگر کودکان سریع‌تر هیجان‌زده می‌شود؟
آیا خانه شما در زمان غذاخوردن، به خواب رفتن، ‌شستن دندان‌ها و دیگر کارها به میدان جنگ بدل می‌شود؟
آیا معلم شما نسبت به رفتار کودک شما در مدرسه نگران است؟
او زود تمرکزش را از دست می‌دهد و فراموش‌کار است؟
این بچه‌ها مغزشان متفاوت است
اختلال بیش‌فعالی- کم‌توجهی یک بیماری عصبی-رفتاری است با 2 مولفه: بیش‌فعالی و بی‌توجهی یا نداشتن تمرکز. برخی از این کودکان به صورت واضح فعالیت زیادی دارند و برخی هم توانایی تمرکز ندارند اما بیشتر آنها هر دو مشکل را با هم دارند. این بچه‌ها مغز ماشین فراری را دارند اما با ترمز‌ دوچرخه. ذهن آنها در حال مسابقه است اما نمی‌توانند در زمان لازم سرعت‌شان را کم کنند. اسکن‌های متعدد نشان می‌دهد بخشی از مغز کودک دچار اختلال که به کنترل رفتار کمک می‌کند، موجب تمرکز می‌شود و آنچه نیاز به انجام آن دارد را طبقه‌بندی می‌کند، کمی کوچک‌تر است. علاوه بر این انتقال‌دهنده‌های عصبی شیمیایی مغز مانند سروتونین، دوپامین و نوراپی‌نفرین که پیام را از یک قسمت مغز به قسمت دیگر می‌فرستند در آنها دچار کمبود است بنابراین برای مثال اگر معلم یک آموزش 5 مرحله‌ای به کودک بدهد، او ممکن است تنها بتواند 2 مرحله اول را انجام دهد و توالی کارهای بعدی را از دست بدهد.
دلیل بیش‌فعالی معلوم نیست
بیشتر مطالعات نشان می‌دهد اختلال بیش‌فعالی موروثی است. اما در سال‌های اخیر تحقیقات از ارتباط این اختلال با مواد سمی محیطی مانند بیس‌فنول A و فتالات(مهم‌ترین مواد در تولید مواد آرایشی، پلاستیک، پرده حمام) و همین‌طور حشره‌کش‌ها خبر می‌دهد. این علم بسیار جدید است و تحقیقات همچنان باید ادامه پیدا کند. کودکان نسبت به مواد سمی محیط حساس هستند و باید نسبت به مواجهه آنها با این مواد دقت شود. چندین دلیل دیگر برای ابتلای کودک به اختلال بیش‌فعالی می‌توان در نظر گرفت که از جمله‌ می‌توان به ژنتیک، آسیب کوچک مغزی در زمان تولد یا حتی استرس و نگرانی دوران بارداری اشاره کرد.
چطور تشخیص بدهیم
در اختلال بیش‌فعالی- کم‌توجهی معدل سنی می‌تواند از 2 یا 3 سالگی باشد. در 2 سالگی پزشکان به دنبال یافتن علائم هستند و هرچه زودتر این نقص تشخیص داده شود زودتر می‌توان مداخله کرد. اما در اغلب موارد تا زمانی که کودک به سن مدرسه نرسیده که نیاز به توجه و نشستن طولانی مدت داشته باشد، اين اختلال قابل تشخیص نیست. بچه‌های باهوشی که نشانه‌های ضعیفی دارند ممکن است سال‌ها علائم را داشته باشند تا دوره آموزشی مدرسه که باید برنامه منظم،‌ چند منظوره و مدیریت زمان انجام دهند و اینجاست که دچار مشکل می‌شوند.
دختران فرق دارند
پسران سه برابر دختران در معرض این اختلال هستند و به طور معمول دختران 5 سال بعد از پسران تشخیص داده می‌شوند. دختران بی‌نظم و ساکت کمتر به چشم می‌آیند حتی اگر اختلال‌شان به اندازه پسران باشد. بی‌توجهی و نادیده گرفتن موضوعات پیرامون از علائم اختلال در دختران مبتلا به بیش‌فعالی است. در پسران به جای آن انجام و بروز حرکات و رفتارهای متفاوت و غیرمنطقی بدون انگیزه قبلی و برنامه عاری از فکر انتظار می‌رود. در دوران دبستان دخترانی با اختلال بیش‌فعالی، کودکانی کم‌دقت یا بی‌دقت هستند، همچنین در آموختن مهارت‌های آموزشی و حل مسائل ضعیف بوده و به جزئیات و موضوعات محیط پیرامون خود توجه ندارند، کمتر توجه می‌کنند و با تمام کردن کارها مشکل دارند اما آنها معمولا پرخاشگر نیستند. دختران قرار نیست کیف مدرسه‌شان را در زمین بازی جا بگذارند یا دفتر مشق‌شان کثیف باشد.
تشخیص سخت است
هیچ آزمایشی وجود ندارد که با انجام آن بتوان گفت کودک دچار بیش‌فعالی است.  اما اغلب پزشکان با تاریخچه خانوادگی، جزئیات پرسش‌هایی که انجام می‌دهند و بررسی رفتار کودکان و میزان اهمیت آن براساس سن و سال او سعی می‌کنند تشخیص صحیح را داشته باشند. با صحبت کردن با کودک، والدین و معلمان و اگر لازم باشد مادربزرگ و پدربزرگ و اقوام پزشکان می‌توانند تعیین کنند علائم با توجه به سن کودک متناسب است یا مشکل جدی وجود دارد. آنها باید عواملی مانند عصبانیت، اختلال یادگیری،‌ افسردگی، طلاق یا بیماری یکی از اعضای خانواده را هم در نظر بگیرند.
درمان دارویی برای کدام بچه‌ها لازم است؟
دارودرمانی به همراه روان‌درمانی و تغییراتی که در زندگی روزانه کودک ایجاد می‌شود می‌تواند شرایط را بهبود دهد. داروها زمانی که با رفتار درمانی همراه شوند می‌توانند پرخاشگری و بی‌توجهی کودک را به میزان زیادی بهبود دهند. دارودرمانی زمانی پیشنهاد می‌شود که تعداد علائم کودک براساس سنش مشخص شود و تنها زمانی از دارو استفاده می‌شود که کودک واقعا نیاز داشته باشد. در کودکانی که علائم متوسط تا شدید این اختلال را دارند دارودرمانی کمک‌کننده است. در علائم خفیف‌تر معمولا از مشاوره درمانی استفاده می‌شود. اما دارویی که برای یک کودک کارساز بوده است نمی‌تواند برای دیگری هم همان نتیجه را داشته باشد. به همین دلیل پزشکان نظارت زیادی بر کودک دارند تا بتوانند ترکیب مناسب را پیدا کنند. مشخص نیست چرا اما کودکانی که در یک سن خاص دارويي را تحمل نمی‌کنند ممكن است چند سال بعد به خوبی به همان دارو جواب می‌دهند.

 

منبع : مجله سیب سبز

admin بازدید : 216 سه شنبه 13 خرداد 1393 نظرات (0)

خانواده سالم و موفق معناهای متفاوتی می‌تواند داشته باشد. برخی والدین فکر می‌کنند اگر فرزندانشان از آنها حرف‌شنوی داشته باشند.
خانواده موفقی دارند و عده‌ای معتقدند دادن آزادی‌های زیاد به فرزندانشان باعث می‌شود خانواده موفق و شادی داشته باشند اما واقعا خوشبختی درون خود آدم‌هاست. اگر کودکی احساس کند به راحتی می‌تواند مشکلاتش را با والدینش در میان بگذارد، احساس خوشبختی خواهد کرد.
به نظر من تربیت دوجنبه دارد؛ یکی تربیت با حرف است و دیگری تربیت با عمل. در تربیت با حرف اولین نکته مهم، سعه‌صدر و تسلط بر اعصاب است و اینکه با مهربانی عمل کنیم. زور و قلدری کسی را به جایی نمی‌رساند. مساله دیگر، این است که نباید در تربیت فرزندانمان عجول و یکدنده باشیم زیرا بچه‌ها هم برای خودشان نظرها و روش‌هایی دارند. نباید به آنها سخت گرفت یا در مورد تمام اعمال آنها نظر داد، آن هم در مورد کودکان امروزی که بسیار باهوش و بادرایت هستند.
به‌نظر من، بهترین روش تربیتی، آن است که کنار بچه‌ها باشیم و به‌عنوان یک راهنما مسیر درست را به آنها نشان دهیم. تاثیر تربیت با عمل بسیار بیشتر از تربیت با حرف است. به عقیده من، حتی گاهی بد نیست بگذارید فرزندانتان خطا ‌کنند زیرا به‌عنوان یک انسان حق تجربه کردن دارند. اگر از ابتدا معلم و راهنمای خوبی برای آنها باشید، قطعا کمتر در زندگی‌شان اشتباه خواهند کرد زیرا آینه روبروی آنها تصاویر حقیقی، مثبت و مستقیم را به آنها نشان داده است.

 

منبع:aftabir.com

admin بازدید : 241 جمعه 09 خرداد 1393 نظرات (0)

 

یکی کمه، دوتا غمه

می‌گویند تک‌فرزندها مغرورند، لوساند، خودخواهند، در عین‌حال شاگردان زرنگی هستند. امروزه تعداد خانواده‌هایی که تنها یک فرزند دارند بسیار زیاد شده است اما آیا واقعاً تک‌فرزندی به نفع فرزند ماست یا نه؟!

یکی‌یک‌دونه‌ها در پیداکردن دوست مشکل دارند

تک‌فرزند بودن به این معنی نیست که نتوانید با دیگران ارتباط برقرار کنید. تعداد تک‌فرزندانی که در برقراری ارتباط با همسن و سالان خود دچار اشکال می‌شوند یا نمی‌توانند در یک گروه دوام بیاورند بسیار زیاد است اما به هرحال تمامی تک فرزندان این طور نیستند و این مسئله به شخصیت و تربیت آن کودک بستگی دارد. بازبودن خانواده و میزان تبادلات افراد خانواده با سایرین در این میان نقشی مهم بازی می‌کند.

تک‌فرزندی که تعطیلات را با دخترعموها و پسرخاله‌ها می‌گذراند، دوستانش را به خانه دعوت می‌کند و به منزل آنها می‌رود و ... در برقراری ارتباط با سایر همسن و سالانش مشکل ندارد. اما تک فرزندی که در خانه حبس می‌شود و والدین او تمایلی به برقراری ارتباط با سایرین ندارند، مسلماً لوس و مغرور و گوشه‌گیر خواهد بود. دوستان به طور حتم جایگزینی برای خواهر یا برادر نیستند اما به هر حال می‌توانند همراه تک‌فرزند ما ساعات خوشی را بسازند.

یکی یک‌دونه‌ها اهل رقابت نیستند

یکی از مشکلات اساسی که تک‌فرزندان با آن روبه‌رو می‌شوند ناتوانی در بحث کردن و دفاع ار علایق یا حتی انتخاب است. البته در صورتی که والدین بیش از حد کودک را به خود وابسته نکنند و اجازه بدهند مربیان مهد و مدرسه کار خود را انجام دهند، خیلی سریع این دانش‌آموزان نیز برای جلب توجه معلم و به دست‌آوردن جایگاهی در گروه دوستان تلاش خواهند کرد.

یکی‌یک‌دونه‌ها درس‌خوان‌ترند

تاکنون هیچ تحقیقی نشان نداده که نمرات تحصیلی تک‌فرزندها بهتر از سایر دانش‌آموزان است. شاید نمرات تحصیلی تک‌فرزندها بهتر از نمرات دانش‌آموزانی باشد که 3 تا 4 خواهر و برادرند اما نسبت به دانش‌آموزانی که تنها یک خواهر یا برادر دارند بیشتر نیست. اگر همه بررسی‌ها نشان دهد که وضعیت تحصیلی تک‌فرزندها بهتر است، امری طبیعی است زیرا آنها در مرکز توجه والدین قرار دارند و فراموش نکنیم که تک‌فرزندها در مقایسه با سایر کودکان زودتر از سن‌شان بزرگ می‌شوند و مانند والدین یاد می‌گیرند چطور بحث کنند و موضوعات را جدی بگیرند اما این به آن معنی نیست که دچار خطاهای کودکانه نمی‌شوند!

 

یکی یک‌دونه‌ها عاشق نمی‌شوند

تفاوتی که بین تک‌فرزندها با سایر کودکان است اینکه آنها تنها حاکمان قلب والدین‌شان هستند. البته خانواده‌هایی هم هستند که به دلیل مشغله زیاد کاری، چندان توجه زیادی حتی به تک‌فرزند خود ندارند اما به هرحال چون هرگز به دلیل آمدن خواهر یا برادر دیگری احساس حسادت نمی‌کنند، مجبور نیستند برای جلب‌کردن توجه والدین تلاش زیادی بکنند. این موضوع را از یاد نبریم که در مرکز توجه‌بودن باعث می‌شود در آینده برای دست آوردن عشق دیگران تلاشی نکنیم!

یکی‌یک‌دونه‌ها وابسته‌ترند

این موضوع حقیقت دارد چون آنها تنها فرزند خانواده هستند، ‌والدین تمام سعی‌شان را می‌کنند تا آنها را حمایت کرده و پیش ببرند. البته در برخی خانواده‌ها هم دقیقاً برعکس است یعنی والدین برای پیشگیری از وابسته شدن کودک به آنها، او را خیلی سریع رها می‌کنند تا مستقل شوند. تک فرزندها معمولاً به دلیل حسی که والدین به آنها دارند یا بسیار موفق می‌شوند و می‌درخشند یا کاملاً برعکس لوس و تنبل از آب درمی‌آیند.

یکی‌یک دونه‌ها خود محورندترند

شاید شما هم دیده باشید که وقتی کودکی لوس یا خودخواه تلقی می‌شود فوراً دلیل این خصوصیت را به تک‌فرزند بودن او نسبت می‌دهند. انگار تک‌فرزند بودن می‌تواند به کل، شخصیت‌ یک فرد را تغییر دهد. این موضوع حقیقت ندارد. به صرف داشتن خواهر یا برادر، قرار نیست تک فرزند لوس، خجالتی، خودخواه یا پررو و ... شود. شخصیت یک کودک را رفتار والدین می‌سازد. امروز تک‌فرزندها مانند تک فرزندان دیروز لوس نیستند چون بسیاری از مادرها خارج از خانه کار می‌کنند و فرزندان خود را به مهد یا پرستار می‌سپارند. بزرگ‌شدن فرزندان آنها با سایر کودکان باعث می‌شود تا حد زیادی اجتماعی و شبیه به سایر کودکان شوند.

 

 6توصیه برای اینکه تک‌فرزند، زندگی بهتری داشته باشد

1-      او را تشویق کنید که با سایر همسن و سالانش رابطه برقرار کند

فرزند شما نیاز دارد که با سایر همسن و سالانش رابطه برقرار کند و در جمع آنها پذیرفته شود. سعی کنید دوستان او را به منزل دعوت کنید یا او را در فرهنگسراها یا کلاس‌های آموزشی- تفریحی ثبت‌نام کنید.

2-      در موقع لزوم او را مواخذه کنید

باید او را به خاطر کار خطایی که کرده مواخذه کنید؟ پس این کار را انجام دهید. هرچه بیشتر با او مدارا کنید از نظر احساسی حساس‌تر می شود و شاید در آینده‌ای نزدیک تحمل پذیرفتن احساسات منفی یا رفتارهای خشن را نداشته باشد. اجازه بدهید او نیز مانند سایر کودکان تنبیه شود و نا امیدی را تجربه کند.

3-      گاهی با او مخالفت کنید

تک‌فرزند شما نباید جایگاهی بیش از یک کودک داشته باشد. آنقدر به او بها ندهید که تبدیل به رئیس خانه شود. نه حرف او باید بتر و بالاتر از حرف شما باشد نه اجازه هرکاری را دارد. این شما هستید که به عنوان والد باید برای  او تصمیم صحیح را بگیرید.

4-      جای او آرزو نکنید

ما همیشه برای فرزندان‌مان بهترین‌ها را آرزو می‌کنیم به‌ویژه اگر تنها یک فرزند داشته باشیم. سعی نکنید آروهای‌تان را به فرزندتان تحمیل کنید. اینکار باعث می‌شود او فکر کند که باید به آنچه شما می‌خواهید برسد و اگر شکست بخورد احساس کند شما را نا امید کرده است. اجازه بدهید خود او به آرزوهایی که در سر دارد برسد و سر راهش موانع خیلی بزرگ قرار ندهید.

5-      اجازه بدهید خودش باشد

عقیده خود را هرگز به فرزندتان تحمیل نکنید و هرگاه او از عقیده خود حرف می‌زند او را ابله نخوانید. اجازه بدهید خودش باشد. اگر او به ورزش علاقه‌مند است اما شما بیزارید، اینتفاوت بین شماست. سعی نکنید او را شبیه به خود بار بیاورید.

6-      برقراری ارتباط را به او آموزش دهید

ارتباط برقرارکردن برای تک‌فرزندها کمی سخت است. به او بیاموزید که تمامی افراد نیاز به برقرارکردن ارتباط دارند و برای اینکه در زندگی موفق باشد باید روابط صحیح برقرار کند. به او بیاموزید برای یافتن تایید دیگران گاهی باید از خود گذشت در عین‌حال گاهی نیز برای تایید دیگران نباید خود را فدا کرد. وقتی فرزند شما مفهوم برقراری ارتباط را بفهمد دوستان خوبی پیدا خواهد کرد.

تک‌فرزندی خوب است؟

تک‌فرزند بودن خوبی‌ها و بدی‌های خاص خود را دارد. تک‌فرزندها هرگز حس شیرین حسادت به خواهر و برادر را درک نمی‌کنند اما تنها بودن آنها به معنی داشتن شخصیتی خاص نیست. از نظر روان‌شناسان بسیاری از آنها نیز مانند سایر کودکان برای رقابت انگیزه دارند و برخلاف تصور عامه مردم به راحتی ازدواج می‌کنند و معمولاً حتی علاقه‌ای به تک‌فرزند داشتن نداشته باشند. تک‌فرزند داشتن نه بهتر و نه بدتر از چندفرزند داشتن است. هرچند اگر امکان چند فرزند داشتن وجود داشته باشد، منطقی‌تر است چند فرزندی را انتخاب کنیم. هر فرزند جایگاه خود را نزد والدین دارد و هیچ فرزندی نه جایگاه دیگری را برای والدین می‌گیرد و نه شبیه دیگری است!


admin بازدید : 254 جمعه 09 خرداد 1393 نظرات (0)

وجود خانه‌ای تمیز با حضور کودکان امکانپذیر نیست؛ با این حال، بچه‌ها قادر به یادگیری برخی مهارت‌های پایه‌ای هستند که به تمیز و مرتب ماندن خانه کمک می‌کند. در این نوشتار چند کار روزانه که هر کودکی باید بیاموزد، ذکر شده است.

لباس شویی:

کودکان از سن 2 سالگی می‌توانند دسته بندی کردن را بیاموزند. در واقع، برای بچه‌های کوچک، اغلب دسته بندی کردن وسایل مانند بازی است. بچه‌های بزرگ‌تر می‌توانند قرار دادن لباس‌ها در جایشان را یاد بگیرند. آنهایی که به سن مدرسه رسیده‌اند می‌توانند تا کردن لباس‌های شسته شده و نیز پر و خالی کردن ماشین لباسشویی و خشک کن را تحت نظارت بزرگتر‌ها یاد بگیرند. بین 8 تا 10 سالگی بیشتر کودکان به اندازه کافی رشد کرده‌اند ناتمام مسئولیت پر کردن ماشین لباسشویی و همچنین تمیز کردن آن‌ها را برعهده گیرند.
 
ظرف شویی:

ظرف شویی کاری روزمره و دشوار است که انگار هرگز پایانی ندارد. کودکانی که به درستی آموزش دیده باشند، در این امر می‌توانند کمک بزرگی باشند.

شما چه استفاده از ماشین ظرفشویی را به فرزندان خود آموزش بدهید چه ظرف شستن با دست را، بهترین راه برای شروع اسکاچ کشیدن و آب کشی است. حتی بچه‌های 6-5 ساله هم می‌توانند بیاموزند که چگونه بشقاب‌های خود را تمیز و آب کشی کنند.8-7 ساله‌ها می‌توانند در خشک کردن و قرار دادن ظروف در جایشان کمک کنند. در سن 9 سالگی، آن‌ها برای یادگیری شستن انواع ظروف یا چیدن آن‌ها در ماشین ظرفشویی آمادگی دارند. از آموزش اصول ایمنی به آن‌ها خاطرجمع شوید. به فرزندتان نشان دهید چگونه چاقو‌ها را به کناری بگذارد.

 مرتب کردن تختخواب:

آموختن این کار مهارتی ارزشمند است و هرگز به آن معنا نیست که فرزند شما همیشه باید این کار را انجام دهد؛ فقط کافی است آن را یاد بگیرد. خیلی ساده از زمانی که نوپا هستند به آن‌ها نشان دهید که چگونه تختشان را مرتب کنند؛ سپس کم کم به آنان اجازه دهید که خودشان آن را مرتب کنند. وقتی کودکان کوچک هستند این آزادی را دوست دارند که بالش‌ها و اسباب بازیشان را هر طور که دوست دارند بچینند. والدین می‌توانند این کار را با انتخاب رواندازی ساده‌تر برای بچه‌ها آسان کنند. وقتی فرزندان به سن مدرسه رسیدند، هرگز با اضافه کردن چیزی به تختشان این کار را برای آن‌ها سخت نکنید. والدین باید ملحفه‌ها، بالش‌ها و پتوهای اضافی را، به ویژه اگر استفاده‌ای برای کودک ندارند، حذف کنند.
 
جارو و تی زدن زمین:

این کار به نظر ساده می‌آید. تنها کاری که باید انجام دهید، حرکت دادن جارو و تی روی زمین است اما همیشه آنقدر ساده نیست و به تمرین نیاز دارد. وقتی یک جارو به بچه بدهید، آشغال‌ها به جای اینکه در یک جا جمع شوند به اطراف پراکنده می‌شوند. با وجود تمام وسایل جدید برای رفت و روب، کودکان در سن 8-7 سالگی می‌توانند جارو کردن زمین را بیاموزند.

حدود 10-9 سالگی بهترین سن برای یادگیری تی کشیدن زمین است؛ زیرا برای نظافت بدون نظارت زیاد، به اندازه کافی بزرگ شده‌اند. به آن‌ها بیاموزیدکه چگونه آب را برای نظافت آماده کنند و چگونه آب تی را بگیرند، چه موقع سر تی را آبکشی کنند، با لکه‌های سخت چه کار کنند، چگونه تی و سطل را آب بکشندو اینکه چگونه تی را نگه دارند.

حذف موارد اضافی:

یکی از مفید‌ترین مهارت‌هایی که می‌توان به فرزندان یاد داد، مهارتی است که شاید برای بزرگتر‌ها هم مشکل باشد. آموزش حذف چیزهای بلااستفاده به فرزندان از سن کم می‌تواند موجب شکل گیری عادتی در آنان شودکه تمام عمر همراه‌شان باشد. به بچه‌ها این امکان را بدهید که شما را حین جمع آوری وسایلتان تماشا کنند. پرسش‌های خود را در مورد اینکه چه چیزی را نگه دارید و چه چیزهایی را نه، با آن‌ها در میان بگذارید. به کودکان انگیزه اهدای چیزهای بدون استفاده به افراد بی‌بضاعت را بدهید.


منبع : darichekhabar.ir

 

admin بازدید : 187 چهارشنبه 07 خرداد 1393 نظرات (0)

 شما چه خوشتان بیاید و چه نیاید، کلید مدیریت خشم بچه خودتان هستید اما اگر تکنیک های این مطلب را به کار ببندید، همیشه اینطور نخواهد بود.

هدف تان را مشخص کنید
بیشتر والدین برای بچه های خود هدف هایی دارند اما این هدف ها اغلب به آموزش، ورزش و محبوبیت بچه ها مربوط است تا به ویژگی های شخصی یا عاطفی آنها. خیلی از پدر و مادرها فکر می کنند که این ویژگی ها خود به خود پیدا خواهند شد اما متاسفانه اشتباه می کنند. کار بزرگ کردن یک بچه غیرخشمگین را از همان روز اول تولد تبدیل به بخشی از شرح وظایف رسمی خود کنید و همیشه در خاطر نگه دارید.

فعال باشید
فرزند شما چطور می تواند هیجان پیچیده ای مثل خشم را خود به خود یاد بگیرد؟ او نمی تواند و یاد هم نخواهد گرفت! برای اینکه مربی خوبی برای او باشید باید فعالانه خود را درگیر این کار کنید. فرزند شما به پشتیبانی، راهنمایی، درایت، دانش، صبر، پذیرش و مهارت شما احتیاج دارد. مربی نباید آسان گیر (بی اعتنا و بی توجه) یا بی تفاوت (از لحاظ عاطفی بی علاقه) باشد.

با فرزندتان بی پرده درباره احساسات خود حرف بزنید
از جمله درباره خشم تان، و به او کمک کنید تا بفهمد که هیجان ها و احساسات بخشی طبیعی از انسانند.

پیشاپیش فعال باشید
معمولا والدین پیش از مشاهده رفتار غلط فرزند خود (مثلا بداخلاقی در فروشگاه) کاری نمی کنند اما بعد از آن بچه را تنبیه می کنند. این روش مراقبت از بچه ها، در بهترین شرایط روش واکنشی است: «توی فروشگاه خیلی بچه بدی شده بودی، پس باید بقیه روز رو بری توی اتاقت بمونی.»

به جای این کار وقتی می خواهید وارد فروشگاه شوید، به فرزند خود یادآوری کنید که «ما داریم می رویم فروشگاه. قرارهایی را که با هم گذاشتیم یادته؟ یادت باشه همیشه جلوی چشم بمونی، ندویی، اگه گفتم نمی تونیم چیزی را بخریم و تو ناراحت شدی، به جای اینکه لگد بزنی و جیغ بکشی، فقط به مامان بگو که چه حسی داری، اگه به قرارهامون عمل نکنی، یک راست می رویم خونه اما اگه رفتارت درست باشه، سر راهمون می رویم پارک! باشه؟»

تشویق کنید
این کار را با تعریف کردن از رفتارهای خوب فرزندتان انجام دهید نه با دادن شیرینی. به او یاد بدهید که چطور دیگران را در نظر داشته باشد و بعد وقتی به شما نشان می دهد که این خواسته شما را یاد گرفته است، باز تشویقش کنید.

بعد از اینکه کاری را به شکل بد انجام می دهد روی اهمیت عذرخواهی تاکید کنید. یاد دادن عذرخواهی به کودکتان مانند یاد دادن پذیرش مسئولیت رفتارش است.

به جای مسائل، روی راه حل مسائل تمرکز داشته باشید
بچه ها از والدین انتظار ندارند که به آنها بگویند شما مشکل دارید، انتظار (بی صبرانه) آنها این است که کسی به آنها بگوید چطور مشکل خود را برطرف کنند. وقتی به یک بچه خشمگین می گویید: «داد نزن! همه را داری ناراحت می کنی.» مشکل او را (در اثر هر چیزی که به وجود آمده باشد) برطرف نمی کنید.

ضمنا گفتن «داد نزن» راهی فراتر از صرفا تخلیه خشم به او نشان نمی دهد. به جای این حرف به بچه خود بگویید «من می فهمم که مشکلت چقدر عصبانیت کرده، شاید اگه با صدای پایین تری به من بگی اون مشکل چیه، بتونم کمکت کنم. مطمئنم اگر عصبانیتت تموم بشه دوتایی می تونیم مشکل تو را حل کنیم. خب حالا می خواستی چی بهم بگی؟»

زود شروع کنید و حرف بزنید
هرگز برای شروع به تربیت فرزندی که خشمگین نباشد زود نیست. گفتگوی عاطفی بین والدین و فرزندان زمانی شروع می شود که بچه ها حدود سه ماه دارند و از طریق ابراز هیجان هایی درباره چیز هایی که می خواهند شروع به «حرف زدن» می کنند. بچه ها باهوش تر از آنی هستند که فکر می کنید. آنها به کلمات آرامش بخش پاسخ می دهند.

هرگز نباید این احساس را در او به وجود بیاورید که از خشم او می ترسید
این باعث خواهد شد که او یا برای جلوگیری از پریشانی شما احساسات خودش را سرکوب کند یا بدتر از آن، از خشمش به عنوان وسیله ای برای کنترل شما و هر کس دیگر که در اطراف او هست استفاده کند.

ایجاد لحظه هایی برای درس دادن
منتظر نمانید تا وضعی پیش بیاید که کودک شما خشمگین شود. پیشقدم شوید و فرصت هایی ایجاد کنید تا او بتواند برخورد با احساسات منفی را یاد بگیرد. برای این کار یکی از راه های زیر را انتخاب کنید:

1- با کودک خود بازی کنید و عمدا نگذارید برنده شود. بعد از او بپرسید «وقتی برنده نمی شی چه حسی داری؟ عصبانی می شی؟ فکر می کنی وقتی اونای دیگه برنده نمی شن چه حسی دارن؟ عصبانی می شن؟ فکر می کنی وقتی که تو عصبانی می شی چکار باید بکنیم؟ فکر می کنی در مورد عصبانی شدن اونای دیگه باید چکار کنیم؟» جواب ها مهم نیست، منظور فقط این است که او به این سوالات فکر کند.

2- وضعیتی را برای کودک خود به نمایش بگذارید که در آن از بعضی از اصول اخلاقی تخطی می شود؛ بازی منصفانه یا صداقت. از او بپرسید در مورد کسی که با او غیرمنصفانه برخورد شود یا دروغ گفته شود چه فکر می کند. فکر می کند که آن شخص باید عصبانی شود؟ آیا فکر می کند که عصبانیت آن شخص توجیه دارد؟ از او بپرسید برای احساسات آن شخص چه باید کرد.

3- از کودک خود بخواهید وانمود کند عصبانی است و بعد وانمود کند که به احساسات کسی آسیب می زند. به کسی که می خواهد اذیت کند چه می گوید؟ از او بپرسید فکر می کنی حرف های خشمگینانه تو باعث چه احساسی در آن شخص خواهد شد؟

نقش مثبت داشته باشید
نمی توانید کاری را که خودتان نمی کنید به دیگری یاد بدهید! اگر نتوانید رفتار خودتان را کنترل کنید؛ چطور می توانید انتظار داشته باشید فرزندتان این کار را بکند؟ چه خوشتان بیاید و چه نیاید، شما مدل اولیه فرزند خود هستید. پس وقتی می خواهید مربیگری او را به عهده بگیرید، باید از خودتان شروع کنید.

 

منبع : بیتوته

admin بازدید : 172 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

تلفن های همراه امروزه به بخش جدایی ناپذیری از زندگی نه تنها افراد بالغ و بلکه کودکان نیز تبدیل شده است. بر اساس آمار موجود چیزی نزدیک به 22 درصد کودکان 6 تا 9 سال ، 60 درصد کودکان 10 تا 14 ساله و 84 درصد کودکان 15 تا 18 ساله در آمریکا دارای تلفن همراه هستند. بر همین اساس آمار کودکان 8 تا 12 ساله که از تلفن همراه استفاده می کنند نیز افزایش پیدا خواهد کرد.

با توجه به استفاده روز افزون از تلفن های همراه در بین کودکان و نوجوانان، بر آن شدیم تا شما را با یک سری از مسائل در مورد این وسیله ارتباطی آشنا کنیم.

استفاده از تلفن همراه در شرایط اضطراری
بدون شک یکی از بهترین فواید تلفن همراه برای کودکان و نوجوان قابلیت استفاده از تلفن همراه در شرایط اضطراری است. در شرایطی مثل دور بودن از خانه برای مدتی طولانی ، بیرون رفتن به همراه دوستان و یا سایر شرایط می توان از تلفن همراه استفاده کرد.

مشکلات حاصل از استفاده تلفن همراه:

مشکلات روحی:
بر اساس مطالعات جدید انجام شده استفاده از تلفن همراه می تواند اعتیاد آور باشد.همچین ارتباطی مستقیم بین میزان استفاده از تلفن همراه و احساس افسردگی وجود دارد. بیشتر کودکان و نوجوانانی که در زمان حال دچار افسردگی هستند از تلفن همراه به مقدار زیادی استفاده می کنند.

ضعف بینایی:
همانند کاربران کامپیوتر ، کاربران تلفن همراه که زمان زیادی را صرف فرستادن پیامک کرده و مجبورند برای دیدن عبارت بر روی صفحه و یا صفحه کلید به چشم خود فشار بیاورند و این امر به ضعیف شدن چشم ها منجر می شود.

پخش باکتری ها:
با توجه به این که ما برای صحبت با تلفن همراه آن را به دهان خود نزدیک می کنیم و بسیاری از اوقات در زمانی که تلفن همراه در نزدیکی ماست عطسه یا سرفه می کنیم. این مسئله موجب می شود تا تلفن همراه به نوعی وسیله آلوده تبدیل شود که به راحتی می تواند آلودگی را انتقال بدهد.

تومور مغزی و کاهش اسپرم:
بر اساس برخی تحقیقات انجام شده اشعه های الکترومغناطیسی موجود در تلفن های همراه باعث تشکیل تومورهای مغزی و کاهش اسپرم در مردان می شود. البته در تمامی تحقیقات انجام شده این نظریه تایید نشده است.

کم خوابی:

بسیاری از کاربران نوجوان تلفن های همراه در میانه شب به خاطر دریافت کردن یک پیامک یا پاسخ به تماس از خواب بر می خیزند و اغلب دچار کم خوابی شده و در روز بعد خسته هستند.

وابستگی به تلفن همراه:
در یک تحقیق انجام شده در آمریکا ، 37 درصد نوجوان کاربر تلفن همراه گفته اند که بدون تلفن همراه قادر به ادامه زندگی نیستند. همچنین مشخص شده است که بسیاری از نوجوانان ترجیح می دهند با دوستان خود از طریق تلفن رابطه داشته و کمتر همدیگر را ملاقات کنند.

دروغگویی:
همچنین مشخص شده است که چیزی نزدیک به 39 درصد از کاربران بین 18 تا 29 ساله در زمانی که از تلفن همراه استفاده می کنند در مورد مکان حضور خود دروغ می گویند.

هزینه ها:
بسیاری والدین در زمانی که صورت حساب تلفن همراه فرزندان خود را می بینند شوکه می شوند. استفاده از سرویس های مختلف ، مثل پیامهای صوتی و تصویری و همچنین اینترنت می تواند هزینه سنگینی را بر خانواده تحمیل کند.


توصیه هایی به والدین:
با فرزند خود در مورد استفاده صحیح از تلفن همراه و این که چگونه و کجا باید از آن استفاده کند صحبت کنید. به او آموزش دهید که کی ، کجا و چطور از تلفن همراه خود استفاده کند. در مورد استفاده از تلفن همراه هشدار و تاثیرات بد آن به کودک خود هشدار دهید .سعی کنید به او توضیح دهید که در صورتی که بیش از حد از تلفن همراه استفاده کند بایستی هزینه های آن را از پول توجیبی خود بپردازد.

 

منبع : باشگاه خبرنگاران

admin بازدید : 240 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

بزرگ کردن و تربیت نیکوی فرزندان، سخت ترین و مهمترین کاری است که والدین انجام می دهند. در این کار مهم لازم است هر دوی والدین، همکاری کنند. شاید اغلب افراد گمان کنند که بزرگ کردن فرزندان، به خصوص دختر، وظیفه ی مادر است ! اما در این مقاله می خواهیم  به نقش و وظایف خطیر یک پدر در تربیت دختر خود بپردازیم.
 
پدرهای دختران خوشبخت!
در اینکه نقش مادر در تربیت و الگودهی به دخترش مهم است، شکی نیست. مادران، الگو دهندگان خوبی برای دخترشان هستند و لذا باید چند قدم از او جلوتر باشند تا دخترشان مسیر را ببیند. اما شما به عنوان یک پدر باید برای  دختران، یک حامی فوق العاده باشید. شما باید پنج قدم عقب تر از او حرکت کنید تا اگر خواست بیفتد ماقب او باشید! قدم به قدم با دخترتان بزرگ شوید. به او جرأت و شهامت، اعتماد به نفس، راهنمایی، کمک و حمایتی را بدهید که نیاز دارد.
 
گام اول- بهترین آموزش ها را به او بدهید
می گفت «دخترم تازه دیپلم گرفته است. می خواهم او را به یک دوره آموزش کامپیوتر بفرستم. زیرا پس از دو یا سه سال آموزش می تواند شغل خوبی برای خودش پیدا کند که درآمد قابل توجهی هم داشته باشد. از اینکه به دانشگاه برود و بعدا با مدرک بخواهد دنبال کار بگردد خیلی بهتر است!»

شاید شما هم برخی از پدرانی را دیده باشید که عقیده ای شبیه به این داشته باشند. واقعاً چرا بعضی ها دوست دارند فرزندشان آنقدر سریع بزرگ شود که وقتی به عقب بر می گردد احساس پشیمانی کند که چرا نگذاشته اند متناسب با سن و علاقه ی خودش، آینده اش را رقم بزند؟

برخی از والدین، کودکان خود را از 3-4 سالگی، در کلاس آموزش زبان ثبت نام می کنند. برخی دیگر، اصرار دارند که فرزندشان در سن 5 سالگی، آموزش های مدرسه را آغاز کند و ...

باور کنید فرزندتان بعداً  ازینکه بهترین روزهای بازی و کودکی اش را در راه کلاس زبان یا آموزشهای پیش از موعد، تلف کرده اید از شما تشکر نخواهد کرد! اگر کودکتان، باهوشتر از همسالانش باشد، بعدا خودش جلو خواهد زد، پس نیاز نیست زودتر شروع کنید. اگر هم هوشی معمولی دارد، فشارهای اینچنینی، سبب زخم معده، ناراحتی های روحی، اضطراب و مشکلاتی از قبیل شب ادراری، ناخن جویدن، تیک عصبی، پرخاشگری شدید در نوجوانی و ... خواهد شد.

پدر دختر 8 ساله ای که در کلاس سوم ابتدایی درس می خواند، تعریف می کرد: «روزی او را دیدم که با خودش حرف میزد و می گفت: بابا خیلی خوشبخت است. به خانه می آید، چای می نوشد، تلویزیون تماشا می کند، روزنامه می خواند، شام می خورد و می خوابد! اما من را ببین! باید تکالیفم را انجام دهم، مشق بنویسم، برنامه درسی ام را برای فردا آماده کنم، و همیشه باید از مادر و معلمم بترسم که مبادا نمره ی بدی بگیرم.»

«روزی عروسم را دیدم که بر سر دخترش فریاد می کشد چرا به جای نمره 19، هفده گرفته است؟»

دختری که مدام در ترس است چه نمره ای می گیرد؟ از اینکه مجبور است تکالیفش را بدون علاقه و میل انجام دهد ولی پدرش تلویزیون می بیند و ... چنین دختری واقعاً وقتی مادر شود، می تواند از کودکی اش با افتخار برای فرزندش تعریف کند؟

شما ترجیح می دهیددخترتان نمره 17 بگیرد ولی خانه هر روز پر از خنده های شادی آفرین او باشد یا نمره 19 و 20 بگیرد ولی افسرده و مضطرب، ساکت بنشیند؟

نمره ی معدل دیپلم دخترتان مهمتر است یا اینکه او توانایی معاشرت صحیح با عمو و دایی و پدربزرگ، مادر بزرگش را داشته باشد؟

رشته ی تحصیلی دخترتان مهمتر است یا مهارت او در انتخاب دوستانی شایسته ؟
اشتباه نکنید! منظور ما این نیست که تحصیلات مهم نیست! نه! اتفاقاً برعکس! ادامه تحصیل و موفق بودن در آن، دارایی با ارزشی است که می تواند دخترتان را کاملتر و شادتر کند و آینده ی بهتری را برایش رقم بزند. اما به شرطی که مهارت های مهمتری که روح و روان او را سالم نگه می دارد و به او توانایی زندگی و معاشرت بهتر می دهد را پیش از آن به او آموخته باشید! این وظیفه ای است که از عهده ی پدر یک دختر، بهتر بر می آید تا مادر او.
مرد مهم زندگی او – یعنی پدرش- باید زیبایی او را تحسین کند، به او بگوید که باهوش و داناست، اخلاق او را دوست بدارد و دخترش بتواند عشق خود را به او ابراز کند. دختری که چنین محبتی را در زندگی خود تجربه نکرده باشد، بسیار محتمل است که بعدها با مقداری لفاظی عاشقانه از مردی دیگر، به دنبال سیراب کردن این عطش خود باشد

گام دوم – موفقیت چیست؟
تاکنون درباره موفقیت، تعاریف متعددی ارائه شده است که با هم متفاوتند. بسیاری از مردم، ظاهراً خوشبخت و موفق هستند ولی در درون، واقعاً بیچاره و درمانده می باشند. در روانشناسی معاصر، موفقیت، نگرشی ذهنی است که نه تنها شامل عوامل بیرونی می شود، بلکه باید در احساس و اندیشه های یک فرد موفق موج بزند.

شما به عنوان یک پدر باید به دخترتان بیاموزید که عاقل باشد، مردم را درک کند، برداشت درستی از دنیای اطرافش داشته باشد و عاقبت اندیشی نماید. او نمی تواند این مطالب را در دانشگاه بیاموزد! مشاهدات خود را با او در میان بگذارید، کتاب هایی را که خوانده اید، به او نشان دهید و درباره اش با او حرف بزنید. به او اجازه دهید مرتکب اشتباهات کوچک شود و بعد به او کار درست را آموزش داده و سپس از او بخواهید که آن کار را دوباره انجام دهد. به او اجازه دهید به اردو با دوستانش برود، او را به محل کارتان ببرید تا شرایط یک محیط جدی را ببیند، با خانمهای همکارتان صحبت کند، مراقب او باشید و به او اجازه دهید تا تجربه کند. البته بدیهی است که در آموختن تجربیات خود به او، و نیز میزان آزادی و اختیاری که در اختیار وی قرار می دهید، توجه به سن، شخصیت و روحیه  وی بسیار ضروری است. دختر شما قطعاً در آینده به داشتن پدری چون شما که موفقیت در ریزه کاریهای زندگی را عملاً آموخته است، افتخار خواهد کرد!
 
گام سوم – امید دل دخترتان باشید
گاهی اوقات دخترها با پدرشان رابطه ی صمیمی ندارند. این مسئله برای آینده ی احساسی دخترتان، خطرناک است! دختری که عشق و محبت را از جانب پدرش دریافت نکند، احساس حقارت خواهد کرد. مرد مهم زندگی او – یعنی پدرش- باید زیبایی او را تحسین کند، به او بگوید که باهوش و داناست، اخلاق او را دوست بدارد و دخترش بتواند عشق خود را به او ابراز کند. دختری که چنین محبتی را در زندگی خود تجربه نکرده باشد، بسیار محتمل است که بعدها با مقداری لفاظی عاشقانه از مردی دیگر، به دنبال سیراب کردن این عطش خود باشد.

اطمینان حاصل کنید که با دخترتان، یک رابطه ی صمیمی دو طرفه دارید. اگر شما در کودکی تان، با پدر خود راحت نبوده باشید، شاید این کار برایتان سخت باشد ولی باور کنید غیرممکن نیست. این اطمینان را به او بدهید که هروقت بخواهد، همراهش خواهید بود. مطمئناً جنبه هایی از زندگی هست که او دوست دارد در موردش با شما صحبت کند نه با مادرش. در چنین مواقع حیاتی، همراهش باشید.

به یاد داشته باشید که در این ارتباط دو طرفه، سکوت، معجزه ی بسیار بیشتری نسبت به سخن گفتن دارد. به حرفهایش گوش دهید. شاید او تنها بخواهد حرف دلش را بزند و افکار درونی اش را با شما در میان بگذارد.

از فرصت های کوچک برای ایجاد این صمیمیت، استفاده کنید. اگر دخترتان، جمعه ها صبح کلاس دارد او را با اتومبیل به آنجا برسانید. طول مسیر، فرصت طلایی است! از آن استفاده کنید و دخترتان را متوجه این نکته کنید که از اینکه صبح های جمعه را با او هستید، خوشحالید نه اینکه مدام غر بزنید که تو روز تعطیل مرا خراب کردی!  امتحان کنید . مطمئن باشید هم شما و هم دخترتان از آن سود می برید.

 

منبع : تبیان

 

admin بازدید : 236 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 کودک بودن گاهی اوقات بسیار ناامیدکننده می شود، به همین دلیل در اینجا از نحوه تقویت اعتماد به نفس صحبت کرده ایم. کودکان و بچه های پیش دبستانی می بینند که خواهر و برادرهای بزرگتر و والدین آنها هر کاری را به راحتی انجام می دهند و این شاید آنها را ناامید کند.

با در نظر گرفتن این مطلب که اعتماد به نفس از توانایی و مهارت در چیزی می آید، چند راه برای قویتر کردن فرزندانتان معرفی می کنیم که از طریق آنها می توانید حس ناامیدی و ناراحتی کودک از ناتوانی در انجام بعضی کارها را از بین ببرید.

1. بگذارید خودش کارهایش را انجام دهد.
گاهی پدر و مادر برایشان راحت نیست که دخالت نکنند و هنگامی که کودک در تلاش است کاری انجام دهد زود به کمک او می شتابند. گاهی از این که فرزندتان در انجام کاری وقت زیادی تلف می کند و نمی تواند فوراً آن را انجام دهد خسته می شوید. ولی باید اجازه دهید او این تجربه ها را پشت سر بگذارد و با کمک کردن به او در واقع به نفع او کاری نکرده اید. باید بگذارید او شانس یادگیری درس هایی در خصوص این کارها را داشته باشد و به او فرصت بدهید تا ببیند خودش چه کار می تواند بکند. این به او قدرت می دهد.

2. بگذارید تقلا کند.
پدر و مادرها دوست دارند موفقیت فرزندانشان را ببینند و اغلب برایشان سخت است که ببینند کودک در حال تقلا است. ولی باید در مقابل این وسوسه مقاومت کنید و به او کمک نکنید و بگذارید تلاشش را بکند. به او فرصت بدهید تا با مشکلات روبرو شود و آنها را خودش حل و فصل کند. به این فکر کنید که وقتی کودک به تلاش و چالش با مشکلات ادامه می دهد درس مهمی می گیرد و یاد می گیرد که نباید تسلیم شود و باید ناامیدی و ناراحتی را تحمل کند تا به هدفش برسد.

البته هیچکس نمی خواهد که فرزندش ناراحتش شود و این ناراحتی به او فشار بیاورد، ولی کمی ناامیدی هم باعث می شود که کودک مقاومت بیشتری داشته باشد. وقتی دیدید که لازم است مداخله کنید و به او کمک کنید، سعی کنید خودتان کاملاً کنترل را در دست نگیرید و فقط کمی راهنمایی اش کنید، مثلاً اگر در حال بازی با پازل است، کمک شما نباید حل کردن کامل پازل باشد، بلکه فقط باید او را راهنمایی کنید. وقتی برای موفقیت در هر کاری به فرزندتان کمک می کنید، در شرایط سخت و دشوار او احساس ناتوانی خواهد کرد.

3. از او کمک بخواهید.
برای بچه های 2 تا 4 ساله هیچ چیز مانند کمک خواستن از آنها، حس خوبی به آنها نمی دهد. به او بگویید: «میای به مامان کمک کنی؟ من نمی تونم این کارو انجام بدم.» به او کاری را بسپارید که واقعاً بتواند انجام دهد، مثلاً بگذارید دستمال سفره ها را روی میز بچیند.

4. برایش نقش بازی کنید.
مثلاً تظاهر کنید که در کاری مهارت ندارید و نمی توانید آن را انجام دهید و از او بخواهید که به شما کمک کند. مثلاً اگر پازل بازی می کنید، به او بگوئید که نمی دانید قطعات پازل باید کجا قرار گیرند و بگذارید که او مداخله کند و به بزرگسالی که ظاهراً پازل بلد نیست کمک کند. این به او کمک می کند که بفهمد می تواند کارهایی را انجام دهد که بزرگترها از انجام آن عاجزند.

بچه ها نه تنها می توانند مسئولیت پذیر باشند، بلکه این برای آنها بسیار مفید است. با این کارها می توانید باعث شوید که کودک حس کند یکی از اعضای مفید خانواده است و توانایی های او مهم هستند. این موجب کاهش ناامیدی کودک و افزایش مهارت و اعتماد به نفس او می شود.

admin بازدید : 193 شنبه 27 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

25 كلمه ای كه كودكان تا 2 سالگی باید بدانند/كسانی كه دیر به سخن می آیند،با چه مشكلاتی مواجه خواهند شد؟

بر اساس تحقیقات انجام شده، كودكان به طور متوسط 150 كلمه می دانند، البته، بین 75 تا 255 لغت دانستن هم مسئله ای عادی است. اگر كودكی تنها 50 كلمه یا كمتر از آن می دانست، این نشانه ای خطرناك است.
دانشمندان 25 كلمه ای را كه هر كودكی تا دو سالگی باید از آن استفاده كند را مشخص كرده اند.

 این 25 كلمه عبارتند از: مامان، بابا، نی نی، شیر، اب میوه، سلام، توپ، بله ، خیر، سگ، موش، بینی، چشم، موز، بیسكویت، ماشین، داغ، ممنون، حمام، كفش، كلاه، كتاب، همه اش تمام شد، بیشتر و خداحافظ.
این 25 كلمه بخشی از 310 كلمه ای هستند كه دانشمندان آن را به صورت لیستی در آورده و والدین می توانند آن را به فرزندان خود آموزش دهند.
بر اساس تحقیقات انجام شده، كودكان به طور متوسط 150 كلمه می دانند، البته، بین 75 تا 255 لغت دانستن هم مسئله ای عادی است.
اگر كودكی تنها 50 كلمه یا كمتر از آن می دانست، این نشانه ای خطرناك است.
25 كلمه ی مذكور در میان رایج ترین و اولین كلماتی  هستند كه كه در ابتدای به سخن آمدن استفاده می شود.


پروفسور لسلی رسكورلا می گوید: اگر كودكان در 24 ماه از این كلمات استفاده نكنند، این بدین معناست كه انها دیر به سخن خواهند آمد.
بر اساس این گزارش، اگر كودكی در سن 2/5 سالگی هنور در استفاده از كلمات دچار مشكل است، انها را باید به پزشك برای سخن تراپی نشان داد.
در ادامه ی این گزارش هشدار داده شده است كه والدین نباید بگذارند كه این مسئله از 3 سالگی عبور كند.
بر اساس این پژوهش، 20 درصد كودكان از هم سن و سال های خود در به سخن آمدن، عقب هستند.
دانستن لغات كم در سن دو سالگی می تواند نشانه ی مشكلات زیادی باشد كه از جمله می توان به ناشنوایی و اوتیزم اشاره كرد.

پروفسور رسكورلا، به مدت 15 سال 78 كودك دو ساله را مورد بررسی قرار داده است. نیمی از انها دیر به سخن آمدند، اما مشكل دیگری نداشتند.
زمانی كه این كودكان به سن 17 سالگی رسیدند، دایره ی لغات انها در حد خوب و متوسطی قرا داشت اما هنوز هم نسبت به كودكانی كه زود به سخن می ایند، ضعیف تر هستند.
همچنین، كسانی كه دیر به سخن می ایند، در انجام دادن كارهایی كه در ان نیاز به حافظه ی كلامی و یا گوش دادن به كلمات، جملات و شماره ها است، ضعیف هستند.

 

 

admin بازدید : 339 شنبه 27 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
اضطراب بزرگترین عامل بهم خوردن بهداشت روانی انسان است. یكی از دلا یل اساسی اضطراب وابستگی است. این كه به چیزهای ریز و درشت وابسته باشیم و دل كندن از آنها برایمان سخت باشد. لا زم به ذكر است كه تنها یك وابستگی می تواند آرامش بر دلمان بیندازد. 
وابستگی به منبعی پایان ناپذیر كه كمال مطلق است، تنها سرچشمه زلا ل صفا و معنویت مقام باری تعالی است كه همانا انسان با وابستگی به خداوند از غیر جدا شده، خود را به او می سپارد و به آرامشی همیشگی و جاودان دست می یابد و این میسر نخواهد شد مگر در شناخت كاملی از خودشناسی و خداشناسی. 
امید كه با معرفت و شناخت كامل از وجود خودمان به خداشناسی دست پیدا كنیم و در رفع اضطراب های موجود كمك شایانی به خود و دیگران كنیم. 
هدف از تعلیم و تربیت، ابتدا پرورش و سپس آموزش از راه درست است. 
اینكه نخست كودك دلبندمان را پرورش دهیم، با جسم و روحی سالم، با نشاط و اراده استوار و با اعتماد به نفس، سپس به آموزش های مهارت های گوناگون بپردازیم. 
كسی كه اعتماد به نفس دارد، در اثر تلا ش و پیگیری و با استفاده از استعدادهایش می تواند به هرآنچه اراده كند دست یابد و اما موجودی كه فاقد اعتماد به نفس باشد، هر آنچه اندوخته باشد را نیز از كف خواهد داد. 
چه نیكوست فرزندانمان را آن گونه كه هستند ببینیم، نه آنطور كه دوست داریم باشند. 
پس برای اعتلا ی شخصیت فرزندانمان بكوشیم و به نكاتی قابل توجه، دقت نمائیم.
- علا ئم و نشانه های اضطراب در كودكان 
-ظهور آشفتگی در چهره و عرق كردن.
- اختلا ل در تنفس، دستگاه گوارش و معده و حالت تهوع و خستگی و بی اشتهایی. 
- وجود حالت خشم و دلهره و عدم احساس امنیت و اطمینان و عدم اعتماد. 
-بی قراری و بهانه جویی و وجود حالت یاس، بغض، كینه، خشم سریع، افسردگی و پریشانی. 
- ضعف در بدن و اختلا ل عصبی و حتی تیك و سرفه عصبی. 
- به وجود آمدن نوعی اجبار، واماندگی و بیم و هراس و احساس حسادت، گناه و دشمنی.
- توقع بیجا، بی جراتی، بی تصمیمی و افكار آزاردهنده. 
- گاهی اوقات ضعف در حافظه و دقت، فرار از كار و عدم آسایش.
- پریدن از خواب و پرسش های متعدد و پی درپی.
- انجام كارها به صورت تكراری، اصرار، سماجت، دلیل تراشی و ایجاد رنج برای خود. 
-عوامل پدید آورنده اضطراب 
1) وجود اختلا ف و درگیری در زندگی خانوادگی
كودكی كه در محیط خانواده احساس امنیت و آرامش نداشته و فضای پرتنش و پردرگیری باعث عدم تعادل روحی و جسمی وی شده، به خاطر وحشت از دست دادن محبت پدر و مادر و احتمالا جدایی آنها دچار اضطراب می شود. 
2) انتقاد دائم، بازخواست و سرزنش كودك 
كودك و دانش آموزی كه زیر ذره بین پدر و مادر و اطرافیان باشد و رفتار و نمراتش موردنظر بوده و مدام بازخواست می شود، در صورتی كه قصور و كوتاهی داشته باشد مورد سرزنش قرار می گیرد و ترس از عدم موفقیت سبب اضطراب می شود. 
3) مقررات دست و پاگیر در خانواده 
چنانچه امر و نهی مكرر و عدم استقلا ل در انجام كارها و حتی انتخاب نوع لباس، در خانه وجود داشته باشد، كودك كم كم اعتماد به نفس لا زم را از دست می دهد و به مرور زمان مانند یك ماشین منتظر گرفتن برنامه می ماند. در انجام كارهایش دچار وسواس و دلشوره می شود و بدون كمك دیگران قادر به انجام كارهایش نخواهد بود و این امر سبب افسردگی و گوشه گیری و اضطراب وی می شود. 
4) داشتن ظاهری نامتعادل و غیرمعمول 
كودكی كه چهره نامناسب یا اندامی نامتعادل دارد، از اینكه در جمع دیگران باشد احساس حقارت می كند. این كودك از تمسخر دیگران می گریزد و از چیز مبهمی رنج می برد و به دلیل عدم تعادل جسمی، فراری، گوشه گیر و مضطرب می شود. 
5) بیماری های پی درپی كودك 
كودكی كه مرتبا بیمار است، ضعیف بوده و زود خسته می شود. نمی تواند فعالیت هایش را خوب انجام دهد و اعتماد به نفس ندارد و ترس از عقب ماندن از دیگران و عدم توجه سایرین به او سبب نگرانی و اضطرابش می گردد. 
- راهكارهای مناسب برای رفع اضطراب و تقویت اعتماد به نفس 
1) كودك را از عوامل فشار روحی دور كرده و محیط را آرام و تفاهم میان كودك و دیگران ایجاد كنیم. 
2) به گونه ای رفتار كنیم كه كودك بفهمد مورد پذیرش خانواده و دیگران است و دوستش دارند. 
3) نیازهای مختلف كودك را حتی الا مكان مهیا كرده و زمینه های رشد كودك در فعالیت های مختلف را به وجود آوریم.
4) محیط خانه را گرم و صمیمی كنیم و از نظر عاطفی كودك را تامین نماییم. 
5) به گونه ای رفتار كنیم كه مفهوم نظم را درك كند و الگوهای مناسب در اختیارش بگذاریم تا به هدفش برسد. 
6) به شخصیت كودك احترام بگذاریم و به او استقلا ل دهیم تا كارهایش را خودش انجام دهد. 
7) كودك را از محیط های حسادت، تمسخر، توهین و تنبیه دور كنیم. غرورش را نشكنیم و در مقابل محبت افراط نكنیم و همچنین به خواسته ها و تمایلا ت نابجای او پاسخ مثبت ندهیم. 
8) توسط خود كودك محیطی ایجاد كنیم كه باعث آرامش روحی او شود و استراحت و تغذیه و تفریح كافی و مناسب داشته باشد. 
9) در میان كودكان تبعیض قائل نشویم و اجازه دهیم حرف های خود را زده و عقده های درونی خویش را خالی كنند و سالم فكر كنند. 
10) سخنان آرامش بخش و استفاده از ادبیات شادی بخش را در شیوه كاری خود بگنجانیم.
11) تلقین نكات مثبت به كودك و انجام كارهای شادیآور و قرار گرفتن در جمع و محیط های شاد و همسالا ن خوشرو و مهربان. 
12) اعمال محبت كافی وترك عادت های ناروا و فراموشی و انكار غم ها و دور كردن كودك از نگرانی.
لا زم به تذكر است باید محیطی ایجاد كنیم كه كودك اعتماد به نفس پیدا كند و در انجام كارها به خود متكی باشد و البته این عملكردها برای از بین بردن اضطراب به شرط همكاری خانواده و مدرسه در ایجاد محیط امن و آرامش بخش به موفقیت بیشتری دست پیدا می كند.

 

admin بازدید : 165 شنبه 27 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 متخصصان مغز و اعصاب در یك مطالعه جدید دریافته‌اند كودكانی كه استرس مزمن و شدیدی را تجربه می‌كنند بیشتر در معرض خطر كوچك شدن ناحیه‌ای از مغزشان هستند كه با حافظه در ارتباط است. سطح این منطقه مغزی در كودكانی كه تحت استرس و تنش مداوم هستند در مقایسه با سایر همسالانشان، كمتر و كوچكتر است.

متخصص دانشگاه ویسكوسنین در مادیسون آمریكا در این آزمایشات دریافته‌اند كه این قبیل تفاوت‌های مغزی در عین حال روی توان ذهنی و ادراكی انسان تاثیر می‌گذارند به طوری كه كودكان وقتی تحت استرس شدید و مداوم زندگی می‌كنند در آزمون‌های حافظه‌ای محیطی، كارآیی ضعیف‌تری دارند.

به گزارش مجله آنلاین لاپوسانیس، كودكانی كه تحت استرس هستند هم‌چنین در انجام تست‌های مربوط به حافظه كوتاه مدت نیز بیشتر دچار مشكل می‌شوند.

متخصصان می‌گویند: بی‌شك تمام اعضای خانواده تا حدودی استرس را تجربه می‌كنند و به همین دلیل بسیار مهم است دریابیم كه سطح بالای استرس چه تاثیری می‌تواند روی افراد مختلف داشته باشد. برخی از نمونه‌ها و شرایطی كه می‌توانند استرس فوق‌العاده‌ای به كودكان در خانواده وارد كنند شامل خشونت یا تبعیض در مورد یكی از فرزندان یا سایر اعضای خانواده است.

این مطالعه كه در مجله نوروساینس به چاپ رسیده تاییدی بر یافته‌های قبلی در مورد تاثیرات مخرب استرس در زندگی انسان است. در برخی از مطالعات اخیر نشان داده شده است كودكانی كه در شرایط پراسترس زندگی می‌كنند از نظر فرآیندهای سلولی سریعتر پیر می‌شوند و بنابراین می‌توان گفت استرس دوران كودكی عامل كاهش طول عمر است.

این یافته حاصل مطالعه روی 61 كودك 9 تا 14 ساله است. متخصصان می‌گویند: هر چند این تفاوت‌ها در بافت مغزی جزئی و میكروسكوپی هستند اما می‌توانند تاثیرات مهمی روی مهارت‌های ذهنی كودكان بر جای بگذارند.

 

منبع : ایسنا


 

admin بازدید : 265 پنجشنبه 25 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

بچه ها در 18 ماهگی تا 3 سالگی هویت کسب می‌کنند یعنی به نحوی خود را می‌یابند و خواسته‌هایشان خودنمایی می‌کند. تا قبل از این سن، کودک تنها نیازهای فیزیولوژیک دارد اما بعد از 18 ماهگی، خواسته‌های فردی پیدا می‌کند یعنی اسم خود را می‌شناسد و می‌داند مثلا این توپ مال اوست.

کودکی که در این سن است، می‌خواهد وسایل اطراف مال او باشد و سر این مساله با سایرین دعوا می‌کند. جیغ‌زدن یعنی کودک سعی می‌کند با این رفتار به خواسته خود برسد. بعد از3 سالگی این وضعیت باید فروکش کند اما به دلیل رفتارهای نادرست والدین و برخوردهای اشتباهشان با جیغ کودک نه‌تنها فروکش نمی‌کند بلکه شدت می‌یابد.
«به نظر می رسد جیغ زدن و نق نق كردن یك پدیده طبیعی برای اعتراض كردن كودكان زیر ۲ سال به همراه چند كلمه نامفهوم باشد. اما در سنین بالاتر، این درست شبیه به چیزی مابین گریستن و شكایت كردن است.»

برخورد با بچه های ۵/۱ تا ۲ ساله

خواسته های کودک و جیغ زدن های او در یک مقطع تا حدودی منطقی است و والدین نباید واکنش شدیدی از خود نشان دهند و باید بپذیرند جیغ زدن در این سن جزئی از روند تکامل فرزندشان است. توصیه ما این است که والدین کودکان ۲ ساله به جیغ کودک بی تفاوت باشند. نباید کاری کرد که جیغ زدن تبدیل به نوعی بازی برای کودک با بزرگ ترها شود. نباید کودک را با کارهایی که در بالا به آن اشاره شد به نحوی تشویق به جیغ زدن کرد. اگر در خانه کودک جیغ می زند بی تفاوت باشید اما در مهمانی ها بهتر است از قبل مسایل را پیش بینی کنید و قبل از آنکه کودک بخواهد با جیغ به خواسته ای برسد آن را انجام دهید تا موقعیت جیغ زدن برای او فراهم نشود. درواقع باید کودک را مدیریت کرد.

برخورد با بچه های بالای ۳ سال

بعد از ۳ سال که کودک رشد عقلانی پیدا می کند، در حدی که مفاهیم را متوجه می شود و می تواند حرف بزند باید در روند رفتاردرمانی با او برخورد مناسبی شود تا این حرکت زشت را کنار بگذارد. در این سن بهتر است با یک متخصص روان پزشک کودک و نوجوان مشورت کنید.

"دانیل آرونزون" ، متخصص اطفال و معاون بخش پزشكی یكی از مراكز در نیویورك، مقایسه ای انجام داده است: اگر به بازی كودكی با پازل های مكعبی اش دقت كرده باشید، مشاهده می كنید كه چگونه او یاد می گیرد كه اگر مكعب اصلی را بچرخاند، شكل یك حیوان درست می شود. جیغ زدن نیز شباهت زیادی به این كار دارد. كودكتان به واكنش های شما در مورد صداهایی كه از خود درمی آورد، دقت می كند و متوجه می شود كه كدام از آنها بیشترین اثر را روی شما می گذارد.» به عبارت دیگر، جای تعجب نیست كه ناله های فرزندتان را كه دارای یك شیوه خاصی است ، همیشه در گوش و یا زیر پوستتان احساس كنید.

مشكل چیست؟

كار سختی است كه هنگام مواجه شدن با جیغ كودك عصبانی نشوید، ولی باید بدانید كه عكس العمل شدید نشان دادن ممكن است كه فرزندتان را برای ادامه دادن به این كار به مدت طولانی تر و با صدای بلندتر تشویق كند.

معمولاً او از عصبانیت شما، متوجه می شود كه این كار بهترین روش برای جلب نظر شما به خودش است و حتی گاهی اوقات كودكان ۲ تا ۳ ساله در انجام این كار مُصّر می شوند.به جای از پای درآمدن و خسته شدن، سعی كنید كه تشخیص دهید علل واقعی این كار چیست. برخی دلایلی كه باعث جیغ زدن كودكان می شوند عبارتند از:

·         ناتوانی در بیان خواسته ها : در مواقعی كه فرزندتان در بیان بعضی از كلمات احساس عجز و ناتوانی می كند

·         حسادت:  ممكن است كودكتان هنگامی كه شما با تلفن صحبت می كنید، شروع به جیغ زدن كند، چون او احساس می كند كه دیگر به او توجهی ندارید.

·         گرسنگی، خستگی یا كسالت و بیماری:  بعضی اوقات ممكن است فرزندتان نسبت به چیزی احساس خوبی نداشته باشد و حتی شاید بدترین چیز برای او باشد. گاهی اوقات با وجود این كه او سوار یك اسب آهنی است كه تكان تكان می خورد، مدام فریاد می كشد. در این مواقع بهترین كار، دادن تنقلات و یا یك چرت خوابیدن از همه چیز برای او مناسب تر است.

راه حل های مناسب

1. به خواسته‏‌های کودک توجه کنید:  اگر چه همیشه برای شما ممکن نیست که به خواسته کودکتان توجه کنید اما تا می‌توانید این کار را در اولویت قرار دهید.قبل از این که منزل را ترک کنید و کودک خود را بیرون ببرید، مطمئن شوید که فرزندتان به اندازه کافی استراحت کرده و خواب کافی داشته. غذایش را به اندازه‌ای که در بیرون از منزل گرسنه نشود، خورده و جایش تمیز است. بهتر است مقداری خوراکی و آب همراه داشته باشید که اگر در هنگام خرید و یا هر جای دیگر کودک گرسنه و تشنه شد، نیاز او را فوری برطرف کنید و مانع ناراحتی او شوید. حتما شما هم به کودک خسته، گرسنه و تشنه تان حق می‌دهید که برای رسیدن به آرامش جیغ و داد کند. حتی خود شما هم در هنگام گرسنگی و تشنگی حال گردش در یک فروشگاه بزرگ را ندارید، چه برسد به کودک نوپای شما!‏

2. به جاهای شلوغ بروید‏ : شما که بهتر کودکتان را می‌شناسید و می‌دانید او اهل این نیست که آرام بر روی صندلی بنشیند و شامش را بخورد، پس بهتر است به جای جاهای آرام، رسمی و غیر صمیمی به مکانهایی برای گردش بروید که خیلی دوستانه و خودمانی باشد و فضای بازی برای ورجه ورجه‌ها و دادو فریادهای کودک هیجان زده شما داشته باشد. شاید بهتر باشد به جای یک رستوران رسمی برای پیک نیک به یک پارک با فضای مسطح بروید تا فرزندتان بتواند بدون نیاز به جیغ و داد، انرژی اش را به راحتی خالی کند. این طوری حتی اگر کودکتان بلند داد بزند و خواسته‌هایش را با فریاد بیان کند، شما از خجالت سرخ نخواهید شد و مدام او را دعوا نخواهید کرد. ‏

3. از‏ او مودبانه خواهش کنید آرام حرف بزند : اگر کودکتان ازشدت خوشحالی و هیجان جیغ می‌زند، سعی کنید با متهم کردن، دعواکردن و دستوردادن حال خوش او را خراب نکنید. اما می‌توانید با آرامش و مودبانه از او خواهش کنید که با صدای آرام که مناسب داخل خانه است صحبت کند و بهتر است با آهسته صحبت کردن به او نشان دهید که برای شنیدن صدای شما هم که شده لازم است آرامتر باشد. برای این منظور می‌توانید احساس ناراحتی ناشی از شنیدن سرو صدارا که برای شما و یا همسایه ایجاد می‌شود، به او یاد آوری کنید. البته تمام این کارها باید با آرامش باشد و نه داد زدن!‏

4. بازی بسازید‏ : وقتی که امکانش هست به کودک اجازه دهید صدای بلند خود را بشنود. با او بازی کنید. به او بگویید« بیا با هم تا بلندترین حدی که می‌توانیم جیغ بزنیم. »بعد از او بخواهید زمزمه کردن را هم تجربه کندحالا وقت این است که ببینیم چه کسی می‌تواند آرامتر صحبت کند.» می‌توانید این بازی را با حرکات دیگر همراه کنید مثلا موقع داد زدن دستتان را روی گوشتان بگذارید و بالا و پایین بپرید. اگر در میان جمع بودید و می‌خواهید سرو صدای کمتری بشنوید می‌توانید به او بگویید:« اوه تو مانند شیر می‌غری! ببینم می‌تونی مثل بچه گربه آرام‌تر باشی

5. احساس او را درک کنید‏ : اگر کودک تان برای جلب توجه شما و رفع یک مشکل جدی جیغ و داد می‌کند، سعی کنید بفهمید علت ناراحتی او چیست و سعی کنید آنرا برطرف کنید. آیا محیطی که در آن قرار دارید ( مثلا یک فروشگاه بزرگ و یا مهمانی پر جمعیت) او را خسته کرده، بنابر این لازم است سریع آن محل را ترک کنید و از این به بعد از مغازه‌های خلوت‌تر و کم ازدحام‌تر خرید کنید.

تا او کم کم به شلوغی و جمعیت محیط عادت کند. شاید هم گرسنه و تشنه شده و لازم است کمی بیسکویت و یا آب به او بدهید تا دیگر جیغ نزند. اگر هم فکر می‌کنید کمی خسته شده با آرامش به او نشان دهید که احساس او را درک می‌کنید. به او بگویید می‌دانم که دلت می‌خواهد زود به خانه برویم اما باید چند دقیقه دیگر هم صبر کنی تا خریدمان تمام شود. دیگر چیزی نمانده. همین حرف آرامش بخش می‌تواند او را آرام کرده و در ضمن به ا و یاد بدهد که چطور باید هنگام خستگی و سختی احساسات خود را کنترل کند.‏

6.  به خواسته‏‌های نابجا توجه نکنید :  اگر کودکتان جیغ و داد می‌کند تا برایش یک اسباب بازی، کیک یا شکلات بخرید؛ تا زمانی که جیغ و داد می‌زند آن را به او ندهید. این کار تنها باعث می‌شود که او همیشه برای رسیدن به خواسته اش روش جیغ و داد را برگزیند. می‌توانید به او وعده بدهید که اگر در طول خرید آرام باشد، در منزل کیک دلخواهش را به او خواهید داد و یا به او اجازه خواهید دادکه یک خرید کوچک هم به دلخواه خودش داشته باشد. یادتان باشد اگر کیک را به محض آرام شدن به او بدهید فراموش خواهد کرد که برای به دست آوردنش چه کرده و آنوقت دوباره جیغ و داد دوباره را برای یک خواسته دیگر از سر می‌گیرد. ‏

7. سرش را گرم کنید‏ : اگر کودکتان حوصله اش سر رفته و جیغ و داد می‌کند، بهتر است با یک سرگرمی و درگیر کردن او در یک فعالیت تازه سرش را طوری گرم کنید که به او خوش بگذرد.

می‌توانید هنگام بیرون رفتن و خرید با او بازی کنید. مثلا مادر یک کودک 15 ماهه متوجه شده وقتی کودکش سرگرم بازی می‌شود آرام است. او برای اینکه فرزندش هنگام خرید حوصله اش سر نرود با او یک ریز حرف می‌زند و تمام کارهایش را برای او توضیح می‌دهد.

از او می‌خواهد در برداشتن بعضی از وسایل مورد نیازش از قفسه‌های فروشگاه کمکش کند.با او آواز می‌خواند و درباره اتفاقات و کسانی که در دور و برشان هستند با کودک صحبت می‌کند و خلاصه نمی‌گذارد که خرید طولانی او را خسته کند. ‏

8.  اسباب بازی مورد علاقه اش را بیاورید‏ : بعضی از کودکان دوست دارند یک یا چند اسباب بازی خود را همراه خود ببرند و این کار به آنها آرامش می‌دهد. البته یادتان باشد قبل از اینکه کودک شروع به جیغ و داد کند اسباب بازی او را بدهید. اگر صبر کنید گریه کند و سپس یک کیک یا عروسک در دستش بگذارید بدون اینکه بخواهید به او این پیام را داده‌اید که برای به دست آوردن آنچه می‌خواهد باید جیغ بزند و صدایش را بلند کند.

می‌توانید یک اسباب بازی کودک را در داخل ماشین یا کیف کودک بگذارید که مخصوص بیرون از منزل باشد تا برای کودک جذابیت کافی داشته باشد. ‏

9. گاهی چشم پوشی کنید : سخت‌ترین کار برای بعضی از والدین کنار آمدن با کودکانی است که در میان جمع و در خیابان جیغ و داد می‌کنند و آبروی آنها را می‌برند. اما بهتر است نگران نگاه‌های دیگران نباشید. بالاخره همه روزی طعم پدرو مادر شدن را می‌چشند و خواهند فهمید که جیغ زدن هم یکی از رفتارهای کودکانه است که در مراحلی از رشد و تکامل کودک اتفاق می‌افتد. بنابر این خجالت نکشید که فرزندتان در جلوی دیگران و در یک محیط پر سرو صداجیغ بزند. شما تنها نیستید. بگذارید آنها به شما خیره نگاه کنند تا زمانی که فرزندشان در خیابان جیغ بزند. آنوقت آنها هم خواهند فهمید که برای رهایی از این عادت کودک لازم است گاهی از جیغ زدنش هم چشم پوشی کنید. اما اگر کودک شما در یک محیط آرام مانند مجلس عزا و یا بیمارستان شروع به جیغ زدن کرد، چشم پوشی جایز نیست و لازم است که فورا او را از محیط خارج کنید تا بیشتر از این شرمنده نشوید.‏

 

منبع : ارتقا سلامت

 

 

admin بازدید : 355 پنجشنبه 25 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 دروغ بین سنین 3 تا 4 سال

در این سن است که کودک دروغ گفتن را شروع می‌کند. این موضوع بیان گر این نکته است که شخصیت انسان از همان ابتدا حتی نزد پدر و مادرش نیز شفاف نیست و هیچ کس قادر به شناخت کلی طرف مقابلش نیست. دروغ گفتن بچه ها در این سن ، فقط به عنوان یک سرگرمی و امتحان کردن پدرو مادر است، زیرا هنگامی که بچه های این سن دروغی را می‌گویند و والدین متوجه دروغ شان می‌شوند برای آنها بمانند یک تفریح است.

 

دروغ در سنین 7 سالگی 

در این سن بچه ها در دروغ گفتن پیشرفت زیادی می‌کنند و یاد می‌گیرند همه فکر هایی را که دارند و یا تمام کارهایی را که انجام میدهند را نباید به پدرو مادر خود بگویند و برای آنها توضیح بدهند. اما آنها هنوز در دروغ گفتن نوپا هستند و از تغییر صدای و رنگ صورتشان می‌توان فهمید که دروغ می‌گویند. و مهم تر از همه تربیت خانواده‌ها و رفتاری که والدین در برابر بچه ها با یکدیگر دارند نقشی بسزا در این امر دارد.

گاهی والدین خودشان به فرزندانشان دروغ گفتن را یاد می‌دهند برای مثال : " مادریا پدر به فرزندش می‌گوید این مطلب را به کسی نگویی یا اگر کسی ازت چیزی پرسید یک دروغی بگو " ما خودمان فرزندانمان را به دروغ تشویق می‌کنیم و بعد که آنها در این کا ر خبره می‌شوند و به راحتی دروغ می‌گویند از آنها گله می‌کنیم ...از دروغ گویی تا افسانه بافی راه زیادی نیست!!

دروغ گفتن كودكان، دلیل‌های بسیار متفاوتی دارد. در میان كودكان كم‌سن ‌و ‌سال‌تر، دروغ‌گویی معنایی مشابه آن‌چه بزرگترها می‌شناسند، ندارد بلكه بیشتر جنبه‌ی خیال‌بافی دارد. بنابراین، قصد آنان هرگز فریب دادن دیگران نیست. درحقیقت، ریشه‌ی بیشتر دروغ‌ها به‌دلیل احساس ناامنی و وحشت از مجازات و تنبیه است، بنابراین، چنان‌چه كودك به‌خاطر راست‌گویی، درباره‌ی اتفاقی ناخوشایند یا ناشایست، از سوی مادر و پدر و یا بزرگترها تنبیه نشود، به دروغ‌گفتن پناه نمی‌آورد.

اما عمده‌ترین دلیل در سنین بالاتر، فشار بزرگترها به آنان برای گفتن جزئیات دقیق یك ماجراست. این تحت فشار قراردادن، كودكان را وادار به گفتن دروغ می‌كند و از این‌جا كودكان، دروغ‌گویی را یاد می‌گیرند‌ چراكه دروغ گفتن، آنان را از تنبیه‌شدن باز‌می‌دارد و آنان، این نكته را به تجربه و بر اثر رفتار اشتباه بزرگترها آموخته‌اند. پس کودک برای گریز از تنبیه شدن و مجازات، دروغ تحویل می‌دهد.

 

انواع مهم دروغ‌گویی در كودكان را به صورت زیر می‌توان دسته‌بندی كرد:

 

 

 

  1-دروغ برای جلب توجه

 

زمانی كه كودك، توجه مثبت دیگر افراد مانند هم‌سن‌وسالان و به‌خصوص مادر و پدر خود را دریافت نمی‌كند، با دروغ‌گویی و بزرگ جلوه‌دادن خود، سعی در جلب این توجه خواهد كرد. فراموش نكنید كه برای کودکان، گرفتن و جلب توجه مادر و پدر و بزرگ‌ترها‌ حتی از نوع منفی آن، بهتر از فقدان هرگونه توجهی است.

 

 

 

2ـ دروغ‌های خیال‌بافانه

 

این نوع دروغ‌گویی، مخصوص كودكان كم‌سن‌و‌سال‌تر و خیال‌پرداز است. این نوع خیال‌بافی‌ها و غیرواقعی بودن آن‌ها را هرگز نباید به روی آنان آورد و به‌عبارتی، به‌جای هرگونه توجه و تمركز، باید از كنار آنان گذشت.

 

 

 

3ـ دروغ‌بازی

 

 این نوع دروغ، شبیه نوع قبلی یعنی دروغ‌های خیال‌بافانه است كه با آن، كودكان سعی دارند دیگران حوادث تخیلی یا بازی‌های آنان را باور كنند.

 

 

 

 4ـ دروغ مبهم

 

 كودك وقتی ناتوان از ابراز احساس‌ها و فکرهای خویش است، با سرهم‌بندی و به‌هم چسباندن جمله‌هایی، سعی در بیان آن احساس‌ها دارد‌ اما بزرگ‌ترها تصور می‌كنند كه او در حال دروغ‌گویی است.

 

 

 

5ـ دروغ انتقام‌جویانه

 

این نوع دروغ، از نفرت و خشم كودك ناشی می‌شود.

 

 

 

6ـ دروغ محدود و ساختگی

 

این نوع دروغ، بیشتر وقت‌ها از ترس تنبیه، تهدید و توهین مادر و پدر و یا مربیان و بزرگترها صورت‌می‌‌‌گیرد.

 

 

 

 7ـ دروغ خودخواهانه

 

این دروغ، حساب شده است و جهت فریب دادن دیگران صورت‌می‌‌گیرد و به‌طور معمول برای به‌دست آوردن یك‌چیز یا وضعیت مطلوب از سوی كودك، ابراز می‌شود.

 

 

 

 8ـ دروغ مصلحتی

 

 كودكان، این نوع دروغ‌گویی را به حساب خودشان برای مراقبت از دوستی كه در یك وضعیت مشكل قراردارد و تحت فشار است، بیان می‌كنند.

 

 

 

9ـ دروغِ عادتی یا عادت‌شده

 این نوع دروغ‌ها به دلیل نتیجه گرفتن‌های قبلی از دروغ‌هایی است كه پیش از این، ابراز شده و به‌عنوان یك الگوی رفتاری در دسترس اوست و برایش كاركرد داشته است.

مادر و پدر باید از همان سنین اولیه با ظرافت و هوشیاری، متوجه این رفتار از سوی كودك خود باشند. اگر از همان دوران اولیه، كودك را به‌خاطر دروغ‌گویی‌اش مورد طعن، مخالفت و یا استهزا و تنبیه قرار‌ندهید بلكه با آرامش، مهربانی و صبوری با او در این‌باره صحبت كنید، او نیز به‌تدریج از این نوع رفتار دست بر‌می‌دارد، ضمن آن‌كه باید برخورد مادر و پدر به‌گونه‌ای باشد كه به كودك، احساس شرم و یا گناه تلقین نكنند بلكه زمینه‌های بروز رفتار را از میان بردارند.

 مادر و پدر باهوش، باید كودك خود را نه با دعوا و مشاجره و تنبیه بلكه با بیان مثال‌های خنده‌دار و شاد، از عواقب نامطبوع دروغ‌گویی آگاه كنند. کودک با هدایت و رهبری صحیح از سوی پدر و مادر، خود را از دروغ‌گویی بی‌نیاز دیده، بنابراین، این عمل را به‌عنوان یك الگوی رفتاری، به‌كلی از دست خواهد داد‌ چراكه راه‌های بهتری برای جلب توجه خویش و یا بیان و ابراز احساس‌ها و عواطف‌ خود پیدا می‌كند. به بیان دیگر، او كم‌كم می‌آموزد و در خود، آن را تثبیت می‌كند كه نه از ترس تنبیه و قانون و یا مجازات ‌بلكه به‌دلیل كنترل از درون و وجدان فردی‌اش، از دروغ‌گفتن پرهیز كند.

 

مفهوم حقیقت را آموزش دهید 

از همان کودکی (۲ تا ۵سالگی) هنگام بازی کردن با کودک، تماشای تلویزیون یا هنگام کتاب خواندن تفاوت میان حقیقی و غیرحقیقی بودن را به کودک بیاموزید. این فرصت ها می توانند مقدمه ای برای شروع بحث هایی در درک مفهوم حقیقت باشند. آیا اگر یک سگ زیر غلتک آسفالت برود، مثل کاغذ پهن می شود و بعد به حالت اول برمی گردد و می دود؟ یا اینکه بابا گفت چه بچه شیرینی! می خورمت... شوخی بود و نمی خواهد تو را بخورد.

 

لاف زدن و پز دادن را دروغ گفتن ندانید

به فرزندتان کمک کنید تفاوت رویا و واقعیت را دریابد و بدون اینکه او را دروغگو بخوانید، سعی کنید روی لاف زدن او اسم بگذارید. مثلا وقتی فرزندتان در مورد ماشین کنترلی پرنده اش با دوستانش حرف می زند و آن را توصیف می کند، می توانید به او پیشنهاد دهید که به دوستانش بگوید شوخی کرده و واقعیت را توضیح دهد. یادتان باشد همه بچه ها گاهی «چاخان» می کنند ولی نگذارید لاف زدن آنها با این توجهات زیاد و رفتارهای غلط به یک مشکل تبدیل شود.

باعث دروغگویی نشوید

گاهی والدین پس از مشاهده اعمال ناشایست کودک، برخورد تندی دارند و طوری از او توضیح می خواهند که مجبور به دروغگویی می شود اما هیچ وقت سوال نکنید؛ به جای اینکه بپرسید تو شیشه مربا را شکستی و به دلیل فریادی که می زنید، ترس ایجاد کنید، بگویید: «واقعا عصبانی شدم چون رفتی روی کمد و شیشه مربا رو شکستی!»

 

جریمه دروغگویی با جریمه کار نادرست متفاوت است

به کودک توضیح دهید اگر راست بگوید، کمتر عصبانی می شوید چون دروغگویی جریمه اش را ۲ برابر می کند و واقعا به حرفتان پایبند باشید. اگر نوجوان شما به جای رفتن به منزل دوستش، از جای دیگری سردر آورده و می خواهید او را تا ۲ روز از بیرون رفتن از خانه محروم کنید، توضیح دهید اول به دلیل رفتارت ۲ روز محرومی و بعد به دلیل دروغگویی ۲ روز دیگر هم جریمه می شوی. با این کار خواهد فهمید با راستگویی، جریمه اش نصف زمانی می شود که دروغ بگوید. از اجرای مجازات دروغگویی کوتاه نیایید.

 

راستگویی اش را تحسین و تقویت کنید

متناسب با سن کودک، صداقت او را تحسین کنید. فرض کنید کودک ۴ ۳ ساله شما شیشه مربا را شکسته، مکث کوتاهی می کند و به جای اینکه بگوید «من نکردم» می گوید: «ببخشید». در این صورت فورا بگویید از راستگویی ات خوشحالم و بعد از تحسین رفتار او، جریمه شکستن شیشه مربا را تعیین کنید. اگر فرزند شما به خانه می آید و در مورد اینکه کجا بوده راست می گوید، به او اطمینان دهید به عنوان پاداش این راستگویی، از این پس اجازه می دهید همراه دوستانش بیشتر بیرون برود. به آرامش بدهید تا از ترس مجبور به دروغگویی نشود. اگر قبل از اینکه بفهمید، در مورد کاری که کرده به شما گفت، او را کمتر از حالت معمول تنبیه کنید. در مورد این ارفاق مراقب باشید تا بچه ها برای فریبتان از این روش استفاده نکنند، به خصوص در صورتی که سابقه دروغگویی دارند.

 

کمک گرفتن از متخصص و مشاور

بچه های بزرگ تر از ۱۰ سالی که مدام دروغ می گویند باید از نظر مشکلات عاطفی و روانی بررسی شوند. برخی از آنها می دانند دارند رویابافی می کنند اما اصلا از این موضوع ناراحت نیستند. این گروه هم به پیگیری نیاز دارند.

 

منبع : ارتقا سلامت

 


 

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 480
  • کل نظرات : 36
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 8
  • آی پی امروز : 27
  • آی پی دیروز : 26
  • بازدید امروز : 440
  • باردید دیروز : 131
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 669
  • بازدید ماه : 1,052
  • بازدید سال : 7,758
  • بازدید کلی : 413,532
  • کدهای اختصاصی
    دریافت کد حرکت متن چت روم

    قالب